لغزشها و خطاهای دستوری از دیگر غلطهای انشایی است. شماری از این غلطها رواج بیشتری یافتهاند و به همین دلیل لازم است دربارهٔ آنها بیشتر بدانیم:
۱. «را» پس از فعل
«را» علامت مفعول صریح یا بیواسطه است و قرارگرفتن آن پس از فعل یا هر کلمهٔ دیگری که نقش مفعولی ندارد، خطاست.
غلط: نباید خدایی که دوستمان دارد را معصیت کنیم.
درست: نباید خدایی را که دوستمان دارد، معصیت کنیم.
۲. جدایی میان «را» و مفعول
میان «را» و مفعول صریح نباید فاصله بیفتد؛ حتی متممها و وابستههای مفعول هم باید بعد از «را» بیایند.
غلط: استقلال پاکستان از هند را چگونه تفسیر میکنید؟
درست: استقلال پاکستان را از هند چگونه تفسیر میکنید؟
۳. «را» پس از فاعل
«کتابی که تازه خریده بودم، گم شد.»
در این جمله «کتاب» نهاد جملهٔ پایه است و نباید بعد از آن «را» بیاید. اما ممکن است کسی گمان کند «کتاب» جرء جملهٔ پیرو و مفعول «خریدم» است. در این صورت آن را اینگونه خواهد نوشت: «کتابی را که تازه خریده بودم، گم شد.»
۴. تطابق اجزای جمله
برخی از قواعد مربوط به هماهنگی اجزای جمله به این شرح است:
یک. مطابقت: همسانی یا ناهمسانی فعل با نهاد از حیث مفرد و جمع، پیرو قاعدهٔ زیر است:
اگر نهاد مفرد باشد، فعلش را نیز مفرد میآوریم؛ مانند: «بهروز آمد.» گاهی از باب احترام، برای نهاد مفرد فعل جمع میآورند؛ مانند: «استاد گفتند… .»
اگر نهاد جمع جاندار بود، فعل را نیز جمع میآوریم؛ مانند: «دانشمندان معتقدند… .»
اگر نهاد جمع غیرجاندار بود، در فعل آن دو وجه جایز است: مفرد و جمع؛ یعنی هم میتوان گفت: «فرشها سوخت» و هم میتوان گفت: «فرشها سوختند.»
اگر فاعل جمع غیرجاندار بود اما بهمثابهٔ جاندار، فعلش را باید جمع آورد؛ مانند: «فرشها مظلومانه سوختند.» نسبتدادن ظلم به آتش و مظلومیت به فرشها نشان از آن دارد که آن دو را جاندار انگاشتهایم.
اسم جمع مانند ملت، حزب، لشکر، نسل، فرقه و قوم، حکم مفرد را دارد؛ مانند: «ملت ستمدیدهٔ ایران، بیشترین زیان را از خودکامگان دیده است.»
دو. تناسب: گاهی میان نهاد و گزارهٔ آن هیچ تناسبی نیست؛ بهمثل کسی که میگوید: «زادگاه او ایران است؛ اما اکنون در خارج زندگی میکند.» گویا گوینده توجه ندارد که گزارهٔ دوم تناسبی با نهاد جمله ندارد؛ زیرا در این جمله یک نهاد (زادگاه) و دو گزاره (است و زندگی میکند) وجود دارد. درست آن است که بگوییم: «زادگاه او ایران است؛ اما وی اکنون در خارج زندگی میکند.»
سه. خطا در تشخیص فاعل: اگر فاعلِ مفرد به مضافالیهِ جمع اضافه شود، فعل را باید مفرد آورد و نباید به جمعبودن مضافالیه توجه کرد.
۵. ناهمزمانی افعال
زمان افعال یک جمله باید یکسان باشد. در جملهٔ زیر دو جمله وجود دارد و زمان هریک غیر از دیگری است: «انتظار مردم از مسئولان این است که پس از این حادثهٔ تلخ، بیدرنگ آستین همت بالا میزدند.»
نیمهٔ اول جمله زمان حال دارد و نیمهٔ دوم زمان ماضی؛ در حالی که باید برعکس باشد؛ اینگونه: «انتظار مردم از مسئولان این بود که پس از این حادثهٔ تلخ، بیدرنگ آستین همت بالا زنند.»
۶. عطف فعل وصفی
در زبان فارسی نوعی فعل وجود دارد که صرف نمیشود و برای همهٔ شخصها و زمانها بهشکل «صفت مفعولی» میآید. شخص، زمان و وجه فعل وصفی، از فعلی معلوم میشود که پس از آن میآید؛ مانند:
«او به دانشگاه رفته، در رشتهٔ ریاضی تحصیل کرد.»
«من به دانشگاه رفته، در رشته ریاضی تحصیل کردم/ خواهم کرد/ میکنم.»
فعل وصفی احکامی ویژه دارد که برخی از آنها به این قرار است:
یک. از فعل وصفی فقط در زبان نوشتاری استفاده میشود و استعمال آن در زبان گفتاری شایسته نیست؛ زیرا فعل وصفی عبارت را خشک و رسمی میکند.
دو. در زبان نوشتاری نیز باید از فعل وصفی بسیار کم استفاده کرد.
سه. بعد از فعل وصفی نباید «واو عطف» بیاید. مثلاً نمیتوان نوشت: «او به دانشگاه رفته و در رشتهٔ ریاضی تحصیل کرد»؛ زیرا فعل «کرد» قابل عطف به فعل «رفته» نیست.
خلاصه شده از کتاب بهتر بنویسیم
توسط سید جواد