فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کشکول‌» ثبت شده است

این ها حرف های بچه هاست که از بسیاری از شعارها و تبلغات فرهنگی امروز ما بهتر بیان شده اند. شاید بتوانیم از این جملات ایده بگیریم:


کاشکی من خدا بودم

به همه آدم ها یک عالمه بچه می دادم 

فاطمه،۵ و نیم ساله


دوست دارم یه مردی داشته باشم که اجازه نَده من برم سر  کار…

دختر. سه سالگی


مامان! اون وقتی هم که عروس بودی دوست داشتی منو به دنیا بیاری؟

دختر/ پنج سال و چهار ماهه


بابا چرا بابا نمی شم؟

پسر/سه ساله


خطاب به خواهرش با حسرت:

می دونستی خوبی زن ها اینه که می تونن بچه دار بشن؟

پسر/ پنج ساله


در آغوش پدر:

بابا! من کاملا درکتون می کنم که بچه داشتن چه حس خوبیه!

محمدعلی عابدی/ 7 ساله


مامان دلم میخواد وقتی بزرگ شدم پلیس شم اما نمیشه...

برادرش: چرا نمیشه مگه ندیدی تو گاندو اون خانمه پلیس بود؟

چرا دیدم آخه قبلا می خواستم وقتی بزرگ بشم مامان بشم... هنوزم دلم میخواد ...

حانیه/ 5 ساله


مامان به خدا بگو یه دیقه پیرت نکنه یه خواهر برای من به دنیا بیاد

فاطمه رقیه/5 ساله


مامان ماهی زینب چون تک بود احساس تنهایی کرد مُرد

حلما 5 ساله


+می دونی خدا توی قلبش یه عالمه بچه داره؟

_ خب؟ چه کار می کنه با این همه بچه؟

+ هرچقدر بخواد به دنیا میاره می ده به مردم

محمدامین 4 ساله


میخوام به این قاصدک بگم بره به خدا بگه بهمون یه بچه ی دیگه بده...

حانیه ۶ ساله از قم


منبع: کانال شعر و کودکی

نقل قول:


دانش‌آموزی که برای کشیدن یک پاره خط به‌جای دوختن نگاهش به نقطه‌ی مقصد، به دست و قلم خودش چشم می‌دوزد، خطی پریشان و کج و معوج می‌کشد که احتمالا به نقطه‌ی مقصد منتهی نخواهد شد.

پریشانی ، نتیجه‌ی ندیدن مقصد است. ملتی که آینده را در تخیلش نمی‌بیند و به روزمرگی التفات دارد، پریشان و افتان و خیزان راه می‌پیماید.

دشمن دانا همان‌کسی است که نقطه‌ی مقصدِ یک ملت را غبارآلود و محو می‌کند.

منبع


پی‌نوشت:

    در تلاش هستم نقل قول‌های وبلاگ را کم کنم و بیشتر در کانال ایتا این نقل قول‌ها را بازتاب بدهم. ولی بعضی وقت‌ها هم از دستم در می‌رود!

انسان امروز بر یک «فریب عظیم» می‌زید و بزرگ‌ترین نشانه‌ی این حقیقت آن است که خود از این فریب غافل است. 

می‌انگارد که آزاد است؛ امّا از همه‌ی ادوار حیاتِ خویش دربندتر است؛ 

می انگارد که فکر روشنی دارد؛ امّا از همه‌ی ادوار حیات خویش در ظلمت بیشتری گرفتار است.

آزادی در نفی همه‌ی تعلقات است جز حقیقت که عین ذات انسان است.

شهید آوینی

شیخ جعفر ناصری:
ما اسیر تخیل هستیم. فکر می‌کنیم که رفتیم مشهد یک نفر آنجا نشسته است به ما اخم کرده که چرا گناه می‌کنی؟ حالا ما مریض بشویم، برویم پهلوی پزشک مگر پزشک به ما اخم می‌کند؟!غصه هم می‌خورد. امام هم همین است. غصه هم می‌خورد که چرا با خودت همچین کردی؟ خودت را با گناه مسموم کردی؟ گناه هم خودش یک نوع سم است. چرا همچین کردی؟ فقط راهش این است که انسان التماس کند با امام آن ارتباط ایجاد بشود. کار درست شود. ولی نهایت رآفت و مهربانی آنجا نشسته بارها در مشاهد مشرفه ملاحظه می‌کردم می‌دیدم غیر از مهربانی و دلسوزی چیزی نبود. برای همه، بدترین آدم‌ها که شاید ما تحمل نکنیم. آنجا حضرت تحمل می‌کنند. مهربانی می‌کنند. غصه می‌خورند. فقط یک قدم ما برویم. خصوصاً‌ امام رضا علیه السلام. منبع


┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
واقعا وقتی که با این تصور و باور به زیارت امام رئوف برویم چقدر متفاوت زیارت می‌کنیم. انگار که به خانه‌ی پدری خودمان رفته باشیم. پدری مهربان و دلسوز. حرف این عالم بزرگوار را جایی ذخیره کن و اینبار که خواستی به مشهد الرضا بروی، یکبار این‌ها را مرور کن، با یک تصور و ذهنیت دیگر به دیدار یار برو!
‌ ‌


تحلیل ٤٩ سال پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی  درباره کنگره عظیم جهانی اربعین


شیعه یک جمع متفرقی بود. یک جامعه‌ای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمی‌کردند. در مدینه بودند‌، در کوفه بودند‌، در بصره بودند‌، در اهواز بودند‌، در قم بودند‌، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود.

مثل دانه‌های تسبیح یک رشته و یک نخ همه‌ این‌ها را به هم وصل می‌کرد. چه بود آن رشته؟ رشته‌ اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالی تشیع یعنی امام. همه‌ این رشته‌ها به آنجا متصل می‌شد. قلبی بود که به همه‌ اعضاء فرمان می‌داد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آنها به حساب بود، فریاد زدنشان از روی دستور بود، سکوتشان بر طبق نقشه بود.

همه چیزشان با حساب بود. فقط یک عیبی کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر‌، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را می‌دیدند. اما یک کنگره‌ جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه(علیهم السلام).


این کنگره‌ جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعد روز اربعین است و جای شرکت، سرزمین کربلا است. چون روح شیعه روح کربلایی است‌، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست دنباله‌روی عاشورای حسین است. این هم که می‌بینی همه جا این تپش‌هایی که در شیعه مشهود شده‌، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعله‌هایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جان‌ها و روح‌ها رسیده. انسان‌ها را به گلوله‌های داغی تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.

بنابراین مسئله‌ اربعین یک مسئله‌ مهمی است‌، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره‌ بین‌المللی‌ و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطره‌انگیز است آن سرزمین‌. سرزمین خاطره‌ها است‌، خاطره‌های باشکوه‌، خاطره‌های عزیز‌، سرزمین شهدا‌، مزار کشته‌شدگان راه خدا‌، اینجا جمع بشوند تشیع‌، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند.

اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنباله‌گیری از راهی است که از ائمه‌ هدی(علیهم السلام) به ما ارائه دادند.


سخنرانی در مسجد امام حسن مجتبی(ع)/ مشهد ۲۴ اسفند ۱۳۵۲

«معنای صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام این است که:خدایا رحمتت را بر آنان فرو فرست تا از آنان به ما نیز برسد. اگر قرار است رحمتی ببارد، ابتدا بر این خاندان نازل می‌شود و سپس به دیگران می رسد، از این رو درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف گفته می‌شود: «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»


آیت الله جوادی آملی
کتاب سلونی قبل ان تفقدونی
(تحریر نهج البلاغه)
جلد ۳ صفحه ۱۵۲

 با «جریِ تمدنی» می‌توان از مسائل جزئی تحقق یافته تمدنی گذشته به ویژه تمدن پیشین اسلامی به روح این مسائل و معانی ساری در پس زمینه آنها دست یافت و بر مورد جزئی کنونی و مورد نیاز شرایط حمل کرد.

در این پست اینستاگرام، استاد یزدان‌پناه در خصوص جری تمدنی بیشتر توضیح می‌دهند؛ کسانی که دغدغه تمدن‌سازی و علوم انسانی دارند این مبحث را از دست ندهند.

تنها پرنده‌ای که میتواند به عقاب نوک بزند کلاغ است!
کلاغ پشت گردن عقاب می نشیند و به او نوک می زند.
جالب این که عقاب واکنشی نشان نمیدهد؛ یعنی وقتش را با کلاغ هدر نمیدهد، تنها بالهایش را بازتر می کند و در آسمان اوج می گیرد.
در ارتفاع بالا نفس کشیدن برای کلاغ دشوار می شود تا حدی که به دلیل کمبود اکسیژن سقوط می کند.
این خود یک راهبرد حکیمانه برای برخورد با برخی دشمنی ها و بدخلقی ها است.

وقتی دست برسینه می‌گذاریم و السلام علیک را به امام می‌گوییم یعنی به محضر ایشان مشرف شده‌ایم، این اصلی در خور توجه است که دوری یا نزدیکی و یا حیات و ممات در این گفت و گوی مستقیم و تشرف باطنی و قلبی بی‌تاثیر است.

#کتاب جرعه‌هایی از زلال معنویت

رهبرانقلاب‌اسلامی:

فرهنگ و سبک زندگی یک رکن قدرت است. اگر چنانچه [یک ملّت] از لحاظ سبک زندگی، تابع و اسیر دیگران و تابعِ بدونِ رأی و نظرِ دیگران باشند و فرهنگ مستقرّ خودشان را نداشته باشند، طبعاً این ضعف شدیدی در قدرت ملّی است.

 ۱۴۰۰/۱۲/۱۹

‍ عین القضاة همدانی در یکی از نامه‌هایش می‌نویسد: 

دریغا که مردم در بند آن نیستند که چیزی بدانند بلکه در بند آن‌اند که خلق در ایشان اعتقاد کنند که عالم‌اند!

خدایا، آنان که به من بدی کردند مرا هوشیار کردند

آنان که از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگی آموختند

 آنان که به من بی اعتنایی کردند به من صبر و تحمل آموختند

آنان که به من خوبی کردند به من مهر و وفا آموختند


پس خدایا، به همه اینان که باعث تعالی دنیا و آخرت من شدند، خیر و نیکی برسان!

منسوب به شهید چمران

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش

قدرِ یک پنجره است زین دوار

بسم این پنجره است اگر گاهی

ماهم آید کنارم از اغیار


احمد محبی آشتیانی

کسی که به تاریخ و سیاست توجهی ندارد، بخواهد یا نخواهد معنی دینداری واقعی را گم کرده است، و کسی هم که سیاست و تاریخ را از منظر دیانت ننگرد بازیچه‌ی سیاست‌بازانی خواهد شد که می‌خواهند تاریخ خود را بر بشریت تحمیل کنند و قدرت را در دست گیرند. در حالی‌که انقلاب اسلامی بستری است تا در آن بستر تاریخ و سیاست از منظر دین تعریف گردد و در بستری معنوی مدیریت شود تا حاکمان از حقیقت فاصله نگیرند.

هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان،

روزی به امید

وز بخت سیه ندیده‌ام، هیچ زمان،

یک روز سفید

قاصد چو نوید وصل با من می‌گفت،

آهسته بگفت

در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟

این حرف شنید

آن‌ روز که‌ سهم‌ «آزادی‌»، سهم‌ «اخلاق‌» و سهم‌ «منطق‌»، همه‌ یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت‌علمی‌ و تفکر بالنده‌ دینی‌ در این‌ جامعه‌ است‌ و کلید جنبش‌ «تولید نرم‌افزار علمی‌ و دینی‌» در کلیه‌ علوم‌ و معارف‌ دانشگاهی‌ و حوزوی‌ زده‌ شده‌ است‌.

داشتم کمکش میکردم غذا بخورد. قبلش هم کیسه ادرارش را خالى کرده بودم. بنده خدا شرمنده شده بود. نمیتوانست مدام به چشمم نگاه کند. میدانست نیروی داوطلب هستم. آرام جملاتی بر زبان جاری میکرد. یک دفعه نیرویش را جمع کرد و گفت: دردت بخوره تو سر هرچی آخونده!
از پشت ماسک لبخند زدم. نمیدانستم چه بگویم. خانم پرستار از آن طرف صدا زد: اینهایی که ده روز است اینجا کمکتون میکنند همه شان آخوند هستند!  دلم برایش سوخت که در این شرایط قرار گرفت. گفت: حاجآقا ببخشید منظورم آخوندهای بد هستند!

پی نوشت اول: این خاطره نقل قول است؛ وگرنه ما از این لیاقت ها نداریم.
پی نوشت دوم: به خاطر فاصله کم بین این پست و پست قبلی، پست قبلی از دیدگانتان مخفی نماند!
پی نوشت سوم : گاهی با تبلت پست میذارم و امکان رعایت نیم فاصله ها نیست؛ مثل همین پست؛ شما بزرگواری کنید و ببخشید!

قبل از نقل یادداشت، درخواستم مطالعه همراه با تفکر است؛ مثل همیشه التماس تفکر!

یادداشتی از حسین کاوه:

 رؤسای دیروز طلبکاران امروز❗️

عزیزی می‌فرمود برخی از مسئولین بارها خواسته‌اند جمهوری اسلامی را ساقط کنند اما مردم نگذاشته‌اند
الان حدودا 42 سال است که از انقلاب اسلامی می‌گذرد و قوای مقننه و مجریه سلطه جریانات و افراد مختلفی را به خود دیده‌اند که در ادامه اجمالا اشاره‌ای به آن خواهیم کرد...


*سکانداران ادوار مختلف دولت

57 - 58 : مهدی بازرگان 1 سال (دولت موقت)
58 - 60 : ابوالحسن بنی صدر 2 سال (رئیس جمهور)
   شهیدان رجایی و باهنر از 58 - 60 در سمت‌های نخست وزیری و ریاست جمهوری بوده‌اند اما در این سال‌ها قدرت و اختیارات اصلی در دستان بنی‌صدر بوده است.
60 - 68 : میرحسین موسوی 8 سال (نخست‌وزیر)
68 - 76 : هاشمی رفسنجانی 8 سال
76 - 84 : محمد خاتمی 8 سال
84 - 92 : محمود احمدی‌نژاد 8 سال
92 - 99 : حسن روحانی 7 سال
#نکته: در سال‌های 60 - 68 آیت الله خامنه‌ای عهده‌دار ریاست جمهوری بوده اما به خاطر وجود ساختار نخست وزیری، تشکیل دولت و قدرت و اختیارات اصلی در دست نخست وزیر یعنی میرحسن موسوی بوده است.


♦️ سکانداران ادوار مختلف مجلس

57 - 59 : شورای انقلاب اسلامی 2 سال
59 - 68 : هاشمی رفسنجانی 9 سال
68 - 71 : مهدی کروبی 3 سال
71 - 79 : ناطق نوری 8 سال
79 - 83 : مهدی کروبی 4 سال
83 - 87 : حداد عادل 4 سال
87 - 99 : علی لاریجانی 12 سال
#نکته: ابتدای دوره سوم مجلس هاشمی رفسنجانی ریاست آن را عهده‌دار بوده‌ اما به خاطر انتخاب شدن وی در سال 68 به ریاست جمهوری، 3 سال باقی مانده را کروبی عهده‌دار ریاست مجلس سوم می‌شود.

با یک حساب ساده در می‌یابیم که در این 42 سال 34 سال سکان دولت تحت مدیریت افرادی (بازرگان، بنی‌صدر، موسوی، هاشمی، خاتمی و روحانی) بوده که با خط امام و رهبری فاصله و بعضا حتی زاویه داشته‌اند و همچنین سکان مجلس نیز در این 42 سال 36 سال تحت مدیریت افرادی (هاشمی، کروبی، ناطق، لاریجانی) بوده که چندان تفاوت فکری و عملی با افراد فوق الذکر ندارند.

البته این انحراف از مسیر امام و رهبری گرچه در همان زمان‌ها برای اهلش آشکار بوده اما روشن شدنش برای عموم مردم زمان هزینه‌های زیادی برده است.
#نکته: ناگفته نماند که 2 سال آخر دولت احمدی‌نژاد و 4 سال ریاست حداد عادل در مجلس نیز آنگونه که باید مطلوب و ایده‌آل نبوده است، خصوصا جناب احمدی‌نژاد!


اکنون سوال اینجا است که چرا مسئولین دولت و مجلس فوق الذکر (به جز جناب حداد که خیلی فعال نیستند) در این 42 سال، اکنون در یک اردوگاه با تابلوی غیر انقلابی جمع شده‌اند و نقطه اشتراک همه آنها مخالفت پنهان و آشکار با رهنمودها و فرامین ولی فقیه و ایستادگی در مقابل نظام اسلامی و بعضا خروج علیه حاکمیت اسلام و جمهوریت شده است و همواره از مردم طلبکار بوده و منتقد جدی کاستی‌ها و نواقص هستند!
مگر نه این است که در این 42 سال همه منابع، قدرت و اختیارات در دست آقایان بوده است، پس چرا اکنون ژست اپوزیسیون و مخالف خوان گرفته‌اند!؟ اگر قرار به پاسخگویی باشد اولین کسانی که باید پاسخ دهند همین آقایان هستند نه کس دیگر...

خدا را هزار مرتبه شکر که سایه تدبیر امام و رهبری در این 42 سال بر سر این کشور و مردم بوده است وگرنه معلوم نبود که قدرت طلبی و بی انصافی برخی از مسئولین فوق الذکر چه بر سر اسلام و ایران می‌آورد.
ناگفته نماند؛ جایگاه نسبی خوبی که اکنون جمهوری اسلامی ایران در میان سایر کشورها دارد نیز ثمره همین هدایت‌های امام و رهبری و ایستادگی مردم و البته برخی مسئولین خدوم بوده است. / منبع

پی‌نوشت من:
آری! برخی از افراد نام‌برده شده در متن، داخل در پادگان ضد انقلاب بودند و هستند، امّا برخی دیگر را چه از مجلسی‌ها و چه از دولتی‌ها نباید غیر انقلابی کرد. در این وادی نباید از امام امت پیشی گرفت. ایشان بر جذب و حفظ حداکثری تاکید دارند. باید تلاش کرد از اشتباهات برگردانده شوند نه آنکه طرد شوند. البته من به شخصه مفهوم غیرانقلابی را نمی‌فهمم! ما دو طیف داریم؛ انقلابی و ضدانقلاب. مابین این دو چیزی نداریم؛ کسی اگر انقلابی نباشد، ضد انقلاب است. این تعبیری است که بعد از گذر از اصول‌گرا و اصلاح‌طلب باید به آن برسیم.  

زندگى در دنیاى امروز زندگى در مدرسۀ اراده است؛ و سعادت و شقاوت هر انسانى به ارادۀ همان انسان رقم می ‏خورد. اگر بخواهید عزیز و سربلند باشید، باید از سرمایه‏ هاى عمر و استعدادهاى جوانى استفاده کنید. با اراده و عزم راسخ خود به طرف علم و عمل وکسب دانش و بینش حرکت نمایید، که زندگى زیر چتر علم و آگاهى آنقدر شیرین و انس با کتاب و قلم و اندوخته ‏ها آنقدر خاطره ‏آفرین و پایدار است که همۀ تلخی ها و ناکامی هاى دیگر را از یاد مى ‏برد. بشریت با همۀ پیشرفت هایش در علوم و فنون هنوز در گهوارۀ طفولیت دانش است، و تا رسیدن به بلوغ کامل راه طولانى در پیش است.

امام خمینی رحمت الله علیه 

مجله «ادبیات داستانی» در تابستان ۱۳۷۶ با مرحوم نادر ابراهمی مصاحبه می‌کند. در بخشی از این مصاحبه اینچنین آمده است:

من اگر چندین و چند کار را با هم، توأم، همزمان انجام ندهم، اصلا قادر نیستم کاری انجام بدهم. دو ساعت که به داستان می‌پردازم، داغان می‌شوم؛ مغزم از کار می‌افتد. نبوغ یا استعداد ذاتی نویسندگی ندارم - ابداً ابداً. با جان کندن و مشقت می‌نویسم. این است که بعد از دو ساعت، وا می‌مانم و بلافاصله خط عوض می‌کنم. ده صفحه یا بیشتر می‌خوانم و یادداشت‌برداری می‌کنم. بعد می‌روم دنبال کارهای تحقیقاتی‌ام را در یکی از زمینه‌ها می‌گیرم - مثلا در زمینۀ جغرافیای تاریخی ایران یا مواد معدنی ایران یا ... یا یکی از این ده رشته، یکی دو ساعت کلنجار می‌روم، چند ورقی می‌نویسم یا چرک‌نویس می‌کنم. وقتی مغز کوچکم از کار افتاد، می‌روم سر وقت خطاطی. برای رفع خستگی، کمی خط می‌نویسم. به نشاط می‌آیم. اگر تمایل به ادامۀ داستان‌نویسی در من پدید آمده باشد، باز چند سطری می‌نویسم. بعد می‌روم سراغ حرفۀ محبوبم ادبیات کودکان و مسائل کودکان. یادداشتهایم را تنظیم می‌کنم یا چیزهایی می‌افزایم، فکرهای تازه می‌کنم و زمانی که دیدم دیگر نمی‌توانم در این راستا فکر کنم - خوب و بدش را نمی گویم، نفس فکر کردن را می‌گویم - آن وقت می‌روم سر وقت کارهای سینمایی: فیلمنامه‌نویسی، مقالات و کتاب‌هایی در باب سینما ... و به همین ترتیب، حرکت می‌کنم.

این شیوۀ کار کردن، در حد توانایی ناچیز من است و تجربه من ثابت کرده که تنها به این شکل، قادر به کار هستم، و بر این اعتقادم که این روش کار، على الأصول، درست است، برای اکثر مردمی که مثل من هستند، و نه حامل نبوغ ذاتی مادرزاد. منبع

ما که اکثرا نبوغ ذاتی نداریم؛ می‌دانید که درصد خیلی کمی از جمعیت، نابغه هستند. پس بهتر است برای رسیدن به موفقیت -در هر زمینه‌ای مخصوصا نویسندگی- بی‌وقفه تلاش کنیم و هنگامی که از کاری خسته شدیم، به اتلاف وقت به بهانه استراحت نگذرانیم، به کار دیگری مشغول شویم، چه خوب می‌شد اگر استراحت‌هایمان هم هدفمند بود. یک‌بار دیگر حرف زنده‌یاد ابراهیمی را بخوانید، ببینید به همین نتیجه می‌رسید یا نه؟

پی‌نوشت: به منبع رجوع کنید! دیگر حرف‌های ایشان قابل استفاده است، مخصوصا پاراگراف دوم که مربوط به اتلاف وقت است.

از بیستم شعبان تا آخر ماه مبارک رمضان مناسب است که یک اربعین دعای عهد را بخوانید و ملتزم باشید.
این، یک نوع استقرار در محبت و ولایت می‌آورد. بعد از نماز صبح دعای عهد را انسان چهل روز ادامه بدهد، این دیگر می‌ماند. بعد هم اگر برایش ملکه شد، ادامه بدهد؛ ولی از هجدهم - بیستم ماه شعبان تا آخر ماه رمضان چهل روز بدون فاصله می توان دعای عهد را ادامه داد.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری

زمانی که عدالتِ در بیانِ حقیقت از میان می‌رود، حقیقت از میان می‌رود.

نادر ابراهیمی/چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم 

بعد از قرار دادن یک فیلم از آپارات در این پست، تعدادی از دوستان در نظرات خصوصی پرسیده بودند که چه‌جوری از آپارات بدون خرید کد‌ جاوا فیلم در وبلاگ بزاریم؟
من هم این را از نقل‌بلاگ یاد گرفتم، و هرچند که در پیوند‌های روزانه به آن مطلب لینک داده بودم ولی باز هم دوستان به پیوندهای روزانه نیم‌نگاهی نکردند. آیا لازم است که به این پست ارجاعتان بدهم؟

لذا مطلب آموزشی نقل‌بلاگ را با ذکر منبع اینجا می‌آورم تا علاوه برآنکه دوستان هم بیاموزند در جزوه‌ی وبلاگ‌نویسی خودم هم آرشیو شود.
 

با عصبانیت آمد؛ مردی مسن بود. از دست یک‌گروه جوان شکایت داشت؛ می‌گفت: یا آهنگ گوش میدن، یا بلند بلند می خندن؛ اینجا حُرمَت داره، جای آهنگ‌گوش‌ دادن نیس.

رفتم کنارشان نشستم. بعد از احوال پرسی و کمی گرم گرفتن، به آرامی گفتم: رفقا! اینجا حسینیه‌ست و بقیه از آهنگ گذاشتن‌تون، ناراحت شدن ...
جوانی که گردنبندی به گردن داشت و زیر ابرو برداشته بود، گفت: رو چِشَم حاجی و آهنگ را، قطع کرد.
و ادامه داد: آقای اعلایی اینجا هم، مثه جبهه اخراجی می‌خواد بالاخره! و همه زدند زیر خنده!
دلم نیامد از جمعشان جدا شوم. با وجود اینکه به قسمت‌های دیگر هم باید سرکشی می‌کردم، کمی دیگر در کنارشان ماندم. فهمیدم اصلا اهل نماز خواندن نیستند و تقریبا، بقیه چیزهایشان هم، در همین حدود است.

سوالی مثل خوره مغزم را می‌خورد؛ آخر هم دوام نیاوردم و از آن‌ها پرسیدم: چی شد اومدین اینجا؟ کارگاه تولید ماسک ... هرشب، ساعت ۱۰ شب میاین، تا ۴ صُب کار می کنین، پولم هم که نمی گیرید!!
یکی از آن‌ جمع، که بزرگتر از بقیه بود، گفت: ما هر شب دور هم جمع میشدیم ... باغ، سینما، یا هرجای دیگه ... خلاصه، دور هم، خوشیم! و هر جوری هم بشه، خوش میگذرونیم!
یه روز دیدم یکی از رفقای دبیرستان، که بسیجی بود، استوری کرده، برای تولید ماسک، نیروی جهادی نیاز داریم؛ ساعت ۱۰ شب، تا ۴ صبح. شب که بچه‌ها زنگ زدن بیا بیرون، ما دم دریم، گفتم شما برید؛ من امشب نمیام ... بعدِ کلی اصرار، قضیه را گفتم. دیدم اونا هم گفتن ما هم میایم. نتیجه‌ش شد، این جمعی که اینجا می بینین ...

شاید ادامه داشته باشد ...

خاطره‌ی یکی از رفقای جهادی

یادداشتی که در ادامه می‌آید شاید کمی طولانی باشد و شاید اعداد و ارقامش حوصله‌مبارکتان را سربرد، امّا ارزش وقت‌گذاری دارد تا بفهمیم در اطرافمان چه می‌گذرد و شناخت بهتری در مورد این ویروس داشته‌ باشیم.

*اگر حوصله خواندن تمام یادداشت را ندارید، حتما قسمت آخر آن یعنی قسمت واقعیت برساخت سیاسی کرونا را مطالعه کنید.

**نقل این یادداشت به معنای تایید یا رد همه یا بخشی از آن نیست و لذا خیلی خوش‌حال می‌شوم که دوستان بعد از مطالعه نظر خود را ابراز کنند.

این یادداشت را از یک کانال ایتا برایتان به ارمغان آورده‌ام

کانال: کلام انقلابی | مرکز مطالعات و گفتمان سازی مکتب امام ره

متن پیش‌رو، چند خط روضه است، اگر حال اشک و گریه ندارید نخوانید:


صدیقه کبری در آن حالی که نفس نفس زنان می رفت و قدرت ایستادن نداشت بعد از آن فشار در و دیوار، در آن حال این خطبه (فدکیه) را خوانده است. وقتی به امام‌حسن گفتند: تو چرا اینقدر گریه می کنی، فرمود: شما که در کوچه نبودید، من در کوچه بودم دیدم چه گذشت!! به من می گوئید گریه نکنم! ولی با آن وضع؛ جوان، فرزند سقط کرده، علی به آن وضع افتاده، در کوچه آن حال را دیده ... که بعدها هر چه خواستند امام حسن را ساکت کنند که چرا اینقدر گریه می کنی، فرمود: آخر شما که نبودید ببینید چه شد! با آن وضع رفت و مسجد را منقلب کرد.


 کلیک کنید: خطبه نماز جمعه قم  ۱۳۸۶/۰۳/۲۵

(حال) را می‌شود با درد گذراند؛ امّا تصور دردآلود بودنِ آینده و دوامِ بدون دگرگونی (حال)، انسان را  از پا در می‌آورد. نادر ابراهیمی/ ابن مشغله

برداشتی از صحبتهای استاد عابدینی در باره سیلی محکم سپاه به ارتش تروریستی آمریکا:


** سپاه در ضربه بشدت مهلکی که نه فقط به پایگاه عین الاسد بلکه به تمام هیمنه آمریکا و حتی تمدن غرب زد نکاتی بشدت قابل تامل است، که اگر نشناسیم خودمان به دست خودمان پیروزی را تبدیل به شکست کردیم

۱)  اولا این حمله موشکی آنقدر برای اونها مهلک بوده که بیش از ۴۰۰ کشته و زخمی داشته و چندین امبولانس هوایی و هواپیما زخمی های تروریست هاشون رو به اسرائیل و آلمان بردند و بسیاری از تجهیزاتشون نابود شد و این رو بدونید که اگر چیزی نبود خودشون بارها با رسانه هاشون فیلم و عکس منتشر می کردن که ضربه ای به ما وارد نشده 

۲)  بعد از ۷۰ سال که هییچ کشوری جرات حمله به پایگاه های آمریکایی رو نداشته حتی مثل ژاپن بعد رفراندوم برای خروج نیروهای آمریکایی میگه من جرات اخراج نیروهای آمریکایی رو ندارم ، ایران اعلام می کنه که من انتقام می گیرم و همه جهان می بینه و اونها تهدید می کنن که اگر بزنی می زنم ولی ایران در آمادگی کامل اونهاتمام حیثیتشون رو لگدمال میکنه و بعد نه تنها جرات عکس العمل ندارن بلکه رسما میگن بیایید حرف بزنیم

۳)  این ضربه فقط ضربه موشکی نبود، بلکه عین الاسد بزرگترین پایگاه جنگ الکترونیک آمریکاست که مجهز به پیشرفته ترین سیستم های جنگ الکترونیک است .معروف است که چشم آمریکاست برای رصد ایران، اردن، سوریه و عراق و ...که با قدرت بالا می تونستن یکی از موشک ها را منحرف کنن و به مناطق مسکونی دیگر بخورد و بعد تمام ماجرا بر عکس بشه اما حتی یک تیر شلیک نشد چون سیستم جنگال ایران تمام سیستمهای الکترونیکشون رو از کار انداخت و تمام پهبادهاشون ارتباطهاشون باهم قطع شد و تمام سیستم پاترویتشون تشخیص حمله نداد با اینکه در آمادگی کامل بودند ...یعنی به لحاظ نظامی در کوری کامل بودند 

۴)  این ضربه که به اینها وارد شد اگر خوب بهش توجه کنیم از یک طرف اعتماد تمام شرکای آمریکا رو از بین برد.چرا؟ چون می گن وقتی ایران خودشون رو زد و اینها کاری نتونستن بکنن و فقط لاف زدن ما رو بزنن که دیگه هیچ...

دوما تمام مجاهدین رو در تمام دنیا بر علیه اینها مستحکم کرد که قدرت آمریکا واقعا پوشالیست و غلطی نمی تونه بکنه

۵) اون بیانیه مستحکم سپاه که اینقدر عاااالی بود که از خود حملات محکم تر و موثرتر بود؛ وقتی اشاره می کند که از خاک هر کشوری بر علیه ما اقدام شود آنجا را می زنیم و حق خود می دانیم 

یا آنجا که سردار حاجی زاده می گوید از پایگاه ۴ کشور در شهادت حاج قاسم مشارکت بود و حق خود می دانیم هر کدام را بخواهیم بزنیم یا حضور سردار سپاه با پرچم های کل جبهه مقاومت یعنی تازه آغاز راه است

اینها بردش به لحاظ جنگ روانی آن چنان بالاست که اثرش به مراتب بالاتر از حمله موشکیست



⁉️ اما حالا بهترین کار برا آمریکا چیه؟ 

دو روز پیش آقا فرمودن که دشمن رو باید شناخت...

خب اینها باید کار را برعکس کنند و دستگاه عمله فضای مجازیشون کار را برعکس کنه مثلا بگن اینها هماهنگ شده، یا کشته نداده، یا ....و این شایعات اگر از دهان مومنین انقلابی گفته بشود باور پذیر است و الا مادامی که در مومنین رسوخ نکند اثر ندارد

هیچ چیز بدتر از این نیست که خودمان با دست خودمان ارزش بسیاااااار بالای این ضربه مهلک رو پایین بیاوریم

اگر بدانیم چه اتفاقی افتاد با همین ضربه محکم سیلی کار آمریکا تمام است مگر اینکه از درون خودمان به جنازه آمریکا با این شایعات نفس بدهیم

خوارج هم آماده عملیات استشهادی بودند اما بصیرت نداشتند و شد آنچه شد.....


آقا فرمودند شجاعت و تدبیر ...بعضی فقط شجاعت دارند و بعضی مثلاااا فقط تدبیر اما با تدبیر و شجاعت عاااالی سپاه با همین یک سیلی کافیست آمریکا از منطقه برود هرچند ما آمادگی برای هر نقشه ای را داریم


اگر قدر نعمت ندانیم اون وقت......

منبع

📌 به مناسبت ۹دی؛ برگرفته از سخنان آقای پناهیان

آیا این جناح‌بندیِ موجود در جامعۀ ما حقیقی است؟! مثلاً گفته می‌شود که یک جناح، ارزشی‌تر یا آرمان‌گراتر هستند و جناح دیگر، واقع‌بین‌تر و عقلانی‌تر هستند. دعوا از همین‌جا شکل می‌گیرد!

 اصلاً «ارزش» یعنی چه؟! چرا به انقلابی‌ها می‌گویند «نیروهای ارزشی»؟! «ارزش» به آن معنایی که برخی از فیلسوفان غربی می‌گویند، در مقابلِ عقلانیت قرار دارد. این مفهوم را ساختند و به دین‌داران نسبت دادند تا در مقابلش بگویند «ما واقع‌بین و عقلانی هستیم» درحالی‌که دین، یک امر به‌شدت عقلانی است؛ هم به‌معنای جلب منفعت فردی و گروهی و هم به‌معنای جلب منافع عالی انسانی و منافع اخروی.

حقیقت دین چیزی جز منفعت‌طلبی نیست و حقیقت انقلاب هم چیزی جز برخورد عقلانی با منافع بشری نیست. شما یک نمونه بیاورید که حضرت امام(ره) غیرعقلانی و به تعبیر اینها صرفاً «ارزشی» برخورد کرده باشد و خلاف واقع‌بینی عمل کرده باشد! نه‌فقط امام(ره)، بلکه در کل قرآن و تاریخ معصومین هم چنین نمونه‌ای نمی‌توانید پیدا کنید!

دوقطبیِ اصیل و حقیقی، دوقطبیِ «تعقل و توهم» است. یک طرفِ این دو قطبی اصیل، غرب‌گرایی است که ناشی از توهم است و طرف دیگرش، مقاومت و استقلال‌طلبی است که ناشی از تعقل است.

دعوای انقلابی و غیرانقلابی، دعوای عقلانیت و توهم است؛ از همان روز اول تا حالا! اختلاف بنی‌صدر با انقلابی‌ها چه بود؟ بنی‌صدر متوهم بود و می‌گفت: «زمین می‌دهیم، زمان می‌گیریم!»

امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری(یعنی نمایندۀ مذاکره‌کنندۀ خودش با معاویه) نامه نوشت ولی در این نامه، او را به «ارزش‌ها» دعوت نکرد، بلکه فرمود: عقل و تجربه را زیر پا نگذار. هرکسی عقل و تجربه را زیر پا بگذارد شقیّ است! (نهج‌البلاغه/نامه ۷۸)


مشکل این است که دیکتاتورهای رسانه‌ایِ جناحی، نمی‌گذارند گفتگوی درست صورت بگیرد! لذا طی این چهل‌سال، انقلاب «غیرعقلانی» ترجمه شده است! درحالی‌که انقلابی یعنی کسی که پدیده‌ها را عقلانی محاسبه می‌کند و مقدار اصرارش برای یک بایدِ عقلانی، به‌اندازۀ مقدار اهمیت و تأثیر آن است.

 ولایتمداری هم، نه یک ارزش، بلکه یک واقعیت پُرمنفعت برای جامعه است. طبق بیان اهل‌بیت(ع) بدون ولایت، کار جامعه سامان پیدا نمی‌کند. شما اگر ولایت را به‌عنوان یک ساز و کار برای ادارۀ جامعه و به‌عنوان مُدلی که پارادُکس دموکراسی را حل کرده، بیان کنید، خیلی‌ها راحت‌تر می‌پذیرند.


 اینکه 9دی نام «بصیرت» به خودش گرفته است، شاید یک معنای آن عقلانیت باشد. 9دی هم در واقع یک برخورد عقلانی با یک پدیدۀ اجتماعی بود. اساساً انقلابی‌گری یعنی عقلانیت! هرکسی پای عقل بایستد و واقع‌بینانه برخورد کند، او انقلابی است.

 چه کسی انقلابی‌تر است؟ هرکسی که عاقل‌تر و واقع‌بین‌تر باشد. ما چرا آقا را به‌عنوان رهبر انقلاب قبول داریم؟ چون رهنمودهای عاقلانه و واقع‌بینانه داده است. ما هرچه موضع‌گیری از ایشان دیده‌ایم، عاقلانه بوده است.


صوت و متن سخنرانی: 

 Panahian.ir/post/5232


تلخ است که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد، موافق شده است
عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است

♨️بیانات استاد فلاح شیروانی در کانال ایتا :

ما از فلسفه و امثال این آموزه‌ها توقعمان این است که جهان معنایی ما را تغییر بدهند. به خصوص اگر تغییر جهان معنایی را از زاویه‌ی یک فعل به او نگاه بکنیم در ناحیه‌ی افعال هم تقریباً کار بزرگی است و نظیر ندارد. یک مقدارصریح‌تر بگویم، فلسفه می‌خوانیم که روی رفتارمان هم تأثیر بگذارد.

من اگر واقعاً یک فهم متعالی پیدا بکنم، کاملاً رفتار من را به انضباط می‌کشد. این کاملاً واقعیت دارد. یعنی به تدریج دست و پای من را هم جمع می‌کند و می‌برد در دنیای جدید. به تعبیری انسان را از ناحیه سرش می‌شود به این طرف و آن طرف کشید. شما زمانی که او را از ناحیه‌ی سر و سینه بکشید، دست و پای او هم می‌آید، رفتار او هم کاملاً تغییر می‌کند و متناسب می‌شود.


نکته‌ی دوم اینکه در فلسفه غایت رشدی که به دست می‌آوریم، یک فهم الهی و توحیدی است. طبیعتاً رفتار مترقی که به دست می‌آید، رفتار توحیدی است. رفتار توحیدی اعم از جنبه‌های تنزیهی و تشبیهی است. 

یعنی اگر فلسفه خیلی خوب اتفاق بیفتد خیلی خوب هم اثر بگذارد، ما را باید شبیه آقا رسول اکرم(ص) بکند. شبیه آقا امیر المؤمنین(ع) بکند. ما مسیر دیگری که نمی‌خواهیم طی بکنیم. امیدمان این است که اگر این کارها را داریم می‌کنیم، شباهت‌هایمان به این حضرات بیشتر شود. فاصله‌هایمان با این حضرات کمتر بشود. 

شاید کسانی که به این معارف دسترسی ندارند باید مسیر دیگری را طی بکنند. ولی مسیر منتخب ما این است. ما نهایتاً باید مانند آقارسول اکرم(ص) بشویم، مانند آقا امیر المؤمنین(ع) بشویم. که چه کار کنیم؟ ایشان چه کار کرد؟

در اُفتادند و صف‌بندی‌هایی درست کردند، سمت و سوی اجتماعی درست کردند، همه برمبنای توحید بود. با طاغوت زمان خودش درافتاد، اساسی هم درافتاد. یک لحظه هم کوتاهی نکرد ایشان. هیچ کوتاهی و تردید در ایشان ندیدند. آقا امیر المؤنین(ع) هم همین طور، فرزندان ایشان هم همین طور، همسر ایشان هم همین طور بود، همه‌ی متعلقات ایشان، شیعیان ایشان هم همین طور بودند. هر جا هم[که شیعیان] تردید کردند، در روایتی نقدی به آن‌ها وارد شد که چرا اینجا کوتاه آمدی؟


نکته‌ی بعدی اینکه تلقی ما از انقلاب اسلامی ‌همین رفتار توحیدی است، همین رفتار توحیدی که از آقا امیر المؤمنین(ع) مشاهده کردیم و امید داریم از آقا امام زمان(عج) مشاهده بکنیم. تلقی ما این است که ایشان یک مصلح بزرگ جهانی است و همین درگیری‌ها را راه می‌اندازد. اگر ما به سمت ایشان هستیم، رفتار ما بایدیک شباهتی داشته باشد.


تلقی ما از انقلاب یک حیات توحیدی است. 

این انقلاب فهم شده، بعد القا شده و مورد استقبال قرار گرفته و الآن ما سر سفره‌ی این انقلاب هستیم. خیلی حادثه‌ی بزرگی است به خصوص در سمت‌و‌سویی که الآن بشر در جهان گرفته است. یعنی در جامعه‌ی بین‌المللی که ما الآن داریم مشاهده می‌کنیم، انقلاب اسلامی‌ با این جوهره و معنایی که دارد، خیلی حادثه‌ی بزرگی است. یعنی حتی با زاویه فیلسوفانه هم که نگاه بکنیم، فلاسفه همه باید غش بکنند که این حادثه اتفاق افتاده است.

عرض من این است که شما در این مسیر، وقتی قبله این باشد، اگر شروع کنید به معماری کردن، واقعاً در دنیای امروز چقدر موفق هستید؟ یک نمونه همین داستان سیزده آبان که روز مبارزه با استکبار است. همین را که کلی شعور در آن است، اگر بنا باشد بقیه چیزها را در ایران حذف کنید، هر چه که در ایران داریم را حذف کنید، اصلاً خود اسم ایران را هم حذف کنید، یک کشور جهان سومی‌که چندصد سال به او ظلم شده است. فقط این را در نظر بگیرید؛ فقط اگر بنا بود که ما بر اساس یک شعور مترقی و درک واقعیت‌های حیات بشر که کِی به کِی دارد ظلم می‌کند و... ما فقط یک رفتار ملی تولید بکنیم، واقعا چقدر موفق بوده‌ایم؟

همین قضیه[13 آبان] را شما بخواهید در یک کشور دیگر پدید بیاورید، چقدر موفق هستید؟ الآن همه‌ی ما می‌دانیم که در تمام شهرهای ایران این تظاهرات هست. حالا یک جایی سردتر است و جایی یک مقدار گرم‌تر. به این توجه کنید که چقدر هزینه شده و چقدر معنا به خورد این حادثه رفته است. ما که مفت و مجانی تظاهرات رفتیم و آمدیم! اصلا[این حرکت] نهادینه شده، یک عده زحمت هایش را کشیده اند. 


انصافاً جدی عرض می‌کنم و واقعا درخواست دارم نمی‌خواهم صرفاً انجام وظیفه کرده باشم. واقعا درخواست دارم که به این قضیه نگاه کنید، این واقعا خیلی نعمت است.

به این فکر کنید.

 فکر تو همیشه به دنبال مهم‌ترین کارى خواهد بود که آن را یافته. اگر تمرکز ندارى، از همین کشف کن که تو کارى مهم‌تر براى خود سراغ دارى، پس یا به آن بپرداز و یا اهمیت کارى را که به آن مشغول هستى، براى خودت تحلیل کن تا فکرت با تو همراه شود که در این لحظه و با این بینش تو مى‌توانى سریع و صحیح حرکت کنى. 

(استاد و درس / علی صفایی حائری)

امروز اربعین شهدای کربلاست، آن آزادگانی که در برابر دهر و ابرقدرت‌های آن روز تسلیم نشدند، آزادانه زندگی کردند، و آزاد و پرافتخار به لقای پروردگار خود نایل آمدند.
در آن روزگار سلطه‌گران جبّار می‌خواستند همه‌ی نفس‌ها را در سینه خفه‌کنند، همه‌ی آدم‌ها را به زیر سلطه‌ی خود به اسارت بکشند، و با پول و تهدید به‌قتل و شکنجه، همه را وادار به سکوت و اطاعت‌کنند، آن‌جا حسین بن علی علیهما السلام وارث والای ولایت و نبوت، فرزند برومند علی و فاطمه علیهما السلام، رهبر انسانیت و تعیین کننده‌ی معیارهای خدایی در زمان خود، آزاد مردی که همه‌ی دهر قادر نبود تا او را به زانو درآورد، مظهر ایمان و عرفان، سمبل شجاعت و فداکاری، نماینده‌ی خدا بر زمین، و سید و مقتدای تمام شهیدان علیه یزیدیان و سلطه‌طلبان قیام کرد؛ و همه‌ی وجود خود و کسان خود را در راه خدا قربانی داد، و پرچم پرافتخار و خونین شهادت را بر قله ی بلند تکامل بشریت به اهتراز درآورد.
و آن را نشان هدایت انسان‌ها در راه پرپیچ و خم تکامل قرار داد، تا هر کس که جویای حق و حقیقت و عدل و عدالت است، به این پرچم خونین چشم داشته باشد و راه را از بی راهه تشخیص دهد.  (رقصی چنین میانه میدانم آرزوست / شهید چمران)

 

امام على «علیه السلام» : صوَابُ‏ الرَّأْیِ بِإِجَالَةِ الْأَفْکَار 
ترجمه: درستی اندیشه در گرو جَوَلان دادن تفکرات است. 

 

توضیح و بیان استاد فلاح شیروانی:

      فکرها را جَوَلان بدهید.

جولان افکار یعنی چه؟ -یعنی میدان را به دست افکار بدهید، مثل اینکه چه چیزی در زندگی شما بیشتر دارد کار می کند؟

می گوییم هیجان. این درست نیست و صواب الرأی اینگونه به دست نمی آید.

باید میدان بدهید تا افکار در ذهن شما جولان بدهد.

 

یک برداشت دیگر این است که یک نگاه اجتماعی داشته باشیم، اگر افکار جولان بدهند، یتولَّد منه الصواب. این می شود آزاد اندیشی.

آقا امام باقر علیه السلام می فرماید: بِإِجَالَةِ الْفِکْرِ یُسَدَّدُ الرَّأْیُ الْمُعْشَب‏  

اندیشهای که یک جورهایی شاخ و برگ دارد و یک بسطی دارد، این اندیشه را اگر بخواهید خوش تراش بکنید، باجالة الفکر تسدید می شود. یسدد. 

این قرائت فردی می شود. یعنی شما یک اندیشه‌ای دارید که خیلی شاخه دارد، می خواهید این را استوار بکنید، باید مدام فکر را از روی این رد بدهید و به فکر جولان بدهید. 

نکته‌ی خیلی مهمی که اینجا اشاره می شود این است که اگر صواب رأی می خواهی راهش این است. می‌گوید که نمی‌شود من یک خواب ببینم و ...! نه نمی شود؛ باجالة الافکار می شود.

 

منبع: کانال ایتا موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی

دانلود صوت این نکته اخلاقی

 

دانشجو موذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود.

 

پی‌نوشت:

می‌دانم امروز روز دانشجو نیست. ولی این جمله را که دیدم به فکر فرو رفتم که این همه نماز قضا شده، موذن چرا بانک اذان نمی‌دهد؟ حتی نماز‌های ظهر و عصر هم قضا شده، در این حد در خواب هستیم!


اهل قلم؛

       قلم شبیه قاشق نیست! 

بدون قاشق هم می‌شود غذا خورد، امّا بدون قلم نمی‌توان از حیات کامل برخوردار بود. یا باید بخوانی و یا باید بنویسی والّا اهل قلم نخواهی بود و اهلیت حیات نخواهی داشت. 

خدا قلم را آفرید و خود بهترین استفاده را از آن کرد و سرمشقی برای بهره‌ بردن از قلم قرار داد.

حجت السلام و المسلمین علیرضا پناهیان

وقتی نگرانم، به پناهگاهم می‌روم.
هیچ نیازی به مسافرت ندارم. رفتن و پیوستن به قلمرو خاطرات ادبی‌ام کفایت می‌کند.
زیرا چه وسیله تفریحی شریف‌تر و چه همصحبتی سرگرم کننده‌تر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذت بخش‌تر از هیجانی است که کتاب خواندن نصیب انسان می‌کند؟!


نقل قول از یک کتاب که نمی‌خوام اسمش رو بگم!

آماری که از کشور‌های غربی تهیه کرده‌اند، می‌گوید: بیش از ۹۰ درصد استفاده‌ از کامپیوتر جهت سرگرمی با بازی‌های رایانه‌ای است!


فرهنگ غرب که راه آسمان را به سوی خود بسته و راه پرکردن تنهایی خود با معنویت را گم کرده است، کامپیوتر می‌سازد؛ چون می‌داند در آن فرهنگ سخت نیاز به چنین سرگرمی دارد. لذا قابل پذیرش می‌شود و پیرو آن در هر قومی هم که مبتلا به روح غربی شد، قابل پذیرش می‌شود. و بعد از مدتی با زندگی انسان‌ها طوری گره می‌خورد که دیگر فرصتی برای پرکردن تنهایی‌ها از طریق ارتباط با عالم معنا برایشان نمی‌ماند.

منبع: تمدن‌زایی شیعه / اصغر طاهرزاده / ص۳۸۶


پی‌نوشت:

برای فهمیدن آنچه در این چند خط آمده لازم است اصل کتاب خوانده شود، که اگر خواستید می توانید با کلیک‌نوازی روی نام کتاب، آن را دانلود کنید و بخوانید. 

از وقتی این قسمت را خواندم، فکری ذهنم را به خود مشغول کرد، که از دلایل کم رنگ شدن حضورم در وبلاگ است؛ اینکه شاید وبلاگ‌نویسی من هم این گونه باشد؛ یعنی چون سخت نیاز به سرگرم شدن دارم و راه‌ها را به روی خودم بستم، به وبلاگ روی آوردم. و برای موجّه جلوه دادن کارم دلیل تراشی کردم!! 

و حتی خیلی از کتاب‌خوانی‌هایم!!!


به نظرتون چقدر از وبلاگ‌نویسی‌هامون سرگرمی و یه نوعی بازی به حساب می‌یاد؟

همه ی افرادِ خانه ی ما، وقتی میخواهند بخوابند حتما یک کتاب کنار دستشان است هرشب در حالِ مطالعه خوابشان می برد . من فکر میکنم همه ی خانواده های ایرانی باید اینگونه باشند، توقع من این است.

 (مقام معظم رهبری ۲۶ اردیبهشت ۷۴ ) 

کتابسرا یا کبابسرا؟ 

میزان اهمیت ما به شکم و مغزهامون از مقایسه تعداد کتابسراها و کبابسراهای شهرمون مشخص میشه.

 افسوسِ قضیه در اینه که بیشترین جایی که ما به مغز اهمیت می دیم تو کله پاچه فروشیه، اونم نه برای فکر کردن، بلکه برای خوردن!

گیله مرد

در رهت حیران شدم ای جان من
بی‌سر و سامان شدم ای جان من
چون ندیدک از تو گردی پس چرا
در تو سرگردان شدم ای جان من
بر امید آن که بر من بگذری
با زمین یکسان شدم ای جان من

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید


          شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی

          سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی


روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم

بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم


من گنگ خواب دیده و عالم همه کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

من کتاب «بینوایان» او را اوّلین بار در همان دوره نوجوانی از کتابخانهآستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکی دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.» ۷۶/۱۱/۱۴ 

«ویکتور هوگو یک نویسنده‌ی معمولی نیست. واقعاً به همان معنایی که ما مسلمانان «حکیم» را استعمال می‌کنیم و به‌کار می‌بریم، یک حکیم است و بهترین حرفهایش را در «بینوایان» زده است. «بینوایان» هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید «بینوایان» را بخوانند.» ۷۲/۶/۲۹


سخنان رهبر انقلاب در مورد هوگو و بینوایان


پی‌نوشت: 

آدم عشق می‌کند رهبری دارد که اهل کتاب است، آن هم به معنای تمام کلمه



چهـل سالـه یه فانـوس
نمیـذاره کــه گــم شـی
تـوی شــب سـیــاهـی
نـمـیـذاره تـبــاه شــی
چـهــل سـالــه شـهـادت
شـده قـامــوس ملّـت
چهل ساله که خورشید
طلوع کـرده به ظلـمت
(هادی جلمبادانی)

اگه می‌خواهید کلیپ‌ش رو هم اینجا ببینید.

می‌خواستم یک پست درخور بنویسم، ولی در اطرافم سر و صدا زیاده و متاسفانه من اصلا نمی‌تونم تمرکز کنم و بنویسم. و شاید این شعر بهتر از نوشته‌های من باشه. و اگر کلیپ رو تماشا کنید خیلی بیشتر اثر داره.
دختر ِ جوانی که عقب ِ تاکسی نشسته بود به پسر ِ جوانی که همراهش بود ، گفت : " به من گفتن 10 تا کتابی را که تو زندگی ام بیشتر از همه روم تاثیر گذاشته بنویسم " 
پسر ِ جوان گفت : " خیلی باحاله... آدم قشنگ از رو 10 تا کتاب می تونه بفهمه کسی که این کتاب ها را انتخاب کرده چه جور آدمیه. " 
دختر گفت : " صددرصد که نمیشه فهمید. " 
زن ِ میانسالی که جلو نشسته بود ، گفت : " تو چیزهای گنده همه آدم ها مثل همن، برید سراغ ِ چیزهای ریزتر. " 
دختر گفت : " یعنی چی ؟ " 
زن گفت : " یعنی انتخاب 10 تا کتاب ِ اول زیاد مهم نیست... 10 تا کتاب ِ دوم ِ زندگیه که مهمه یا 10 تا کتاب ِ سوم زندگی... اصلا 10 تا کتاب ِ چهارم ِ زندگی از همه مهم تره. " 
دختر ِ جوان لبخندی زد و به پسر گفت : " 10 تا کتاب ِ مهم ِ چهارم ِ زندگی ات کدومان ؟ "

واقعا 10 تا کتاب ِ مهم ِ چهارم ِ زندگی ِ ما چه کتاب هایی است ؟ اصلا به ده‌تای سوم و چهارم می‌رسد؟ (۴۰ تا کتاب خوندی؟)

من دختری را می‌شناسم که دلش می‌خواست با یک فلفل دلمه‌ای ازدواج کند، با یکی از آن سبزهای خیلی درخشانش که وقتی انگشتت را به پوستش می کشی از فرط تردی و تمیزی قرچ می کند. 
این دختر کتاب خیلی داشت، هنوز هم خیلی دارد. یک بار به‌اش گفتم:«همه پولهایت را در همه دوره های زندگیت داده ای بالای کتاب، آره؟» 
و او با سر تایید کرد و گفت شاید روزی با یک فلفل دلمه ای ازدواج کند. 
وقتی این جمله را می‌گفت نخندید و هیچ چیز در ظاهر یا نگاهش تغییر نکرد.
 حتی به نظر نمی‌آمد احساسش این باشد که دارد جمله عجیب یا بی‌ربطی می‌گوید
 و من در یک لحظه کشف کردم که همه اینها به خاطر کتابهاست؛ 
این که دوست من آدم تنهایی است به خاطر کتابهاست؛
 این که آدم خوشحالی نیست به خاطر کتابهاست
 و این که آدم عجیبی است 
که فکر می‌کند می‌تواند
 با یک فلفل دلمه‌ای 
ازدواج کند 
[باز] هم به خاطر کتابهاست. 

به نظرم کتاب‌ها سازنده و نابود کننده‌اند، خطرناک و ضروری‌اند، دشمن و دوستند.
 به نظرم کتابها از آن چیزهایی هستند که زندگی آدم ها به قبل و بعد از آنها تقسیم می‌شود؛ 
مثل ازدواجند، خطرناک و ضروری.
 نمی‌شود کسی را به آن توصیه کرد و نمی‌شود کسی را از آن نهی کرد. زندگی با وجود آن‌ها سخت و بدون آنها ساده، اما بی بو و خاصیت است...” 

#حبیبه جعفریان
__________________
پی‌نوشت: 
وقتی این متن رو خوندم کمی سختم شده به دیگران کتاب معرفی کنم!

۲۰ سال با تئوریام کنفرانس دادم و برام دست زدن ... و امروز هِروه خلاف اون حرفا رو ثابت می‌کنه و براش همون‌قدر دست می‌زنن ...

حضار کارشون دست زدنه ... این تویی که باید بدونی زندگی‌ت رو داری وقف اثبات چی می‌کنی ...

می‌فهمی دخترم؟ ... این مهمترین درس زندگی من بود.


کاش توی دنیایی زندگی می‌کردم که استاداش حکیم بودن. کاش استادی داشتم که علم رو با حکمت یاد می‌داد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بُرشی از کتاب خاطرات سفیر / مهم‌ترین درس استاد / ص۱۳۷


دو تا کاش آخر، حرف دل من هم هست؛ کاش ......    البته این روز‌ها وسوسه‌هایی بهم هجوم می‌یارن که بی‌خیال حکمت بشم و بچسبم به یه لقمه نون !!!


صـدبـار اگــر از دسـت تـوام خون رود از دل


از در چـو درآیــی، هــمـه بیــرون رود از دل


لـیـلـی همـه در خـنـده و بـازیـسـت، چـه دانــد


کـز دیــده چـه ها بـر سـر مجـنـون رود از دل


گــر قـصـه عـشــق مـن و یــــارم بـنـگـارنـــد


صـد لـیـلـی و مجـنـون همه بیـرون رود از دل


گفتی که برون کن غم من از دل و خوش باش


آه؛ ایـن سخـن سخـت، مـرا چـون رود از دل؟


در قـتـل مـن ای مـه، بکـش آهستـه کـمـان را


حیـف اسـت کـه پیکـان تـو بیـرون رود از دل


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت: 

معمولا یکی از بیت‌های شعر رو بُلد می‌کنم؛ چون بیشتر دوستش دارم، می‌خوام بیشتر بهش توجه بشه!  ولی در مورد این شعر باید تمام ابیات بُلد بشه ... تمام ابیات

خطاب به مسئولانی که هنوز هم که هنوز است فتنه را اعتراض مردمی می‌خوانند؛

حواس‌تان باشد!  روح این مردم درد دیده را جریحه دار نکنید، و الا خودتان می‌دانید!

بارها به من گفته اند که حرف هایت خریدار ندارد پس چرا وقت خود را بیهوده تلف می کنی ولی من مثل آنها فکر نمی کنم از جهت اخلاقی هم معتقدم که اگر کسی چیزی می داند و حرفی دارد با این عذر و بهانه که کسی به حرفم گوش نمی دهد نمی تواند و نباید سکوت کند.



برای آشنایی با عدل و رسیدن به دیار یاران و زندگی کردن در سایه آنان باید علم سماوات آموخت و راهی به خرابات یافت. آن علم را در مدرسه نمی آموزند و این راه را اهل دانش رسمی نمی شناسند و وقتی این راه پیدا نشود چه بسا که عدل با ظلم اشتباه شود


جالب است؛ مردم برای نان اعتراض می‌کنند برای قیام خود سرپوشی به اسم عدالت می‌گذارند، تا برای امری والا قیام کرده باشند، و همه‌ی انقلاب‌ها نیز به نام  اعدالت صورت گرفته است!

______________________

پی‌نوشت:

این سه پاراگراف را از یکی از پست‌های وبلاگی(+) که به تازگی با آن برخورد داشتم برای شما دوستان گلچین کرده‌ام؛ البته آخری  با کمی دخل و تصرف !

آن پست با عنوان «فکری برای عدالت»؛ به آقای عبدالجواد موسوی به دکتر داوری و پاسخ دکتر داوری و همچنین نظرات اقای طاهرزاده ذیل این نامه پرداخته است، درست است که مربوط به چندسال قبل است ولی تفکر که تاریخ انقضا ندارد!  و از کار‌های خوب این وبلاگ این است که قسمت‌های مهم را بلد کرده است تا اگر حوصله خواندن تمام آن را نداری، به یک خوانش فست‌فودی اکتفا کنی!

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت * چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم * پرده برانداختی کار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت * سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت
مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق * خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت
عارف مجموع را در پس دیوار صبر * طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت
گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی * حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت
هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت * آخر عمر از جهان چون برود خام رفت
ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان * راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت
همت سعدی به عشق میل نکردی ولی * می چو فرو شد به کام عقل به ناکام رفت

ــــــــــــــــــــــ
نمی‌دونم چرا شعر اینقدر آرامش بخشِ، مخصوصا اگه مال قرن ۶ یا ۷ باشه، اگه شاعرش شیرازی باشه که دیگه هیچ ... حالا فک کن غزلی از سعدی باشه؛ از بس آرام کننده است، آدم می‌تونه راحت ۱۲ ساعت روش بخوابه!
از این به بعد مجبورید در میان پست‌هایم، شعر‌ها را هم تحمل کنید! :)

این کلیپ رو از یکی از وبلاگ‌ها اینجا می‌ذارم؛

تماشا با کیفیت بالا


اگه از تماشای این کلیپ لذت بردید؛

زحمت بکشید دکمه موافق را بفشارید

رازی که زهیر بن قین از حضور تاریخی کربلا متوجه شد

کیفیت متوسط (حجم : 6.7 مگابایت)

کیفیت خوب ( حجم : 13.4 مگابایت)

فلسفه و دین و هنر هرجا باشند، آنجا درد هم هست. کسی که درد ندارد ممکن است به شغل فلسفه و دین و هنر مشغول باشد اما شغل فلسفه را با درد فلسفه اشتباه نکنیم. می‌توان شاغل شغل فلسفه بود و یک عمر فلسفه خواند و فلسفه گفت و با فلسفه هیچ نسبتی نداشت.

از لابه‌لای کتاب فلسفه معاصر ایران صفحه ۱۴۷ به قلم رضا داوری اردکانی


.............................................

پی‌نوشت: لزوما همه‌ی شاغلان به دین و نان خوران از دین را نباید دردمندان دین بدانیم و برعکس؛ یعنی این دو دسته را با یک جوب نرانیم!

برای نمازی که ما امسال به جای چهار بار فرصت، ۵ بار فرصت‌ خوندنش رو داریم، عرفا و بزرگان یک سال انتظار می‌کشیدند!

اگه این آخرین فرصت که امروز داریم رو از دست بدیم باید تا یک سال دیگه صبر کنیم! یک سالی که معلوم نیست زنده هستیم یا نه؟؟!!

توبه از گناهان با عملی ساده و راحت


سیّد ابن طاووس روایتی نقل کرده که ذو القعده به هنگام سختی شدید گاه استجابت دعاست؛ 

و برای روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) روایت کرده، مختصر آن فضیلت این است که،هرکه آن را بجا آورد، توبهاش پذیرفته حق و گناهش آمرزیده می شود، و طلبکاران او در قیامت از وی راضی گردند،و با ایمان از دنیا برود، وایمانش از او گرفته نشود، وقبرش وسیع و نورانی گردد، وپدر و مادرش از او راضی شوند، وآمرزش حق نصیب پدر و مادر وفرزندان و نژاد او گردد، و روزی او توسعه یابد، و فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا کند ، و جانش را به آسانی بستاند.


و کیفیت آن نماز چنین است: 

برای خواندن این نماز لازم است در یکی از یکشنبه‌های ماه ذی القعده غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد (یا قبل از غسل وضو بگیرد) و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذی القعده به جای آورد که در هر رکعت یک بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک بار سوره ناس و یک بار سوره فلق خوانده می‌شود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یک‌بار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله بگوید و در پایان چنین دعا کند: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»


منبع: مفاتیح 

استعمار کهنه، استعمار نظامی است، استعمار نو چه استعماری است؟ 
استعمار یعنی تعطیل فکر. نه به آن معنا که اجازه ندهد شما فکر کنید، بلکه به آن معنا که فرصت ندهد شما فکر کنید. 
آن هم نه به این صورت که اگر فکر کردید شما را بزند؛ نه، بلکه اجازه ندهد نیازها، شما را به فکر وادارد. می خواهد به مجرد اینکه نیازی پیدا کنید از شما رفع نیاز کند. این یعنی تعطیل فکر.
استعمار می خواهد به جای شما فکر کند، شما را آماده خور خودش قرار بدهد.
 
به جای شما در قضیه فکر کند و محصولات فکرش را به صورت ۳۰۰ کتاب یا ۴۰۰ کتاب در اختیار شما بگذارد و بعد هم هر کسی این مطالب را قبول و باور داشته باشد و به کار ببندد به او لقب کارشناس، توانمند، مدیر، مدبر و فرهیخته بدهد. یک امر ضد ارزشی را ارزش جلوه می دهد.
 
استعمار نو، استعمار رسیدن به جواب قبل از رسیدن به سوال است. آنها مرتباً کتاب حل المسائل برای شما فرستادند.
 
منبع: تفکر / آیت‌الله حائری شیراز
اینجا می‌توانید متن کاملش را ببنید و همچنین pdf آن را دانلود کنید.

روزنامه گاردین در گزارشی با اشاره به بحران مسکن در انگلیس، از رواج معضل اجتماعی جدیدی در این کشور به نام «رابطه جنسی به جای اجاره‌بها» خبر داد.


 در گزارش گاردین آمده است: 

با شدت گرفتن بحران مسکن در انگلیس، استفاده از برخی واژ‌ه‌های جدید در آگهی‌های تبلیغاتی مسکن رواج یافته است. واژه‌هایی از جمله «صمیمیت بیشتر» یا «معاشرت با من» به جای اجاره‌بها که شاید برای افراد ناآگاه بی‌معنا باشد. اما به دلیل گسترش بحران مسکن در انگلیس، بسیاری از دختران و زنان جوان که قادر به پرداخت اجاره‌خانه‌های سنگین و هزینه‌های زندگی خود نیستند، هدف سوء استفاده جنسی صاحبخانه‌ها قرار می‌گیرند و به انجام اقداماتی ناخواسته تن می‌دهند.

بحران «رابطه جنسی به جای اجاره‌بها» در شهرهای دانشگاهی انگلیس - که زنان جوان مورد طمع صاحبخانه‌های عیاش قرار می‌گیرند - بیشتر به چشم می‌خورد.

 این آگهی‌های آزاردهنده به صورت علنی یا تلویحی، خانه یا اتاق رایگان را در ازای برقراری رابطه جنسی به مخاطب پیشنهاد می‌دهند. در حالی که آگهی‌های زیادی در این رابطه در سطح لندن به چشم می‌خورد، بیشتر این آگهی‌های غیراخلاقی در وبسایت‌ها دیده می‌شود. 

به عنوان مثال، در یکی از این آگهی‌ها آمده است: «اجاره‌بهای رایگان برای زنان جذاب در مرکز لندن». 

در آگهی دیگری آمده است: «خانه‌هایی برای زنان بی‌خانمان در شمال لندن». 

در یک آگهی دیگر نیز نوشته شده است: «اسکان رایگان برای خانم‌ها در صورت انجام امور خانه و غیره».

 به نوشته گاردین، با وجود اینکه بیشتر قربانیان اینگونه تبلیغات مسکن، دختران و زنان جوان هستند، پسران‌جوان بی‌خانمان هم گاهی هدف قرار می‌گیرند.

نقل قول از yjc.ir

.............................................

پی‌نوشت: ایناوکیل مدافع حقوق بشر و حقوق زنان هستن؟ داریم به کجا میریم؟

وقتی آقا می‌گه ما در مورد حقوق زنان دفاعی نداریم، بلکه حمله داریم؛ یه چیزی رو میبینن و میگن.

آیت‌الله حسن‌زاده می‌فرمایند:

آقای من! در نزد اولیاء‌الله، مجرّب است که اِکثار ذکر شریف 《 یاحىّ  یاقیّوم یا من لا اله الّا أنت 》 موجب حیات عقل است.

...............................................................

کتاب؛ فرزندم این چنین باید بود / استاد طاهرزاده / ج۱ / ص۵۲


شعر زیبای آقای پورعباس را از دست ندید، واقعا می‌ارزد وقت بگذاری و چند بار بخوانی!

فیلم آن هم در انتهای پست است و هم در آپارات

به گمان‌ما فلسفه‌ی اسلامی به ویژه در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشه‌ی انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت و در آن پا برجا خواهد گشت.

ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه‌ی الهی وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم!

رهبری  ۱/ خرداد / ۷۸

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من‌نوشت:

پس برای عقب نماندن از این قافله اندیشه، باید به فلسفه صدرا یا همان حکت متعالیه بپردازیم، چرا که زبان آیندگان است.

 

کشکول یعنی جامع هر چیزی؛ و منظور محفظه‌ای است که دراویش و گدایان هرچه از مردم بگیرند در آن قرار می‌دهند! (این‌ها را دهخدا گفته است)

 

حتما نام کتاب‌هایی تحت عنوان کشکول شنیده‌اید؟ مشهورش کشکول شیخ‌بهایی!

وقتی به گدایی نزد علما می‌روم، آنچه از کتاب‌هایشان به من بذل و بخشش می‌کنند، در این کشکول‌واره‌ام جمع می‌کنم.

 

منتهی کشکول من چندرسانه‌ای است!

 

 با کلیک‌رنجه‌هایتان کشکول را بگشایید!