فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است


به تازگی کتاب "اخلاق نوشتن" نوشته دکترحسین معصومی‌همدانی به همت انتشارات فرهنگ معاصرمنتشر شده‌است. با همه تحولاتی که دردهه‌های اخیر با گسترش اینترنت و غلبه فضای مجازی بر فضاهای سنتی ارتباط، میان مردمان رخ‌داده و نوشتار را از رسانه‌ ارتباطی اصلی به رسانه‌ای در کنار رسانه‌های دیگر تبدیل کرده‌است، مسائلی که هرکس، وقتی دست به قلم می‌برد یا بر دکمه‌های صفحه کلید رایانه خود می‌کوبد، خواه‌‌ناخواه در نظر دارد:

- از چه می‌نویسم؟- برای چه می‌نویسم؟- برای که می‌نویسم؟- چگونه باید بنویسم؟

 شانزده مقاله‌ای که در این کتاب آمده و در مدت بیش از چهل سال نوشته یا ترجمه شده، مدعی پاسخگویی به این پرسش‌ها نیست. اما نویسنده کوشیده‌است زمینه‌ای برای اندیشیدن به این مسائل برای کسانی که با نوشتن سروکار دارند، از نویسنده و مترجم و ویراستار تا کسانی که تنها گاهی بنا به یک ضرورت اجتماعی یا شخصی چیزی می‌نویسند، فراهم آورد.


نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه یازدهم بهمن ماه ساعت ۱۵به نقد و بررسی کتاب «اخلاق نوشتن» اختصاص دارد که باحضور حسین معصومی‌همدانی، ضیاء موحد، علی صلح‌جو، هومن پناهنده و امید طبیب‌زاده برگزارمی شود. علاقه‌مندان می‌توانند این نشست را از اینستاگرام مرکز فرهنگی شهرکتاب به نشانی ketabofarhang، کانال تلگرام bookcitycc و صفحه‌ی این مرکز در سایت آپارات پیگیری کنند.

در دانمارک کتابخانه‌هایی وجود دارد که می‌توانید به‌جای کتاب، فردی را امانت بگیرید و به مدت 30 دقیقه به داستان زندگی او گوش دهید. هدف مبارزه با تعصبات است. 

هر شخص یک عنوان دارد - "بیکار"، "پناهنده"، "دو قطبی" و غیره. - اما با گوش دادن به داستان آنها متوجه می شوید که چقدر نباید "کتاب را از روی جلد آن" قضاوت کنید. 

این پروژه خلاقانه و درخشان در بیش از 50 کشور جهان فعال است. نام آن "کتابخانه انسانی" است.

▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
اینکه چقدر واقعیت داره و چقدر از آن استقبال شده و در عمل چقدر مفید بوده رو نمی‌دونم و کاری هم بهش ندارم، ولی اصل کار و ایده خیلی برام جالب و تامل برانگیز بود به خصوص برای من که از طرف‌داران شدید استفاده از تجربه‌های دیگران هستم؛ تجربه‌ها را شنیدن، چندبار زیستن است!

۹ دی دیگر تنها یک روز مانند دیگر روز‌های سرد ابتدایی زمستان نیست، این روز گرمای مردم را به خود دیده است و واقعا این گرمای حضور جا دارد که هر سال، سالروزش گرفته شود.

پیشنهاد من برای این روز‌ها مطالعه‌ی کتاب فتنه‌ی تغلب است و البته نسخه صوتی رایگان آن در ایران‌صدا وجود دارد.

و اگر باز هم حوصله‌تان نکشید، در این زمینه هم مستند ساخته‌اند و هم چند‌تایی فیلم سینمایی؛ که البته به نظر من جای ساختن فیلم‌های بیشتری وجود دارد و باید به آن پرداخته شود. به هر حال یک قسمتی از تاریخ معاصر ما است و از آن خواندن و دیدن آن زمانه برای عبرت‌گیری لازم و ضروری است.


شما هم اگر مستند، کتاب، فیلم و ... در این زمینه می‌شناسید، ممنون می‌شود در نظرات این پست بگویید تا همه از آن‌ها بهره‌مند شویم!


بالاخره بعد از کلی کلنجار رفتن و این دست و اون دست کردن، بعد از دو یا شاید هم سه سال، خریدمش.

فیدیبوک را می‌گویم. با کتابخوان فارسی فیدیبوک را از همان زمانی که معرفی شد، آشنا شدم ولی از همان موقع تا به امروز دست دست کردم و دو دل بودم، اولا در اصل کتابخوان و بعد در خصوص فیدیبوک ولی خوب بعد از گرون شدن‌ها و زیاد شدن قیمت کاغذ خیلی چیز‌های دیگر، آخر توانستم خودم را راضی کنم که یکی از این کتابخوان‌ها را بخرم، البته نو آن که پیدا نمی‌شود، دست دو آن هم در شهر خودمان پیدا نمی‌شد، از تهران خریدم، البته خرید را دیروز انجام داده‌ام و امروز به دستم رسیده است.

فیدیبوک را گوگل کنید، در موردش زیاد نوشتند و تجربه‌های خود را به اشتراک گذاشته‌اند، من هم شاید در آینده از تجربیاتم نوشتم، شاید!

از روز کتاب و کتابخوانی و کتابداری یعنی ۲۴ آبان، دو روز گذشته است ولی در هفته‌ی کتاب که قرار داریم و همین بهانه‌ی خوبی است که از کتاب بگوییم.

ما وبلاگی‌ها که از عهد عتیق در این دوران شبکه‌های اجتماعی باقی مانده‌ایم و گونه‌ی در حال انقراض شناخته می‌شویم، معمولا یک وجه مشترک داریم؛ آن هم کتاب است. و معمولا علاقه‌ی به کتاب ما را گرفتار وبلاگ کرده است.

مناسبت روز و هفته‌ی کتاب، فرصت خوبی برای گفتن بسیاری از حرف‌های کتابی است، حرف‌های تلخ و شیرین، درد‌ها و خاطره‌ها ولی شور گفتن نیست ...

شما را به تماشای کلیپ جدید کبریت دعوت می‌کنم تا شاید کمی انگیزه بگیرید و در مورد کتاب هم کمی بنویسید.

و اگر باز هم مثل من حس نوشتن نیامد، حداقل از داستان‌هایی بنویسید که در مورد کتاب هستند. رمان‌هایی که در مورد کتاب‌فروشی، کتاب‌باز‌ها، کتابخانه و ... و دیگر کمترین آن این است که نام آن‌ها را در نظرات همین پست بنویسید! حتی اگر تکراری بود و قبل شما کسی قبلا آن را معرفی کرده بود، باز هم شما از آن یادی کنید تا میزان محبوبیت آن هم مشخص شود.

با توجه به فوت حمیدرضا صدر بخش هایی از کتاب «روزی روزگاری فوتبال» ایشان را تقدیم شما می‌کنم:


شادی و اشک فوتبال برایم بازتابی از زندگی یافت. زندگی سرشار از درگیری و مبارزه در منگنه زمان. نود دقیقه یا صد و بیست دقیقه، که به هر حال تمام می شد تا بازی بعد، تا فصل بعد، تا تورنمنت بعد. فاصله پیروزی و شکست، امید و ناامیدی در ضربه های پنالتی گاهی سر سوزنی می شد. سرنوشت بازی ها گاهی با طرح و نقشه رقم خوردند و گاهی با تصادف و اقبال. گاهی با پشتکار، گاهی با فرصت طلبی. گاهی با ریاضت، گاهی با شکیبایی. گاهی با شور نوجوانی، گاهی با تجربه بزرگ ترها. فوتبال فقط به مردان قوی تعلق نداشت. فوتبال به عزت نفس چنگ می زد، به امید. کوچک های بی مقدار می توانستند گاه وبی گاه شاخ غول های پرتکبر را بشکنند. کاری که کره شمالی با ایتالیا در ۱۹۶۶ کرد، ایران با اسکاتلند در ۱۹۷۸، الجزایر با آلمان در ۱۹۸۲، عربستان با بلژیک در ۱۹۹۴، سنگال با فرانسه در ۲۰۰۲ و یونان با همه غول های اروپا در ۲۰۰۴. اگر صبور می ماندی فرصت ولو ناچیز چنگ زدن به پیروزی در فوتبال مهیا می شد. این همان آوردگاهی بود که خوشبختانه قوی ترها همیشه برنده نمی شدند. این همان آوردگاهی بود که کوچک ها و بی مقدارها هم شانسی برای پرواز داشتند.


 نژاد پرستی و برزیل:

سیاهان راه یافته به {باشگاه} فلومیننس هیچ گاه سیاه بودن و زنگی خوانده شدن را فراموش نکردند. اولین رنگین پوست معروف، کارلوس آلبرتو، سیاه دورگه ای بود که در 1916 به این تیم پیوست. او برای همرنگ شدن با همبازیانش، پیش از آغاز دیدارها، نوعی پودر برنج به صورتش می مالید تا رنگ چهره اش را روشن تر سازد. اما با جاری شدن عرق طی دقایق اولیه دیدارها، سپیدی چهره اش زدوده می شد و تیرگی طبیعی اش برجسته تر. فریاد استهزا آمیز طرفداران تیم های مقابل که یکصدا او را «پودر صورت، پودر صورت» خطاب می کردند، نه فقط لقب او یا باشگاه فلومیننس بلکه طعنه ای به همه سیاهان بود.

فلومیننس آخرین باشگاه برزیلی بود که بازیکنان سیاه را پذیرفت. بعدها هم که سیاهان پرشماری، به ناگزیر، به این تیم رسوخ کردند، به تمسخرگرفتن سیاهان در فرهنگ باشگاه و طرفدارانش باقی ماند. طرفداران فلومیننس هنوز هم با پودر ویژه ای چهره های خود را سپید کرده و روی سکوها به تماشا می نشینند. فلومیننس به عنوان باشگاهی برآمده از بطن آرستوکراسی و سرمایه داری ریودوژانیرو در ابتدای قرن توسط آرتور کاکس انگلیسی تاسیس شد و حضور انگلیسی ها در این تیم، فاصله عمیق آن از اجتماع بزرگتر سیاه را خاطر نشان می کرد...



کتاب برنامه‌ریزی به روش بولت ژورنال نوشته‌ی رایدر کارول (Ryder Carroll) است و با ترجمه‌ی خوب خانم زهرا نجاری در انتشارات کوله پشتی چاپ شده است. نویسنده این کتاب را مخترع این برنامه‌ریزی به روش بولت ژورنال می‌دانند و  این کتاب هم شاهدی است بر این مدعی. از پست‌های نویسنده کتاب می‌توان فهمید که خود او هم اهل عمل است و از این روشی که توصیه می‌کند، استفاده می‌کند و ظاهرا جواب هم گرفته است. همچنین این گزاره در خصوص مترجم هم صدق می‌کند و شاید بیشتر از نویسنده! شما می‌توانید با کلیک بر روی نام نویسنده یا مترجم به صفحه‌ی اینستاگرام ایشان بروید و خودتان مشاهده کنید.

از کنار این دست کتاب‌ها که نویسنده و مترجم آن به توصیه‌ها و دستورات و راه‌حل‌های کتاب خود عمل می‌کنند، نباید به راحتی گذشت؛ حداقل این فاکتور برای انتخاب کتاب برای من مهم است.


مترجم کتاب با وجود آن که کتاب اول خود را ترجمه می‌کرد، ترجمه را خوب از آب در آورده است و خوانش کتاب را دشوار نکرده است بلکه روان هم شده است.


این کتاب را به تمام کسانی که وقت کم می‌آوردند و یا در زندگی دچار بی‌نظمی شده‌اند و همیشه چیزی را فراموش می‌کنند توصیه شدید می‌کنم و بعد از آن به تمام وبلاگ‌نویسان هم این کتاب را توصیه می‌کنم، از خواندنش پشیمان نمی‌شوید نه تنها وبلاگ‌نویسان بلکه تمامی کسانی که در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی فعال هستند، لازم است با این روش برنامه‌ریزی آشنا شوند. برای محصل‌ها که بسیار بسیار ویژه است و شاید بتوان گفت این روش برنامه‌ریزی برای آن‌ها رمز موفقیت است.

کسانی هم که خود اهل برنامه‌ریزی و نظم هستند و نگاهی هم به این روش داشته باشند، شاید نظر‌شان تغییر کرد و از این به بعد بهتر برنامه ریختند و راحت‌تر به اهداف خود رسیدند.


اگر از قبل با این روش برنامه‌ریزی و یا کتاب آشنا بودید، خوش‌حال می‌شوم از تجربیات‌تان برایم بگویید!

اسم بولت ژورنال را شنیده‌اید؟ و یا برنامه‌ریزی به روش بولت ژورنال؟ در پاییز سال گذشته بود که به صورت کاملا اتفاقی کتابی به نام «برنامه‌ریزی به روش بولت ژورنال» را در در نرم افزار طاقچه دیدم؛ قصد نداشتن به صورت کامل آن را بخوانم، تنها نیت کرده بودم که فهرست آن را ببینم تورقی داشته باشم. دلیل آن هم این بود که دیگر بعد از این همه سال مطالعه در زمینه برنامه‌ریزی و بیش از ۱۶ سال تجربه، دیگر برای خودم دیدگاه در این زمینه داشتم و حوصله‌ی حرف‌های تکراری را نداشتم؛ خیلی از این حرف‌ها را در عمل تجربه کرده بودم و بسیاری هم ضد این حرف‌ها را تجربه کرده بودم لذا تنها می‌خواستم نگاهی به این کتاب انداخته باشم و از طرفی چون فرصت طاقچه‌ی بی‌نهایتم در حال اتمام بود در اولین زمان ممکن این کتاب را باز کردم. 

امّا همین که مقدمه و پیشگفتار را خواندم و عناوین را در فهرست نگاه کردم کششی در من برای خواندن این کتاب ایجاد شد وصف ناپذیر ... خودم هم تعجب کردم که چگونه دوباره توانستم در زمینه برنامه‌ریزی مطالعه داشته باشم و کتاب دست بگیرم! به هر حال این کتاب یک روش برنامه‌ریزی کاملا متفاوت و کاربردی در اختیار شما قرار می‌دهد. در هر سن و هر شغل و رده تحصیلی که باشید به این روش برنامه‌ریزی نیاز پیدا خواهید کرد.

اینکه چرا الان بعد از گذشت چند ماه این کتاب و این روش برنامه‌ریزی را به شما پیشنهاد می‌کنم به این دلیل است که می‌خواستم ابتدا خود با امتحان کردن این روش برنامه‌ریزی قوت آن را بسنجم و بعد از کاربردی بودنش و موفقیت آن برای شما بگویم و آن را به شما توصیه کنم. من از آذر ماه  سال گذشته تا به امروز که می‌شود ۷ ماه از این روش استفاده کردم و به کارآیی آن ایمان آوردم و اینکه برای شما این پست را می‌نویسم برای ماه هشتم است که از این روش برنامه‌ریزی استفاده می‌کنم.

شما می‌توانید با یک سرچ در گوگل با این روش و مبدع آن آشنا شوید ولی پیشنهاد می‌کنم زیاد در اینترنت غرق نشوید و به این کتاب پناه ببرید. و اینکه اگر تصمیم گرفتید از این روش برای برنامه‌ریزی استفاده کنید همانطور که در خود کتاب آمده است حداقل تا سه‌ماه این روش را ادامه دهید و بعد نگاهی به عقب داشته باشید تا کارآیی آن درک کنید.

بیشتر از این سرتان را دردنیاورم؛ در مورد این کتاب و معرفی بیشتر آن پست دیگری خواهم نوشت و در خصوص این روش برنامه‌ریزی که به اختصار به آن bujo هم می‌گویند پست‌های بیشتری خواهم نوشت و امیدوارم که گره‌ای از کار شما باز کند.

به دنبال کتاب «تلخ‌ترین نوشته من» از حیدر رحیم‌پور می‌گشتم؛ پدر همین آقای رحیم‌پور معروف؛ هر چند کتاب را پیدا نکردم ولی در یک سایتی دیدم که قسمت‌هایی و خلاصه‌هایی از آن کتاب آورده است. واقعا با خواندن این قسمت‌‌های کم از کتاب، بسیار غمگین شدم و بسیار حرص خوردم. اگر توانستید این کتاب را پیدا کنید و بخوانید ولی قبل از آن که به دنبال کتاب بگردید، به این سایت مراجعه کنید و این چند خط را بخوانید تا بدانید از چه سخن می‌گویم. البته عناوینی که دیگر مطالب این سایت دارد هم جالب به نظر می‌رسند ولی چون نخوانده‌ام نمی‌توانم به شما توصیه کنم. 


این قسمتی از آن خلاصه در سایت است:

من کوچک بودم. روزی درشکه مامور خرید سوخت سفارت انگلستان به سرای پدرم که رییس صنف بود آمد و گفت : ما فلان مقدار هیزم پسته می خواهیم. در آن ایام، خرید هیزم پسته به خاطر عرضه بسیار هیزم های باغی، اقتصادی نبود اما اشترداران بیکار بودند و این خبر خوش، آنان را به بیابان ها فرستاد و هر روز هزاران اصله، درخت پسته کوهی را قلع و قمع می کردند و به سفارت خانه انگلستان می فروختند و سفارت، مازاد سوخت خود را به کارمندان خود اهدا و به رؤسای ادارات هم که بردگانش بودند سفارش می کرد تا می توانید زغال سنگ، که کربنش موذی است مصرف نکرده و کنده پسته که همه چیزش بهتر است مصرف کنید! این جنایت تا روزگاری که دولت مصدق قطع بوته های پسته را ممنوع نکرده بود، ادامه داشت!


روزی در آینده خواهند نوشت که چقدر مسئولان به خصوص در این ۸ سال اخیر، چقدر تولیدی‌ها‌ی خرد مردمی را نابود کردند...به امید آن که ننویسند خائن بودند و تنها ابلح و احمق بودند.


این روز‌ها روز‌های انتخاب است، انتخاب مسئول و انتخاب شیوه فکر حاکم بر ۸ سال مدیریت کشور؛ این‌بار بیایید کمی با تامل بیشتر انتخاب کنیم تا در آینده نام ما در جرگه‌ی بی‌غرتان و منفعلان نوشته نشود.

طبق روال این چند سال باز هم هنگام ماه مبارک رمضان باید خداحافظی کنم تا عید فطر. هرچند مثل قبل فعال نبودم، ولی تلاش می‌کردم حداقل هر ماه یک پست بگذارم، ولی خوب ماه مبارک استثنا است. البته چه بسیار وقت‌ها که پست نمی‌گذارم ولی به این پنل سر می‌زنم و همچنین به وبلاگ‌های شما دوستان عزیز هم سر می‌زنم، هرچند خیلی کم نظر می‌دهم.

در سال‌های قبل دو کتاب را خدمت دوستان معرفی می‌کردم؛ نمی‌دانم چقدر موفق به مطالعه آن‌ دو شدید؛ امسال هم به همان دو کتاب ارجاعتان می‌دهم. حتی اگر آن‌ها را خوانده باشید هم ارزش دارد دوباره در حال و هوای این ماه عزیز مطالعه کنید. من خود هر سال این کار را می‌کنم. به ترتیب اول کتاب کوچک‌تر و بعد آن یکی که مفصل‌تر است.

تا جایی که یادم می‌آید از خرید اینترنتی کتاب خوشم نمی‌آمد و تا مجبور نشوم اینترنتی کتاب نمی‌خرم. هرچند تخفیف خورده باشد و یا سریع‌تر وصال کتاب حاصل شود؛ باز هم من قدم زدن در کتاب‌فروشی‌ها، مخصوصا قدیمی‌هایش که معمولا هم کوچک‌تر هستند را به همه‌ی مزیت‌های اینترنتی خریدن ترجیح می‌دهم.

کرونای لعنتی کاری کرده که نمایشگاه کتاب را مجازی برگذار کردند؛ هر چند خرید از نمایشگاه‌ها را هم زیاد نمی‌پسندم و باز هم ترجیحم بر خرید از کتابفروشی‌های کوچک و قدیمی است، اما باز هم قدم زدن در نماشگاه و گاها خرید کردن و یک ساندویچ در کنار نمایشگاه بر بدن زدن هم کیف و حال خودش را داشت که این تفریح را هم کرونا از ما گرفت.

در اینجا آقا‌گل در خانه‌ی جدیدش راهنمای تصویری خرید از نماشگاه کتاب تهران را گذاشته است. مراجعه به این آدرس یک تیر و دو نشان است؛ هم اگر قصد خرید از نماشگاه مجازی دارید می‌توانید راهنمایی را بخوانید و هم با خانه‌ی جدید آقاگل آشنا می‌شوید. و البته انتهای یادداشت آقاگل لینک یک فهرست رمان هم قرار گرفته است.

۱۸ سپتامبر روز جهانی کتاب الکترونیک بود که گذشت؛ امّا هدیه‌ای که به این مناسبت برای وبلاگنویس‌ها توسط نشر صاد فراهم شده است هنوز هست. پس تا فرصت باقی است سری به سایت نشر صاد بزنید و یک کتاب الکترونیک از طاقچه هدیه بگیرید. البته شرط دریافت این هدیه وبلاگ داشتن است. شرط جالبی است؛ نه؟ این که در این دوران جلب توجه اینستاگرامی و سطحی برخورد کردن های شبکه های اجتماعی کسی هنوز هست که نگاهش به وبلاگ است خیلی جای امیدواری دارد. و البته از این جنس فکرها که هم به کتاب و هم به وبلاگ و به خصوص در مورد محتوای الکترونیک است تنها از ذهن‌های دغدغه‌مندی چون آقای‌صفایی‌نژاد متولد می‌شود که خود دستی در وبلاگ دارند. خدا ایشان را برای این مرز و بوم و این انقلاب حفظ کند. و از همین جا به عنوان کوچک ترین عضو جامعه وبلاگنویسان و کسانی که دل در گرو کتاب دارند، به ایشان خدا قوت می گویم و برای ایشان آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
متن تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب به این شرح است:
بسمه تعالی
بسیار خوب و هنرمندانه و پرجاذبه نوشته شده است. تصویری که از ماههای آخر مبارزات نشان میدهد، درست و روشن و واقعی است. به گمان من همه‌ی جوانها و نوجوانهای امروز به خواندن این کتاب و امثال آن نیاز دارند. از نویسنده‌ی کتاب باید تقدیر و تشکر شود ان‌شاءالله. / مرداد ۹۸.(منبع)
 
وقتی رهبر انقلاب در مورد این کتاب اینگونه سخن می‌گوید دیگر من چه می‌توانم بگویم؟ تنها می‌توانم بگویم این جاذبه و کششی که ایشان از آن صحبت می‌کند من هم هنگام خواندن کتاب تجربه کردم. با وجود آن که مخاطب این کتاب نوجوانان است، برای جوانان هم جذاب خواهد بود و تا حدودی برای بزرگسالان. از آن کتاب‌هایی است که می‌تواند شما را مجبور کند در یک نشست تمامش کنید. و این تصویری که رهبر انقلاب می‌گویند درست و واقعی است، بسیار زیبا و هنرمندانه روایت شده است. و واقعا اگر می‌خواهید از شرایط قبل از انقلاب اطلاع کسب کنید داستان مفیدی است به خصوص اگر می‌خواهید فرزندان‌تان هم آن را بخوانند.
در این کتاب  داستان زندگی خانواده‌ای از طبقه‌ی متوسط به تصویر کشیده می‌شود که در مقطع تاریخی هفدهم شهریور تا بیست‌و‌ششم دی‌ماه ۱۳۵۷ درگیر مبارزات علیه رژیم ستمشاهی شده‌اند. تک‌تک اعضای خوانده حتی عزیز با دعا‌هایش و حتی پدری که مخالف مبارزات بود.

قلم شهید چمران به حقیقت عالم وصل است.

احساس می‌کنی میفهمی که نگاشته‌های یک عارف را می خوانی که طعم حرفهایش را چشیده است.

مخصوصا که بعضی از نوشته ها موقعیت‌های خاص داشته است و این را میتوان از توضیحات کوتاه ابتدا متن‌ها فهمید که توسط گردآورنده یعنی مهدی چمران آورده شده است.این توضیح‌ها راهگشا است برای درک متن.

وقتی شهید چمران را مینگرم با خود میگویم اینها افسانه نیست، بوده اند، در همین خاک و در همین زمین زیسته‌اند. و چقدر آدمی دلش می خواهد به آن تاریخ برود تنها برای هم صحبتی با چنین آدمهایی. تنها برای آنکه در هوای آنها نفس بکشد.


 واقعا زمانه آنها چه زمانه‌ای بود؟ 

چه درکی از عالم و هستی و از دین داشته اند که این‌گونه زیسته‌اند و این‌گونه رفته‌اند؟!

هشت ماه با این کتاب ۱۶۰۰ صفحه‌‌ای زندگی کردم، و حال که تمام شده است احساس می‌کنم که چقدر حیف شد که باید وداع کرد! البته دوباره و سه‌باره و چهارباره و حتی پنج‌باره هم می‌خوانمش و شاید با ترجمه‌های مختلف*، امّا برای بار اول خواندن، چیزی دیگر است! 

این اثر آنقدر بزرگ است که چون منی هرگز نمی‌تواند به خود اجازه دهد که با یکبار خواندنش در موردش ابراز نظر کند.

بعد از خواندن بینوایان و حتی در حین ورق زدنش علاقه‌ام به ادبیات شدیدا زیاد شد، منی که اصلا به فکرم هم خطور نمی‌کرد که به ادبیات رو بیاورم، چه برسد به آن‌که دل به ادبیات بسپارم. تازه فهمیده‌ام ادبیات تاثیرگذار‌ترین‌ها است، حتی از فلسفه هم بیشتر!


و در پایان شما را میهمان نوشته‌ی روی سنگ‌ قبر یک جبرکار مقدس می‌کنم:

«خفته است-هرچند که سرنوشتش بس غریب بود.

میزیست. - مرد، هنگامی که فرشته‌اش را نداشت؛

حادثه، بسادگی و بخودی خود در رسید:

همچون شب که چون روز برود در میرسد»



شما کدام ترجمه از بینوایان را خواندید؟

به من هم معرفی می‌کنید؟

 این کتاب مخصوص فهمیدن حرکت تاریخی اربعین است، اینکه بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است و از آن قافله عقب نمانیم.

چه قصد این سفر را داشته باشید و چه نه، این کوتاه نوشته را بخوانید تا بدانید با کدام جرکت همراه می‌شوید یا نمی‌شوید!

دانلود و معرفی کتاب


اولین کتابی که از آقای طاهرزاده خواندم و تا مدت ها بعدش کتابی از ایشان نخواندم ، نه به خاطر اینکه کتاب خوبی نبود، اتفاقا کتاب خیلی خوبی بود، چراکه بعد از آن چند بار دیگر خواندمش، ولی خوب در آن مقطع از زمان افکاری داشتم که دوباره تا مدتی نتوانستم کتاب‌های ایشان را باز کنم، و الآن پشیمانم .
باید زود تر از این‌ها سیر کتاب‌های ایشان را شروع می‌کردم.

دانلود و معرفی کتاب

برهان صدیقین و حرکت جوهری از مباحث بسیار مهم توحیدی است. بهترین و ساده‌ترین بیان از این دو برهان به خصوص برهان حرکت جوهری بیانی است که آقای طاهرزاده در این کتاب در مختصری آورده است.
این ۱۰۰ صفحه حاصل بیش از ۲۰ سال تدریس ایشان است که باتقسیم بندی‌ها و بیانات ابتکاری حود این دو برهان را برای اهلش آسان و ملموس و کاربردی نموده است.
شما در برهان صدیقین برای اثبات وجود خدا نیاز به هیچ مقدمه‌ای ندارد؛ بلکه از خود خدا متوجه خدا می‌شوید! خدایی که در برهان صدیقین اثبات می‌شود بسیار متفاوت است با اثبات وجود ناظم در برهان نظم.
در برهان صدیقین شما وحدت ذات خدا با صفاتش را می‌فهمید.

برهان حرکت جوهری که بالاتر و متعالی‌تر است بسیاری از مباحث اعتقادی و توحیدی را حل می‌کند. اینکه حرکت در جوهر است نه در اعراض از ابتکارات صدرا است و در این کتاب با دو برهان حرکت در جوهر اثبات می‌شود و علاوه بر تبیین حرکت، زمان را هم تبیین می‌کند. وبیان می کند که زمان زمین با زمان انسان متفاوت است.
و به راحتی با اثبات حرکت جوهری معاد هم به معنای عام آن اثبات می‌شود. و از خصیصه‌های متمایز این کتاب پلی است که از این دو برهان به سوی عرفان وجود دارد.

 

دانلود کتاب

    همیشه شخصیتهایی مثل شاهرخ برایم جذاب بوده است؛ آنان که حر وار آزاد زیستهاند. آنان که از رحمت خدا با تمام گناهان ناامید نشده‌اند.

کتاب مانند دیگر کتاب‌های گروه فرهنگی ابراهیم هادی است و مجموعه‌ای از خاطرات شهید است؛ امّا آنچه مهم است و باعث شده که این کتاب را خدمتتان معرفی کنم، شخصیت و نحوه‌ی زیست این شهید است.

    اصلا اگر بتوانیم تنها به عنوان کتاب عمل کنیم، تمام مشکللات زندگی حل میشود. دیگر بقیه توصیه‌ها که بماند؛

برای ساختن یک زندگی آرمانی، این توصیه‌های رهبر حکیم که از آیات و روایات برداشت شده است، فوق العاده راه‌گشا است

باید هر از گاهی این کتاب را تورق کنم ... دوباره ...سه‌باره ... چهارباره و ...

اولین کتابی که در زمینه دفاع مقدس خواندم این کتاب بود.
اصلا یادم نیست چه شد خریدمش آخه سال 89 بود ولی یادم هست که از مناطق راهیان نور جنوب خریدم، اروندکنار

لازم میدونم که به پرتیتراژ بودن کتاب اشاره کنم، آن هم بدون حمایت رسانه‌ای.

در مجموع کتاب خوبی است ولی مهمتر از همه شخصیت شهید برونسی هستش؛ پیشنهاد میکنم فیلم این شهید رو هم ببینید؛ به کبودی یاس

 

صمیمیت و صداقت کتاب جذابیت زیادی به کتاب داده بود. معمولا کتابهایی که مربوط به زندگی شهدا است جذابیت خاصی برایم دارد، ولی این یکی ویژه بود و همچنین فضای امروزیتری داشت و به زندگی های ما نزدیکتر بود. و اینکه این کتاب را هدیه گرفته بودم در خواندنش لذت دو چندان احساس می کردم.
پیشنهادم این است که علاوه بر خواندن این کتاب، بعنوان هدیه همسرهایتان را به خواندنش ترغیب کنید، خیلی تاثیر گذار است؛ تاثیرش بیش از 100 تا کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی است!
 وقتی این کتاب را خواندید احتمالا دلتان بخواهد کتاب عمار حلب را هم که خاطرات همین شهید است بخوانید. 

وقتی فهمیدم فیلمی از این کتاب ساخته شده، گفتم باید حتما قبل از اینکه فیلمش رو ببینم، کتابش رو بخونم.
صفا و صداقتی که در این روایت است و شیوایی و جذابیتی که در قلم نویسنده وجود دارد، در مجموع کتابی عالی رقم زده است.
تا به حال از این زاویه و دید دفاع مقدس را نخوانده بودم. از زاویه دید چند نوجوان به خصوص در دوران اسارت.

 

شما از این دست کتاب‌ها نخوانده‌اید؟

گفتگو از تمدن اسلامی، آن هم به صورتی که مدّ نظر شیعه است علاوه بر آنکه مانع انحراف از اهداف اصلی می‌گردد، ان شاء الله عامل ظهور بابرکت امام معصوم علیه السلام خواهد شد.

سلسله مباحث این کتاب در صدد است در شرایطی که بشریت از فرهنگ مدرنیته سرخورده است و به فکر راه چاره‌ای اساسی است، او را متذکر فرهنگی نماید که عاقبت زمین و زمینیان باید به سوی آن فرهنگ باشد تا وعده‌ی اقامه‌ی حق صورت بالفعل به خود بگیرد و هرچه زودتر جهت‌گیری بشر به سوی آن تمدن شروع شود، بشر به همان اندازه زودتر به بلوغ خود نزدیک‌ می‌گردد.


لذا برای فهم کتاب، آشنایی با فرهنگ مدرنیته و غرب لازم است، پیشنهادم کتاب‌های همین نویسنده است.

گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی

علل تزلزل غرب

خطر مادی شدن دین

فرهنگ مدرنیته و توهم 

و ...

من کتاب «بینوایان» او را اوّلین بار در همان دوره نوجوانی از کتابخانهآستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکی دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.» ۷۶/۱۱/۱۴ 

«ویکتور هوگو یک نویسنده‌ی معمولی نیست. واقعاً به همان معنایی که ما مسلمانان «حکیم» را استعمال می‌کنیم و به‌کار می‌بریم، یک حکیم است و بهترین حرفهایش را در «بینوایان» زده است. «بینوایان» هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید «بینوایان» را بخوانند.» ۷۲/۶/۲۹


سخنان رهبر انقلاب در مورد هوگو و بینوایان


پی‌نوشت: 

آدم عشق می‌کند رهبری دارد که اهل کتاب است، آن هم به معنای تمام کلمه

هر کس که کوچک‌ترین ارتباطی با دین دارد، باید این کتاب را بخواند!

اینکه وقتی دین مادی شد، دیگر توان تغذیه جان آدمی را ندارد مسئله‌ی مهمی است؛ و شاید خیلی از مذهبی‌های ما و مبلغان دین هم ناخواسته و یا عامدا دامن به این بحران می‌زنند. که با خواندن این کتاب احتمال آنکه فریب بخوریم کم می‌شود، و دیگر به راحتیی حرف دیگران در مورد دین را قبول نمی‌کنیم.

بلاخره دین است و مسئله‌ی کوچکی نیست.

همیشه شخصیت‌هایی مثل شاهرخ برایم جذاب بوده است؛ آنان که حر وار آزاد زیسته‌اند.


آنان که از رحمت خدا با تمام گناهان ناامید نشده‌اند.


قالب کتاب به شکل دیگر کتاب‌های نشر ابراهیم هادی بود، اولین کتابی که از این انتشارات خواندم همین کتاب بود.

زندگی‌نامه فرمانده سپاه صاحب الزمان علیه السلام، مداحی که با توسل به امام زمان حماسه‌ها آفرید.

مصطفی ردانی پور، طلبه، مداح و فرمانده و سرلشکر اصفهانی، زندگی‌نامه و خاطراتش خواندنی است.


با بیانی ساده و باقلوایی ولایت فقیه رو گفته بود ؛ واقعا اصلا فکرش رو هم نمی‌کردم که اینقدر روان و ساده باشد. 

با وجود اینکه سخنرانی و مقاله و ... بود و پشت جلد کتاب هم این رو گفته بود ولی اصلا این حس به آدم دست نمی‌داد، از بس پیوسته بود. به نظرم برای شروع و آشنایی با مبحث ولایت فقیه عالی است.

فکر می‌کنم حتی اگر مخالف ولایت فقیه هم باشی، نیاز داری آن را بفهمی تا بدانی با چه چیزی مخالفت می‌کنی و شاید محکم‌تر مخالفت کنی؛ و چه چیزی بهتر از یک کتاب روان و ساده؟؟

 

استاد عشق اولین تجربه کتاب صوتی من بود، البته قبل از آن شب‌های پیشاور را هم گوش داده بودم، ولی شب‌های پیشاور بیشتر از آن که کتاب صوتی باشد، نمایش صوتی بود که حسن و معایب خود را دارد.

راستش را بخواهید زیاد با کتاب صوتی انس نمی‌گیرم، این هم چون به صورت رایگان به دستم رسیده بود و در مکانی بودم که امکان خرید نسخه چاپی کتاب را نداشتم و دلم می‌خواست که کتاب را بخوانم صوتش را گوش دادم، کاچی به از هیچی ... ولی انصافا خوب درآورده بودند که باعث شد من کمی احساس دوستی با کتاب صوتی داشته باشم و کمی نرم شوم.


استاد حسابی که نیاز به معرفی ندارد، اینکه خواندن زندگی‌نامه بزرگان چقدر انگیزه به ما می‌دهد هم بدیهی است و بی‌نیاز از روده درازی است. اما این زندگی‌نامه یک درس بزرگ به من داد؛ این که به راحتی کوتاه نیاییم و رسیدن به موفقیت را به خاطر مشکلات مالی، خانوادگی و ... رها نکنم. واقعا وقتی این کتاب تمام شد به ایرانی بودنم افتخار کردم و همچنین عزم و اراده‌ام چند برابر شد.

اگر گلستان یازدهم را خوانده باشید بدانید که این هم یک عاشقانه‌ی آرام است.

به همان سبک منتهی امروزی‌تر بخصوص که در مورد شهدای مدافع حرم هستش. با این کتاب احساس همزاد پنداری خواهید کرد، چراکه در همین حوالی خودمان رخ داده است، نه دور دست‌ها و واقعیت است نه افسانه‌های خیالی!


اگه خودتون هم نمی‌خواید بخونید به همسرتون هدیه بدید!

این هم سایت کتاب

 

خاطرات سفیر کتابی بود شبیه یک وبلاگ که دلت نمی‌آید تمام پست‌هایش را نخوانی. از آن وبلاگ‌هایی که اگر تعطیل شوند و کرکره‌اش را پایین بکشند دق می‌کنی، همان گونه که انتظار نداشتم این کتاب اینگونه تمام شود و به این زودی هم تمام شود. کاش خاطرات ادامه داشت و جلد‌های دوم و سوم و چهارم و ... هم داشت.

و همچنین قلمی روان و خوش خوان داشت که نمک طنز آن را جذاب‌تر کرده بود. 

و در ادامه این را بگویم که واقعا وظیفه‌ی سفارت را به نحو احسن انجام داد. کاش خیلی از سفرای ما هم این گونه بودند.

بیش از آن که کتاب جذاب و جالب باشد، شخصیت پسرک فلافل فروش جذاب بود!

کتاب همان روند دیگر‌کتاب‌های نشر ابراهیم هادی را دارد؛ ولی شخصیت کتاب متفاوت است.

نسبت به شهدای دفاع مقدس این ویژگی را دارد که در زمان ما زندگی می‌کرده، در همان خیابان‌هایی که ما از آن می‌گذریم و ... و این ویژگی باعث می‌شه که با شهید احساس نزدیکی زیادی داشته باشیم.

برای من به شخصِ شخصیت جذابی داشت.


تماشای کلیپی از پسرک فلافل فروش


روایت داستانی کتاب مخصوصا قسمت‌های پایانی سردرگمی و گیجی عجیبی دارد که آدام احساس می‌کند که حتی خود نویسنده‌ هم نفهمید که آخر این عارفه است که توانست به پیاده‌روی اربعین برود یا مسعود؟

و البته من که از این قبیل داستان‌ها را می‌پسندم و دوست دارم؛ هرچند روایت ساده‌ای بود. ولی مشکل اصلی من با قسمتی از روایت بود که به زندگانی حضرت زینب سلام الله علیها می‌پرداخت؛ و شاید شما گمان کنید که من به لحاظ اسناد تاریخی با جریان‌های نقل شده مشکل داشتم، ولی این مشکل من با کتاب نیست، که البته این هم حای بررسی دارد که متخصصان خودش را می‌خواهد، اما در بخش‌هایی که تاریخی بود، من احساس می‌کردم که شان حضرات حفظ نشده است! نه تنها در مورد حضرت زینب سلام الله علیها بلکه در مورد امیرالمومین صلوات الله علیه و یا حسنین علیهما السلام  وحتی حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ و بعضی از قسمت‌ها بر من سنگین می‌آمد. 

البته این که عرض می‌کنم جدای از آن قسمت‌هایی است که به صورت واضح مقام حضرات را پایین می‌آورد؛ مثل جایی که حضرت زینب سلام الله علیها از خوش‌حالی جیغ می‌کشد و بالا می‌پرد؛ که این قسمت‌ها را نمی‌دانم چگونه در وزارت ارشاد اجازه چاپ گرفته است؟!

ولی به‌هر حال نویسنده این حق را ندارد که خیال خود را برای پروراندن داستان به هرکجا که خواست راه بدهد.


از قبل هم این درگیری را در ذهنم داشتم که اگر قرار باشد زندگی معصومین علیهم السلام تبدیل به ادبیات داستانی شود، باید به چه نحو باشد، ولی اصلا این سبک آقای موذنی در ذهنم نمی‌گنجید! کمی احساس می‌شود که ایشان قصد داشته به پیروی از آقای شجاعی وارد این عرصه بشود، ولی اصلا موفق نبوده است؛ چرا که وقتی آثار آقای شجاعی مثل کشتی پهلو گرفته، خوانده می‌شود این حس که به شان و مقام حضرات پایین آمده باشد احساس نمی‌شود.

البته کتاب می‌خواهد تلقین کند که این متن را عارفه با همان حس زنانه و خواهرانه خود و با اعتقادات خود و میزان اطلاعات خود نوشته است، و نباید زیاد به آن خورده گرفت، ولی باز هم جای سوال است که مگر همین عارفه زایده‌ی ذهن نویسنده نیست؟ پس نباید اینچنین بی‌پروا قلم بسراید، ما نوشته عارفه و ستون‌نویسی های مسعود را به پای شما می‌گذاریم.

چرا می‌گویم کتاب می‌خواهد این سبک نوشتار را به عارفه نسبت بدهد؟ 

چون وقتی نوبت به ستون‌نویسی‌های مسعود می‌شود نوع نگارش کمی متفاوت می‌شود.


ولی جدای از این‌ها قسمت‌های که وارد تاریخ می‌شود؛ روضه‌هایی زیبا است، که آدم از گریه کردن با آن‌ها سیر نمی‌شود.

وقتی یکی از بهترین اثر‌های یک نویسنده معروف و حرفه‌ای را می‌خوانی این طبیعی است که کتاب به راحتی از دستت رها نشود! و این نوع کتاب‌ها هستند که نه تنها قدرت ایجاد دوستی با کتاب را دارند، بلکه این رابطه را هم به شکل ویژه‌ای تقویت می‌کنند.

در مورد این کتاب نمی‌دانم چه باید بگویم، حال که تمام شده حسی متفاوت دارم و احساس می‌کنم آدمی دیگر هستم، حسی که نمی‌توان به زبان آوردش؛ باید کتاب را بخوانید تا بفهمید من چه می گویم؛ و شاید هم خوانده باشید و بگویید که من چرت می‌گویم، ولی این حس واقعا وجود دارد.


بعضی از قسمت‌های کتاب به خاطر عدم آشنایی من نسبت به جنگ‌جهانی اول و بعضی از کشور‌های اروپایی گنگ به نظر می‌آمد، برای بار بعدی که می‌خواهم این کتاب را بخوانم حتما در مورد این موارد اطلاعاتی کسب خواهم کرد تا بهتر فردریک هنری را درک کنم، به نظرم شخصیت جالبی داشت!


در مورد این ترجمه که خوانده‌ام؛ اولا که بدون توصیه کسی و هیچ پیش زمینه‌ای به صورت اتفاقی با این ترجمه برخوردم و عنادی بر آن ندارم و حتما سعی خواهم کرد ترجمه‌های دیگر را هم بخوانم، ولی این ترجمه هم خوب بود و کارش را  به درستی انجام داده بود.


هنوز در گیجی پس از این کتاب به سر می‌برم؛ نه آنکه مطالب قابل فهم نباشد؛ نه، بلکه روان و با ترجمه خوبی که داشت راحت فهمیده می‌شد. ولی مطلب احتیاج به تفکر دارد. نمی دانم چقدر می‌توان به آزمایشات و تجربه‌های مذکور در ککتاب اطمینان کرد، بخصوص که خیلی از آن‌ها بعد از نظریه ابطال‌پذیری علوم است. امّا با این وجود دو دلی و شکی که از قبل هم در دلم نسبت به رایانه و اینترنت و به خصوص شبکه‌های اجتماعی وجود داشت، چند برابر شد!!!

یکی از تاثیرات این کتاب در من این بود که بعضی از جعبه‌های کنار وبلاگم را حذف کردم، لینک دهی را کم کردم و اینکه در وبلاگ‌های که می‌خوانم و دنبال می‌کنم تجدید نظر کردم!


اگر شما هم از کسانی هستید که سروکارتان با اینترنت و رایانه و شبکه‌های اجتماعی زیاد است و حداقل روزی یک ساعت را مشغول آن‌ها هستید؛ مطالعه این کتاب را از دست ندهید. البته اگر جزو این دسته هم نباشید خواندن این کتاب برای‌تان بی‌لطف نیست؛ چراکه اولا مقدمه‌چینی‌های خوبی دارد که اطلاعات بدرد بخوری در اختیار شما می‌گذارد و درثانی در آینده یاد خودتان به اینترنت مبتلا می‌شوید و یا از نزدیکان‌تان.

و ثالثا این که اگر حتی هیچ درگیری با اینترنت برای‌تان پیش نیاید، مطالعه این کتاب ذهن شما را باز خواهد کرد، البته به شرط آنکه مطالعه با تفکر داشته باشید؛ چراکه فلسفه‌وار مباحث را مطرح می‌کند.


دلیل خاصی برای انتخاب این ترجمه ندارم، اتفاقا این ترجمه را خریدم، ولی اگر خواستم دوباره بخوانمش با ترجمه‌ی دیگر آن، همراه می‌شوم.


در پایان این را بگویم که از آن دسته کتاب‌هایی نیست که کلیشه‌ای بگوید فلان کن ... حتی تا آخرین کلمه هیچ تصمیمی برای تو نمی‌گیرد و تو اگر هم بخواهی تصمیمی اتخاذ کنی، باید بسیار اندیشیدن کنی!


از کسانی که کتاب را خوانده‌اند تقاضا دارم به عنوان جواب بدهند؟

طبیعی است که هر انسانی دوست دارد از داشته‌‌هایش بهترین بهره را ببرد، و من هم به همین دلیل جذب عنوان این کتاب شدم؛ درک می‌کنید که هیچ دارایی مهمتر و با ارزش‌تر از زمان نیست (یکم کلیشه‌ای شد؟!)

             به خصوص برای من این یک فقره خیلی با اهمیت است، چرا که دائما احساس می‌کنم که کمبود زمان دارم!


به هرحال این کتابچه کوچک را خواندم و همچنین جلد دوم آن را هم خواندم، ولی آنچه می‌خواستم را نیافتم !!

یکی از دلایلی که این کتاب را در میان انبوهی از کتب مدیریت زمان انتخاب کردم، حوزوی بودن نویسنده آن بود؛ که به خاطر همین از نویسنده توقع داشتم که نظرات اسلام و دین را در این زمینه بیان کند، نه اینکه همان حرف‌های دیگران (به خصوص غربی‌ها) را بازگو کند و مانند برخی دیگر از آخوند‌ها چند روایت و آیه هم برای تایید آن‌ها بیاورد!!


خلاصه ما به دنبال چیزی دیگر در این کتاب می‌گشتیم که نیافتیم؛ ولی در کل کتاب آنچنان بدی هم نبود، اصولی را که البته ممکن است ۹۵ درصد آن‌ها را از قبل می‌دانستید و یا بدهی بوده است در کنار هم و در یک مجموعه آورده است.

در مورد جلد دوم این کتابچه بگویم که مانند جلد اول است و در تکمیل و ادامه‌ی آن آمده است، و البته اگر هم جداگانه خوانده شود مشکلی پیش نمی‌آید؛ یعنی می‌توانید بدون خواندن جلد اول، جلد دوم را بخوانید.


این مجموعه جلد سومی هم دارد، که البته هنوز موفق به خواندنش نشده‌ام، البته این جلد سوم که کمی مطالبش بیشتر است، ویژه شب‌های قدر است، یعنی مدیریت زمان در شب‌های قدر را بیان می‌کند که منتظر ماه مبارک هستم که فرا برسد و من بتوانم در حوالی شب با برکت قدر این کتاب را بخوانم.



کتاب مدیریت زمان ویژه شب‌های قدر 


مجموعه داستانی از تولستوی عزیز، فک کنم لازم نباشه معرفی‌اش کنم، همه اسم جنگ و صلح و یا آناکارنینا رو شنیدیم، البته اگر باز هم می‌خواهید در مورد او بدانید مقدمه کتاب می‌تواند کمک‌تون کنه!

هر چند ترجمه بد نبود، ولی از لحاظ ویراستاری مشکل داشت.

این 100 صفحه که مجموعه‌ای از داستان است؛ و همه‌ی داستان‌ها خواندنی هستند؛ ولی اگر تنها به خاطر داستان آخر همه این 100 صفحه را بخوانید ارزشش را دارد!
داستان سه پیرمرد

اصلا چشمی که برای کتاب خرج نشود، چشم نیست! بگذارید نور چشم‌هایتان به خاطر مطالعه کتاب کم شود؛بخواهی نخواهی دید چشم کم می‌شود، و با وجود این گوشی‌ها و شبکه‌های اجتماعی خیلی زودتر از این‌ها چشمان از کار می‌افتد و به قول خودمان عینکی می‌شویم ... و چه بهتر که در عوض این بینایی که از دست می‌دهیم، متاعی با ارزش به دست آوریم ! و چه چیزی بهتر از نتیجه زحمات علما و دانشمندان و محققان که در کتاب‌هایشان گردآوری کرده اند؟؟

خلاصه آنکه کتاب بخوانید.


به مناسبت هفته کتابخوانی می‌خواستم ابراز فضلی کرده باشم که نتیجه‌اش شد این پست و البته در ادامه می‌خواهم برای کتابخوان‌ها شبکه‌ای اجتماعی معرفی کنم!!!! که البته احتمالا خیلی‌ها عضو آن باشند و اطلاع از آن داشته باشند؛ منظورم Goodread's است.


یک شبکه اجتماعی کتاب دوستان و کتابخوانان به خصوص کتاب‌باز‌ها؛ اگرچه معتاد شبکه‌های اجتماعی هستیم و قصد ترک آن را نداریم بهتر نیست که در شبکه‌ای بگردیم که سود فراوانی برای ما دارد؟ در حالی که به اندازه‌ی اینستا حجم مصرف نمی‌کند!

و شما هم با دوستان کتابخوانی بشتری آشنا می‌شوید و در مورد کتاب‌ها گفتگو می‌کنید، و همچنین می‌توانید از کسانی که کتابی را خوانده‌اند مشورت بگیرید.

و این نکته را بگم که هم نسخه تحت وب داره و هم اندروید !

 و توضیحات ویکی‌پدیا 


این هم اکانت من، منتظرتون هستم؛

یه کتابخونه مجازی برا خودت درست کن،

و با ۲۵ میلیون عضو آن به اشتراک بگذار!


این کتاب به اندازه‌ی یک کودک شیرین زبان، خوردنی است !
چگونه وقتی با یک بچه شیرین زبان حرف می زنید و بازی می‌کنید خسته نمی‌شوید؟  با خواندن این کتاب هم همین حس به شما دست می‌دهد و نمی‌خواهید تمام شود ولی تمام می‌شود ...

هر چند با شاملو و افکار و نظراتش زاویه شدید دارم، ولی چون در این ترجمه به متن وفادار نبود، ترجیح دادم که این ترجمه را بخوانم و حتما ترجمه‌های دیگر را هم امتحان می‌کنم(شما بگید کدام ترجمه بهتر است؟)

اما یک نکته عالی کتاب این‌که با وجود اینکه مخاطب کتاب بزرگ‌سالان هستند (فکر می‌کنم که نوجوانان به راحتی با آن انس نگیرند)؛ ولی تصاویر یا بهتر بگویم نقاشی‌های کودکانه در کنار نوشته‌ها محشر است.

از جمله کتاب‌های غیر داستانی و ادبیاتی بود که مدام در دستانم بود و می‌خواندمش.
نمی‌دانم شاید هم به خاطر این بود که سخنرانی آقای پناهیان را پیاده کرده بود اینقدر جذابیت داشت و شاید این که با متن  احساس خویشاوندی می‌کردم؟
این کتاب از کتاب‌هایی است که بعد از خواندن نمی‌توانی بگویی چه  می‌گفت، ولی اثر آن را در خود احساس می‌کنی!
    چرا که چیزی به تو یاد نمی‌دهد که بخواهی آن را در ذهن بسپاری، بلکه با تو چنان حرف می‌زند که در ناخودآگاه تو اثر می‌گذارد و بعد از تمام کردن کتاب احساس می‌کنی که آدمی دیگر هستی !

و در پایان اینکه من انتظار داشتم این کتاب بیشتر طول بکشد !

«عالَم انسان دینی» که در این کتاب مورد بحث قرار می‌گیرد، عالَمی است که ما را متوجه اُنس با حقیقت می‌کند و زیباهایی را که در به‌سربردن با آن عالَم ظاهر می‌شود، می‌نمایاند، و نه‌تنها ریشه‌ی بحران بی‌هویتی بشر مدرن را می‌شناساند، بلکه راهِ برون‌رفت از آن را نیز متذکر می‌شود، تا هرکس عزم عزیمت داشت بتواند قدمی جلو بگذارد.

دانلود و فهرست کتاب در اینجا

اراده

هر انسانی دوست دارد که به خواسته‌هایش برسد، و جمله‌ی خواستن، توانستن است را به حقیقت پیوند بزند. امّا گاهی انسان به آنچه می‌خواهد نمی‌رسد، البته اکثرا اینگونه است.
همین که آدمی دوست دارد به خواسته‌هایش برسد و گاه موفق نیست؛ باعث می‌شود که کتاب‌هایی تحت عنوان اراده، تقویت اراده، درمان ضعف اراده و ... برایش جذاب باشد. و همچنین جدای از این، وقتی نام نویسنده کتاب به گوش می‌خورد کمی بیشتر آدم را ترغیب می‌کند که دستش به خواندن کتاب برود.
البته با توجه به اینکه این نوشته، مقاله‌ای علمی است جذابیت قلمی ندارد. و همچنین به مباحث نظری و کلی بیشتر پرداخته است در صورتی که مخاطب توقع ندارد که آمپول اراده به او تزریق شود ولی توقع دارد توصیه‌های کاربردی بیشتری ببیند.

عنوان کتاب خود نمایانگر تام این کتاب نازنین است. وقتی یک عالم دینی جایگاه عقل در شناخت دین را مشخص می‌کند و نظریه‌ای درخور بیان می‌کند دیگر چون و چرا باقی نمی‌ماند.
شاید نتوان کتاب را به همه توصیه کرد ولی بر دو قشر ضرورت خواندنش واضح است؛ یکی دانشجویان، به خصوص دانشجویان فلسفه و دیگری طلاب علوم دینی.  اگر شما جزء این دو دسته نیستید باز هم بخوانید و برای فهمش  کمی حوصله به خرج دهید.

باید این کتاب به صورت دقیق فهم شود تا متوجه بشویم که آیت الله جوادی چه شاهکاری در این کتاب کرده اند!

کتابی نبود که قلی جذاب داشته باشد، بلکه شخصیت محوری آن یعنی ابراهیم بسیار بسیار جذاب است. این شخصیت جذاب است که آدم را تا آخرین کلمه کتاب پیش می‌برد.
البته اینکه قلم کتاب جذاب نیست، نظر من است، اما جذاب بودن شخصیت اصلی کتاب عیان است و بی‌حاجت به بیان! وقتی کتابی را می‌خوانی که به راحتی از دستت نمی‌افتد و هنگامی که به انتها می‌رسد؛ نه تنها خوش‌حال نمی‌شوی که بلاخره ته‌کار را فهمیدی، بلکه ناراحتی که چرا تمام شد؛ این نشانه جذابیت محتوا و یا شخصیت کتاب است. 

همیشه کتاب که می‌خوانیم به صفحات باقی مانده نگاه می‌کنیم، در این کتاب هم به صفحات باقی مانده نگاه می‌شود منتهی با حسرت که چرا این کتاب هزاران هزار برگ ندارد تا هر روز با ان زندگی کنیم؟!!
و جلد دوم هم مانند جلد اول جذابیت دارد، و باز هم فقط به خاطر شخصیت جذاب ابراهیم.

واقعا این جمله که «آدم به راحتی دلش از این کتاب کنده نمی‌شود» حق است. 

لطفا،

خواهشا،

جون هرکی دوس‌دارین

    📒کتاب بخونید!

        📓کتاب بخونید!

            📙کتاب بخونید!


هیچ وقت نمی‌گم؛ درس بخونید  یا  قبول بشید  یا  نمره خوب بیارید  یا  خوب حفظ کنید  یا  برنده بشید یا ....

   فقط می‌گم کتاب بخونید همین!

طبیعی است که برای رسیدن به موفقیت در هر زمینه‌ای باید به الگو‌ها چشم دوخت. ویکی از جاهایی که این الگو‌ها اسرار خود را فاش می‌کنند مصاحبه‌ها است.

این کتاب ۵ مصاحبه از رمان‌نویس‌های بزرگ دنیا را ترجمه کرده است؛ در این گفتگو‌ها فورستر، فاکنر، همینگوی، هاکسلی و سیمنون اسرار و فنون کار‌شان را به صورت صمیمی و ساده بیان می‌کنند.

و البته که حدود یک پنجم از سوالات مربوط به رمان‌‌های این نویسندگان است و نیاز به خوانش این رمان‌ها دارد، ولی آن‌قدر هم تخصصی نیست که بدون خواندن آن رمان‌ها نتوان از پاسخ‌ها سر درآورد.

از نکات قابل توجه این کتاب؛ برخورداری از دو فهرست کتاب‌ها و اشخاص به صورت جداگانه و به ترتیب حروف الفبا، می‌باشد.


باورتان می‌شود کسی هم بوده است که در عاشورا در انتهای کار فرار کرده است؟!؟
وقتی عبدالله پسر امام حسن علیه‌السلام در آغوش عمویش حضرت سیدالشهداء شهید شد، دید که وقت تنگ است و با وقاحت تمام و پررویی نزد امام می‌رود و می‌گوید که اجازه فرار به من می‌دهید؟

اسبش را هی میکند و با خود می‌گوید: برو! مگر همه باید شهید بشوند؟ من می‌خواهم زندگی کنم. مثلا اگر من نباشم چه اتفاقی می‌افتد؟ با یک گل که بهار نمی‌شود!

شخصیت اول داستان که وقایع را نقل می‌کند احساس همزاد پنداری عجیبی در تو ایجاد می‌کند که اصلا دوست نداری مانند او باشی ولی در عمل که به خودت نگاه می‌کنی، حتی بدتر از او هستی ... 

و این جمله چقدر آشنا است که من می‌خواهم زندگی‌ام را بکنم ... 

همه نوکرها روایت مظلومیت است، به سبک خاطره‌ای و البته چون روایات تاریخی چون انتهایش مشخص است برای جذابیت آن نویسنده باید خودش را به آب و آتش بزند.

کتاب همه نوکر‌ها را با کمی چاشنی سیاسی از حدادپور جهرمی بخوانید!

دخیل عشق


یک قطره خون کافی است تا اثر هنری خلق شود، حال این طبیعی است که هنوز هم که هنوز است از ۸ سال جنگ ما آثار هنری بیرون می‌ریزد که بعضی از آن‌ها رکورد نشر کتاب در ایران را شکسته است. و این از خاصیت خون است، اگر هم خونی مقدس به ناحق ریخته شود که دیگر غوغا است.


دخیل عشق هم یک عاشقانه‌ای است که در امتداد این جنگ در جریان است. وقتی عشق با عقیده درهم تنیده می‌شود، عاشق حق دارد برای رسیدن به معشوقش دخیل ببندد به حضرت خورشید، امام رضا علیه‌ السلام که دعا نکرده حاجت می‌دهد.


امّا از این‌ها که بگذریم؛ صبر، تحمل، تلاش، اخلاق و رفتار حوریه ستودنی است. و این کتاب هوس همجواری با امام را دل می‌کارد.


و البته چون رمانی عاشقانه است نیاز به تشبیه‌های ادبی دارد ولی به نظرم در ابتدا کتاب این پیچ و تاب‌های ادبی زیاد بود و خواننده را خسته می‌کند، ولی هرچه به انتها نزدیک‌تر می‌شود ساده‌تر و خوانا تر می‌شود، و شاید هم من به قلمش عادت کردم ... و شاید هم من آدم خواندن رمان‌های عاشقانه نیستم و از همان ابتدا کار را درست پیش برده است.

مشکل بعدی این است که طول می‌کشد تا سر از جریان حوریه در بیاوری ... اطرافیان که شخصیت اول نیستند که بماند.

لذا دو پیشنهاد دارم:

اولا؛ به عنوان اولین کتاب و یا اولین رمان و یا حتی اولین رمان عاشقانه لای این کتاب را باز نکنید! بگذارید برای سوم یا چهارم به بعد.

دوما؛ از ابتدای کتاب خسته نشوید بگذارید حداقل ۱۵۰ صفحه از این دخیل بگذرد بعد اگر خوش‌تان نیامد کنارش بگذارید.



آهای اهل کتاب؛ در مترو، اتوبوس،  و مکان‌های عمومی، کتاب بخوانید!

تا مردم ببینند که می‌شود از وقت، بهتر از این‌ها استفاده کرد... نگران ریا هم نباشید!

#مبلّغ_کتاب_باشیم

.......................................

پی‌نوشت:این مینینال برای کانال سروشی نوشته‌شده بود که گفتم اینجا هم بزارمش :)

📚 ندای کتاب در سروش

وقتی شب‌های قدر تمام می‌شود و کم‌کم این ماه، رو به اتمام است، احساس خستگی‌ می‌کنیم و دل‌مان می‌خواهد زود از دست این گرسنگی راحت شویم؛

اما به برکت این کتابی که امروز می‌خواهم خدمت‌تان معرفی کنم دیگر این نظر را ندارم و دلم می‌خواهد تمام طول سال ماه رمضان باشد، احساس می‌کنم باید به نحوی جلو تمام شدن این ماه و گذر زمان را بگیرم.

با تذکر‌های این کتاب حسی در من زنده شده است که احساس می‌کنم برای دوباره نمردنم باید ماه رمضان را برای خودم حفظ کنم.

با مطالعه این کتاب نسبت به ماه رمضان حس کسی را دارم که سفر زیارتی‌اش در حال اتمام است و باید با حرم خداحافظی کند.

با خواندن این ۳۰۰ صفحه فلسفه روزه و رمضان به نحو ححضوری و وجودی برای‌تان حل می‌شود و دیگر غم ندارید که ماه رمضان آمد و باید گرسنگی کشید، بلکه غصه می‌خورید که چرا تمام سال ماه رمضان نیست و هر  سال به امید آمدن دوباره ماه رمضان زندگی می‌کنید.

به نظرم هرسال به مناسبت ماه رمضان باید با این کتاب تجدید عهد کرد.

دانلود کتاب و معرفی بیشتر


بعضی‌ها با کم لطفی نسبت به این کتاب جفا کردند؛ به دور از انصاف است که در مورد این کتاب بگویی برای رنگ و لعاب دادن به داستان‌ش جریان عاشقانه‌ای به آن افزوده است و این کتاب را با سریال‌های تلویزیونی مقایسه کنی!


باید گفت جذابیت قلم نویسنده آن به قدری است که این کتاب شما را با خود می‌کشد و به راحتی کتاب را زمین نخواهید گذاشت. هنر نویسنده در خلق صحنه‌های غیر قابل پیش بینی خود را نشان می‌دهد ... که تو اصلا توقع این اتفاق را نداشتی، ولی این اتفاق با رابطه‌ای منطقی رخ می‌دهد و هیجان تو را زیاد می‌کند.


این داستان به سبک داستان اصیل وسنتی خودمان است؛ یعنی فرا زمان و فرامکان است و گرفتار داستان‌سرایی به سبک غربی نشده است که همه‌ نتوانند آن را لمس کنند و خود را در جریان داستان احساس نکنند،‌ هرچند این داستان در شهر بصر و در قرن ۹ یا ۸ سپری می‌شود، ولی به نحوی بیان شده است که شما خود را در آن احساس می‌کنید و ملال آور نیست، به خلاف برخی از رمان‌های مشهور که اگر تهرانی نباشی اصلا نمی‌توانی با آن پیوند برقرار کنی.


تیزر سینمایی این کتاب ساخته شده است که اگر هنوز راضی نشده‌اید به خواندنش این فیلم را ببینید و بعد تصمیم بگیرید!

گزیده کتاب :

«پدر بزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ای زیبا و گران بها که من طراحی کرده بودم و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هر چند بعید می دیدم که مادرش زیربار قیمت آن برود.گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.
• طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد!
مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد.
• قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم.
مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جستجو کرد. پدربزرگ گوشواره های گران بها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را به طرف مادر ریحانه سُراند.
• از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است.
در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا می خواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره ها شود. قیمت واقعی اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم.»


به نظرم هیچ کتاب تحلیلی به گرد پای تحلیل‌های آقا از تاریخ اهل بیت علیهم السلام نمی‌رسد.

اصلا این نام کتاب؛ انسان ۲۵۰ ساله؛ خود یک دنیا حرف دارد. و این تعبیر خود حضرت آقا است.

اگر کتاب را خود ایشان به صورت کامل نوشته بودند قطعا خیلی بهتر می‌شد، ولی بازهم ارزش خواندن این کتاب زیاد است.

این نگاه متفاوت به سیره و تارخ امامان علیهم السلام دید تازه‌ای به دین و رابطه آن با حکومت به شما می‌دهد.

این کتاب را باید یک دور کامل و با دقت خواند وپس از آن در هر مناسبتی که به معصومین مربوط است، قسمت همان معصوم را خواند، تا ملکه شد.

نکته قابل توجه در برخورد با این کتاب این است که چینش مطالب کمی نامناسب است و درر برخورد‌های اولیه احساس می‌شود که نمی‌توان با آن رابطه برقرار کرد، ولی شما کوتاه نیایید و آنقدر بخوانید و بخوانید تا خود چینش جدید برای مطالب بسازید.

     ارزشش را دارد.

دانلود کتاب با ذکر صلوات


کتابچه روزه، دریچه‌ای به عالم معنا رویکرد متفاوتی به روزه دارد و بینش انسان را نسبت به این ماه مبارک نشان می‌دهد...

سه یا چهار سال پیش بود در جمعی بودم که یکی از آن‌ها گفت که می‌گن روزه بگیرید تا فقرا را درک کنید، مگه فقرا آب هم نمی‌خورن ؟

       چون زیاد اهل حرف زدن در جمع نیستم چیزی نگفتم ... ولی اگر آن روز این کتاب را خوانده بودم به او می‌گفتم، که ......

شما هم اگر می‌خواهید بدانید به او چه می‌گفتم می‌توانید این کتابچه کوچک را که حدودا ۴۵ صفحه ‌a6 است، بخوانید.

من به شخصه هر سال قبل از ماه مبارک رمضان این کتاب را می‌خوانم ... و امسال هشتمین بار است که آن را خواندم.

به هرکسی هم معرفی کردم،‌ می‌گوید من هر سال می‌خوانمش.

دانلود این کتاب


این کتاب که خاطرات آقای علی خوش لفظ می‌باشد از جمله کتاب‌هایی است که وقتی آدمی پای خواندش نشست دیگر  دست‌شویی هم  نمی‌تواند او را از سر کتاب بلند کند، چه برسد به گرسنگی و تشنگی و خواب و ...

واقعا کتابی است که از خواندنش لذت می‌برید، چرا که هم خاطراتی دارد بسیار زیبا و شنیدنی و قلم نویسنده هم که عالی هم خاطرات و وقایع را بدونه اقراق می‌گوید و هم با مخاطب چنان انسی می‌گیرد که احساس خستگی نمی‌کند ... 

این کتاب نازنین آن‌قدر تاثیرات روحی و روانی عالی در انسان می‌گذارد که دلم می‌خواهد چندین بار بخوانمش.

دوستان اگر کسی این کتاب را خوانده مشتاقانه منتظر نظرش در مورد آن هستم.

معرفی اجمالی کتاب و یاداشت رهبری بر کتاب در ادامه

وقتی مهتاب گم شد: خاطرات علی خوش لفظ

مولف: حمید حسام
ویراستار: سپیده شاهی
ناشر کتاب : سوره مهر
نوع جلد: جلد سخت
قطع: رقعی
سال نشر: 1395
شمارگان: 2500
چاپ جاری: 20
تعداد صفحات: 651
وزن(گرم): 636

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد» :

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم


بچّه‌های همدان؛ بچّه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادّعا؛ یاران حسین (علیه‌السّلام)؛ یاوران دین خدا .. و آنگاه مادران؛ مردآفرینان شجاع و صبور .. و آنگاه فضای معنویّت و معرفت؛ دلهای روشن، همّتها و عزمهای راسخ؛ بصیرتها و دیدهای ماورائی .. اینها و بسی جویبارهای شیرین و خوشگوار دیگر از سرچشمه‌ی این روایت صادقانه و نگارش استادانه، کام دل مشتاق را غرق لذّت میکند و آتش شوق را در آن سرکش‌تر میسازد.
راوی، خود یک شهید زنده است. تنِ بشدّت آزرده‌ی او نتوانسته از سرزندگی و بیداری دل او بکاهد، و الحمدلله ربّ العالمین. نویسنده نیز خود از خیل همین دلدادگان و تجربه‌دیدگان است. بر او و بر همه‌ی آنان گوارا باد فیض رضای الهی؛ ان‌شاء‌الله. ۹۵/۱۰/۱۸
درباره‌ی نگارش این کتاب، آنچه نوشتم کم است؛ لطف این نگارش بیش از اینها است. مقدّمه‌ی کتاب یک غزل به تمام معنی است. ۹۵/۱۰/۱۸

اندکی هم در مورد علی خوش‌لفظ :

علی خوش لفظ در جنگ تحمیلی حدود یازده مرتبه مجروح شده و حتی برادرش نیز در این جنگ شهید می شود و اکنون وی یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس به شمار می رود.

علی خوش لفظ، قصه های پرفراز و نشیبی از آغاز جنگ تحمیلی دارد، وقتی پیش حاج احمد متوسلیان در مریوان می رود، تنها یک نوجوان 15 ساله بوده است و در فتح خرمشهر همراه حاج احمد به عنوان نیروی اطلاعات و عملیات برای شناسایی جاده اهواز _ خرمشهر بوده است.

علی خوش لفظ در عملیات های دیگر نظیر عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر 5، کربلای 4 و کربلای 5 حضور داشته است که نهایتاً در عملیات کربلای 5 تیر به نخاع وی خورده و به شدت مجروح می شود که الان هم بعد از 25 سال از این واقعه، از این مجروحیت رنج برده و مکرراً در بیمارستان است.

شخصیت علی خوش لفظ، بسیار ویژه است که به نوعی بار عاطفی و انسانی خاطراتش خیلی زیاد است چراکه وی با حدود 90 نفر از کسانی که در هشت سال دفاع مقدس شهید شده اند، عهد اخوت می بندد و شاهد شهادت بیشتر آنها نیز در عملیات ها بوده است


مِلُودی ایمان و عشق روایتی شورانگیز از زندگی جوانی که به مقام مردان الهی نائل شده است.

مطالعه‌ای از پشت حاله‌ای از اشک را تجربه کنید...

کتاب‌های خاطرات شهدا‌ی زیادی در بازار کتاب می‌توانید پیدا کنید امّا این مورد متفاوت است ... یک عاشقانه است،‌عاشقانه‌ای آرام از زبان همسر شهید و خاطراتی که با سطر،سطر آن می‌شود زندگی کرد.

زهرا پناهی روا زندگی خود با شهید چیت‌سازیان را بدون اغراق و اسطوره سازی نقل می‌کند و قلم زیبای خانم ضرابی زاده رنگ و لعاب زیبایی به این خاطرات حقیقی دارد.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "گلستان یازدهم" :

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاصِ مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد، و هم در زمین و هم در ملأ اعلیٰ به عزّت رسید .. هنیئاً له.
راوی -شریک زندگی کوتاه او- نیز صدق و صفا و اخلاص را در روایت معصومانه‌ی خود بروشنی نشان داده است.
در این میان، قلم هنرمند و نگارش آکنده از ذوق و لطف نویسنده است که به این همه، جان داده است. آفرین بر هر دو بانو؛ راوی و نویسنده‌ی کتاب.
۹۵/۱۰/۲۱

توصیه:

    اگر خودتان هم حوصله این کتاب را ندارید، برای همسر خود آن را تهیه کنید و هدیه بدهید .

اینجا می‌توانید نسخه الکترونیک این کتاب را تهیه کنید.

کتابی که تا تمام نشود از دست‌تان نمی‌افتد


اطلاعات شناسی کتاب :

✒نویسنده : سید مهدی شجاعی

📄تعداد صفحات : ۱۶۰

سال نشر : ۱۳۸۹

چاپ جاری :۴۶

✳توضیحات کتاب کشتی پهلو گرفته✳

کشتی پهلو گرفته  کتابی است که سیدمهدی شجاعی نویسنده ایرانی آن را نوشته است.
این کتاب، روایتگر زندگی حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها با زبان ادبی و داستانی است و مصائب ایشان را از زبان اطرافیان بازگو  می‌کند.
از زبان حضرت خدیجه
از زبان پیامبر
از زبان امیرالمؤمنین
از زبان حسنین
از زبان زینب کبری
از زبان فضه
و....


این اثر از پرتیراژترین کتاب‌های ادبیات داستانی ایران است. طبق آمار وزرات ارشاد ایران بیشتر از ششصد هزار نسخه از این کتاب منتشر شده است.

👇 برشی از کتاب 👇

روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریب تر! این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی‌آورد؟ این چه روزگاری است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمی‌کند؟ این چه عالمی است که دردانۀ خدا را از خویش می‌راند؟ روزگار غریبی است دخترم. دنیا از آن غریب تر. آنجا جای تو نیست، دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی، تو از بهشت آمده بودی.


کشتی پهلو گرفته از کتاب‌هایی است که می‌توان هر فاطمیه خواند ...

یعنی سالی دوبار ....


وضعیت سرانه مطالعه ایران را که دوستان مستحضر هستند ؟!! 

         البته نکته‌ای هم باید تذکر داد، اینکه سرانه مطالعه در دنیا بر اساس مطالعات غیر درسی و دانشگاهی حساب می‌شود اما این سرانه مطالعه که معمولا در ایران اعلام می‌شود با احتساب مطالعات درسی است.

خوب با این وضعیت نمی‌شود از همه توقع داشت که اهل کتاب و مطالعه باشند، اما کتاب‌هایی هم هست که باید حتما خوانده شود.

به نظر من کتابی که باید حتما خوانده شود، این کتاب است! حتی اگر قرار باشد در عمر‌تان تنها یک کتاب بخوانید. ( دانلود و توضیحات بیشتر )

اگر شخصی بگوید من می‌خواهم در تمام عمرم یک کتاب بخوانم، چه کتابی به او معرفی می‌کنی؟


هو السلام

یک کتاب در قطعه جیبی، که البته من فرصت در جیب ماندنش را ندادم، از بس زیبا بود به یک‌باره خواندمش، البته حجم آنچنانی ندارد ولی تو به کمیّت نگاه نکن و کیفیّت آن را در نظر بگیر.

قسمت اول کتاب که یک یادداشت در مورد اعتکاف است که اول مخاطب آن معتکف است، که در فضای اعتکاف او را به فکر وا می‌دارد، اگر یکبار آن را در اعتکاف خواندید دیگر هرساله دوباره آن را در اعتکاف می‌خوانید حتی اگر اعتکاف نروید، دلتان می‌خواهد که آن را بخوانید.

البته مخاطب اول آن معتکفین هستند، پس شما هم می‌توانید آن را بخوانید که شاید حال و هوای اعتکاف برای‌تان فراهم شود؛ کسانی که قبلا اعتکاف رفته‌اند و دوباره توفیق شرکت در اعتکاف را پیدا نکرده‌اند می‌فهمند حس و حال اعتکاف یعنی چه ...

و اما قسمت فوق العاده کتاب بخش دوم آن که با عنوان شکوه امر الهی است، از آن قسمت‌های خواندنی و ناب است، الآن که دارم برای شما در مورد آن می‌نویسم، هوس کردم دوباره این قسمت‌ از این کتاب را بخوانم، اما حیف که کتابم در حال حاضر در دسترسم نیست ...

در بخش دوم استاد با رویکردی تربیتی و اخلاقی و با شاکله اعتقادی به این سوال پاسخ می‌دهند که چرا خداوند به ما امر می‌کند؟

اگر امر نمی‌کرد و ما خود فعل را انجام می‌دادیم بهتر نبود؟

و حتی از این بالاتر مگر خداوند متعال می‌ترسید که پیامبر نماز شب را نخواند که بر او واجب کرده و بر او امر به خواندن کرده ؟؟؟ که نویسنده به این نتیجه می‌رسد که این یک نعمت ویژه است که خداوند به پیامبر ارزانی داشته است.

حتما می‌پرسید چطور این ممکن است؟

     خوب کتاب را بخوانید، من که نباید تمام کتاب را برای‌تان تایپ کنم.

 

 

این کتابی که تصویرش را مشاهده می‌کنید، مستند داستانی است جذاب که از خواندنش سیر نمی‌شوید.

معلولا هر کتابی را نمی‌گویم حتما بخونید اما؛

          این کتاب را از دست ندهید مخصوصا که نویسنده آن قلمی خاص و زیبا دارد، حداقل که قلمش به دل من که خیلی نشسته، و کاری هم به این ندارم که نویسنده آن یک روحانی و آخوند هست ولی این کتاب را فوق‌العاده نوشته است علاوه بر این موضوع داستان که یک داستان واقعی است و داستان امنیتی و به روز است و به ادعای نویسنده در مقدمه کتاب ۵۰ درصد از مطالب واقعی می‌باشد.

 

موضوع داستان از این قرار است که دختری از موساد به نام حیفا مأمور می‌شود تا به مخوف ترین زندان خاورمیانه بیاید و با نام مستعاری حفصه روی ابوبکرالبغدادی و عدنانی (از سرکرده‌های داعش) کار کند و آن‌ها را ترقیب و تشویق کند و باعث ایجاد شدن گروهی به نام داعش به آن همه جنایت در خاورمیانه شود.

 

خلاصه آن که اگر می‌خواهد بفهمید چه شد که به یک باره گروهی به نام داعش قد علم کرد و ادعای حکومت کرد و چه جنایت‌ها که نکرد سر در بیاورید این کتاب را از دست ندهید ....

علاوه برآن که رمان جذابی است اطلاعاتی دست‌گیرتان می‌شود که ....

 

خرید کتاب از اینجا


اهل رمان بودم، ولی کمتر رمان‌های ایرانی چشمم را می‌گرفت، تا آن‌که رمان نامیرا را برای اولین بار که چاپ شده بود در دست یکی از دوستانم دیدم، قسمتی از آن را خواندم و نفهمیدم چگونه زمان گذشت، که دوست مهربان من کتاب خود را از من گرفت، و من هم در خماری آن ماندم ... البته به هر نحوی بود کتاب را گیر‌ آوردم و به انتها رساندم، این که می‌گوییم گیر آوردم نه این که پیدا کردنش سخت بود، آخر قیمت‌ش بسیار زیاد بود... من هم به دنبال آن بودم که به رایگان بخوانمش‌؛ 

       البته بعدا که تحت پویش مطالعاتی روشنا شد و قمت آن تقریبا نسبت به چاپ اول‌ش رایگان و مجانی بود برای خودم خریدمش ... و خیلی‌ها از من آن را امانت گرفتند ...

این بود خلاصه‌ای از  من و نامیرا

اما کتاب :

     رمانی تاریخی و مستند به مقاتل، که قلم نویسنده عزیز آن بر جذابیت آن افزوده است؛

           شاید برای خیلی از ما سوال شده است که چرا به ناگهان امام حسین علیه السلام در صحنه کربلا تنها می‌مانند ؟ چرا آنانی که نامه التماس گونه خود را برای دعوت به ایشان فرستاده بودند، به‌جای بیعت دست به شمشیر شدند ؟

پاسخ این سوالات و بسیاری از معما‌های عاشورا و کربلا را می‌توانید در رمان تاریخی و تحلیلی نامیرا پیدا کنید، اگر اهل مطالعه هم نیستید و زیاد با کتاب رفاقت ندارید این کتاب را به عنوان شروع دوستی ورق بزنید .

           اثری عمیق و تکان دهنده از صادق کرم‌یار

رهبر انقلاب هم در مورد این کتاب سخنانی دارند من جمله این که : ... می‌خواهید فتنه 88 را بشناسید، نامیرا را بخوانید ...

البته این عکسی که ابتدا پست دید، مال چاپ اولش‌ هست، این روز‌ها با جلدی متفاوت‌تر به چاپ می‌رسد :


مستند داستان را که دوستان می‌دانند چیست ؟

            یعنی مستندی علمی و با پشتوانه مدارک و سند منتهی برای جذابیت آن به غالب رمان درآمده تا هم از خواندنش لذت ببریم و هم پی‌حقیقت ببریم.

به مناسبت حماسه‌ی ۹ دی کتاب کف خیابون را بخرید ... بخونید ... هدیه بدهید ... و مسابقه کتاب‌خوانی برگزار کنید .

البته امیدوارم که بتونید بخریدش، آخر در کانال نویسنده محترم‌اش، نویسنده ادعا کرده بود که گفته‌اند باید کتاب سانسور شود، چرا که خیلی از اسم‌ها و وقایع را به صورت مکشوف آورده است، و نویسنده اعلام کرده است که به جای سانسور و ممیزی کردن ترجیح می‌دهد چاپ نشود !

هشدار :

    به خاطر این‌که قسمت‌هایی از این کتاب مسائل جنسی دارد و ۱۸+ است به همه توصیه نمی‌کنم که بخوانند.


شما هم از اعتیاد رنج می‌برید ؟

       از اعتیاد به تلویزیون رنج می‌برید؟    

برای ترک تلویزیون و رو آوردن به کتاب و جلا بخشی به روح شاید فیلم‌نامه‌ها بهترین گزینه جایگزین باشد.

یکم شبیه تبیلیغات تلویزیونی شد :)

 

خلاصه اینکه این کتاب نازنین که در غالب فیلم‌نامه‌ است خواندنی است.

 فیلمنامه روح ریحانی، اولین بار، تحت عنوان ” روح الله، پسر ایران ” در سال ۱۳۷۸ نوشته شد و در سال ۱۳۸۸ پس از باز نویسی به ” روح ریحانی ” تغییر نام داد.

برشی از این کتاب :

…در بوته زاری سرسبز چند کودک، دام نهاده اند برای صید کبوتر. روح الله بساطشان را به هم می زند؛ اما در این گیرو دار، کبوتری زخمی می شود. کودکان برای تصاحب کبوتر با روح الله درگیر می شوند؛ با دخالت”خدامراد”، روح الله موفق می شود کبوتر را برای تیمار به خانه ببرد . خدامراد که شاگرد ” سید جمال” کوزه گر است، به همراه روح الله به کار گاه سید جمال می روند. روح الله با سید جمال نیز از دریا سخن می گوید. …


کتاب رمانی که برای نو‌جوانان نوشته‌شد ولی بزرگ‌ترها هم باید آن را بخوانند البته این حرف را قبلا می‌زدم حال نظرم کمی تغییر کرده است.

علاوه بر نوجوانان و جوانان لزوم خواندن آن برای پدر و مادر‌ها و بزرگتر‌ها می‌گویم اگر پایبند به شرع هستید واجب است

مسئولین عزیز اگر احساس مسئولیت می‌کنید باید و باید و باید این کتاب را بخوانید .

داستانی که خیلی‌ها باور نداشتند !!!!!!

قسمتی از یاداشت رهبری بر کتاب تن‌تن و سندباد :

من هم همین قصّه را همیشه تعریف می‌کردم! حیف که خیلی‌ها آن را باور نداشتند.

حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید!

راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن تن و سندباد را چاپ کرده است.

حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخه‌ی این کتاب را به همه‌ی بچه‌ها بدهم .

کلیک نوازی کنید برای اینکه کتاب بیشتر خدمتتان معرفی شود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دل‌نوشت :

    رهبر عزیزم می‌دانم که تو چه قدر در غربت هستی ....

         و چاره‌ای نداری که این کتاب را به بچه‌ها می‌دهی ... آخر مسئولین کجا سخنان چون درّ تو را گوش کردند که بخواهی این کتاب را به آن‌ها بدهی و از آن‌ها بخواهی آن را بخوانند .

  


اگر پذیرفته باشیم در زندگی و در انتخابِ ‌چیزی که باید انتخاب کنیم، دیدگاه توحیدی دارای نقشی اساسی است؛ باید از خود سؤال کرد در دوران مدرن که تکنولوژی و ابزارهای دنیای مدرن سراسر زندگی بشر را اشغال کرده، نقش دیدگاه توحیدی چگونه باید باشد؟ جواب‌دادن به این سؤال ممکن است در ابتدای امر ساده به نظر برسد ولی وقتی معتقد باشیم هر تکنیکی با فرهنگ خاصی که همراه دارد، ظاهر می‌شود و هرجا پا می‌گذارد فرهنگ خاص خود را به همراه می‌آورد، مجبور می‌شویم با تأمل بیشتر به سؤال مذکور فکر کنیم.

ابتدا باید از خود بپرسیم؛ آرمان‌های بلند فرهنگ تشیع را چگونه پاس داریم که نه دچار روزمرّگی شویم و نه گرفتار عقب‌گرد و ارتجاع.

کیا با این توضیحی که دادم تصمیم به خوندن این کتاب گرفتند ؟

دانلود این کتاب


هو العشق

این کتاب را باید ورق زد و خون گریه کرد ... به این کتاب باید به عنوان یک مقتل نگاه کرد، آری مقتلی که از زبان اسب مقتول برای مادر مقتول بازگویی و شرح واقعه می‌کند .

پیشنهاد :

     این کتاب را در ایام سوگواری یا چه بهتر که محرم باشد بخوانید !

توصیه :

     اگر حال و هوای‌تان گریه نیست، فعلا به سراغ این کتاب نروید ... این کتاب نازنین را باید با اشک ورق زد .

بریده‌ای از کتاب :

      عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه ام. گاهی احساس می کردم که رابطه ی حسین با علی اکبر فقط رابطه ی یک پدر و پسر نیست؛ رابطه ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه ی عاشق و معشوق است، رابطه ی دو انیس و همدل جدایی ناپذیر است. احساس می کردم رابطه ی علی اکبر با حسین، فقط رابطه ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه ی مأموم و امام است، رابطه ی مردید و مراد است، رابطه ی عاشق و معشوق است، رابطه ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود می گفتم رابطه ی عابد و معبود است.

دانلود کتاب

هو السلام : 

           می‌دانید که سلام یکی از اسم‌های خداوند متعال است .

من ادعا‌ ندارم که این تفسیر گران‌قدر را به تمامه خوانده‌ام، بلکه هنوز هم آن را می‌خوانم و عقیده دارم که این کتاب را باید درس گرفت ... باید پیش‌ استاد زانو زد تا آدمی بتواند بفهمد علامه رحمه الله چه می‌خواسته بگوید.

امّا چرا پس آن را آورده ام، در حالی که درقسمت درباره وبلاگ گفتم که کتاب‌هایی که خوانده‌ام را می‌‌آورم:
             اولاً از روی ادب که اولین کتاب که خدمت‌تان معرفی می‌کنم کتابی قرآنی باشد

              و ثانیاً این که این کتاب را حتی اگر کامل هم خوانده باشی نباید کنار گذاشته شود باید دائماً آن را ورق زد .

نویسنده علامه سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱ - ۱۳۶۰ هـ. ش)
برگرداننده سید محمد باقر موسوی همدانی
موضوع تفسیر شیعی قرآن (قرن ۱۴ هجری)
سبک تفسیر قرآن به قرآن
زبان عربی