فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

۶۰ مطلب با موضوع «نگارش‌ها ✒ :: دین‌نگاری» ثبت شده است

در شب ولادت حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه، مراسم جشن تکلیف دختران دانش‌آموز در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد. این مراسم پرنشاط و معنوی، با اقامه نماز مغرب و عشا به امامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همراه بود.


بعضی از تصاویر این جشن را در ادامه می‌توانید ببینید ولی به نظرم حتما به این لینک مراجعه کنید و تمام تصاویر را ببینید؛ واقعا این زیبایی که در جشن به نمایش گذاشته شده است؛ به راحتی نمی‌توانید جایی دیگر پیدا کنید.



در اینکه امیرالمومنین علیه‌السلام در کعبه به دنیا آمده است شکی وجود ندارد و غیر از شیعه بسیاری از منابع اهل تسنن هم به این مهم اعتراف دارند. حتی با قید این نکته که دیوار خانه کعبه شکافته شد و حضرت فاطمه بنت اسد علیها‌السلام مادر امیرالمومنین علیه‌السلام وارد کعبه شد و دیوار به هم آمد و بعد هم مجدداً دیوار از همانجا شکافته شد و فاطمه همراه با نوزاد مطهر خود از خانه خدا بیرون آمد و دیوار به هم آمد.

البته باید توجه داشت که بنای کعبه ای که امیرالمومنین علیه‌السلام در آن به دنیا آمد در همان دوران پیش از اسلام فرو ریخت و کعبه مجدداً بنا شد و در دوران حکومت عبدالله بن زبیر دوبار کعبه ویران شد و بار دوم به دست حجاج، جنایتکار معروف که عبدالله را از بین برد، کعبه بنا شد و بعد از آن هم در چند نوبت کعبه تخریب و مجدداً بنا شده است.

ولی از معجزات امیرالمومنین علیه‌السلام این است که هر بنایی برای کعبه ایجاد می‌شود همان دیواری که هنگام ولادت امیرالمومنین شکافته شد، اثر شکافته شدن روی آن باقی می‌ماند. در اعصار پیشین و قبل از حاکمیت وهابیت خبیث بر این سرزمین مقدس، در دوران حکومت اشرافِ مکه که بعضاً از نوادگان حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام بودند، این شکاف با نقره پر شده بود و مورد افتخار شیعه و خاندان پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بود و امروز هم به رغم تلاش آل سعود خبیث برای پنهان کردن شکاف خانه کعبه این اثر همچنان باقیست و سعی می‌کنند که هنگام زیارت زائران آن را بپوشانند تا مورد احترام و افتخار شیعه قرار نگیرد.


یک سوال عجیب و غریب: «تاریخ چگونه می تواند عبرت بیافریند؟»


این پرسش هر چند عجیب و غریب باشد ولی بسیار مهم است؛ به این معنا که علیرغم اینکه همگی میدانیم تاریخ امری عبرت آموز است اما به دلیل بدیهی فرض گرفتن آن به فرآیند عبرت آموزی آن دقت نمیکنیم و در نتیجه معمولا از تاریخ درس و عبرت نمی‌گیریم.


خیلی دوست دارم تاملات‌تان در خصوص این سوال را بدانم.


در نظرات ذیل چند یادداشت که اخیرا و مرتبط با جنگ ترکیبی نوشته شده بود یک مسئله و سوال وجود داشت؛ آنهم این که "چرا این قدر دشمن دشمن می‌کنید؟" و یا اینکه کو دشمن؟ چرا تقصیرات را گردن دشمن می‌اندازید؟ چرا ناکارآمدی را قبول ندارید و از این قبیل.

در این یادداشت می‌خواهم از منطقی که در پس اندیشه خود دارم بنویسم؛ همان اندیشه و منطقی که باعث می‌شود نقش دشمن در تحلیل‌هایم پررنگ باشد.

ایرانِ اسلامی یک چالشی بزرگی دارد با مستکبرین، با دنیای استکبار؛ به این چالش و درگیری باید نگاه کلان داشت.

مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر جمهوری اسلامی، «پیشرفت» کند، رونق بگیرد، در دنیا بدرخشد، منطق «لیبرال‌دموکراسی» دنیای غرب باطل خواهد شد.


چرا «لیبرال‌دموکراسی» برای مستکبرین اینقدر اهمیت دارد؟

با منطق لیبرال‌دموکراسی، غربی‌ها توانستند حدود سه قرن همه‌ی دنیا را غارت کنند؛ یک جا گفتند اینجا آزادی نیست، وارد شدند؛ یک جا گفتند دموکراسی نیست، وارد شدند؛ به بهانه‌ی ایجاد دموکراسی و به بهانه‌هایی مانند این، اموال آن کشور را، خزائن آن کشور را، منابع آن کشور را غارت کردند بردند؛ اروپای فقیر ثروتمند شد، به قیمت به گِل نشستن بسیاری از کشورهای ثروتمند مثل هند. اگر کمی از تاریخ هند بخوانید و کمی هم از اوضاع امروز هند مطلع باشید، خواهید فهمید که این بدبختی و بی‌چارگی امروز هند از کجا ناشی می‌شود. اگر علاقه داشتید کتاب سه جلدی «نگاهی به تاریخ جهان» اثر نهرو را بخوانید.

یک نمونه دیگر که با همین منطق توسط مستکبرین نابود شد، همین کشور همسایه؛ افغانستان است. به بهانه‌های واهی ۲۱ سال دزدیدند و بردند و کشتند و نابودکردند و در نهایت هم مفتضحانه مجبور به ترک آنجا شدند.


حال اگر یک حکومتی و یک نظامی در دنیا به وجود بیاید که منطق «لیبرال‌دموکراسی» را رد کند و با یک منطق واقعی به مردم کشورش هویّت بدهد، آنها را زنده کند، آنها را بیدار کند، آنها را قوی کند و در مقابل لیبرال‌دموکراسی بِایستد، واضح است که این خود باعث شکست لبیرال‌دمکراسی است و مایه دلگرمی مستضعفین؛ و نظامی که با «پیشرفت» و موفقیت‌ِخود  آن‌منطق را درهم خواهد شکست، جمهوری اسلامی است.


لیبرال‌دموکراسی بر پایه‌ی «نفیِ دین» بنا شده بود، و جمهوری اسلامی بر پایه‌ی «دین» بنا شده؛ آنها ادّعای مردمی بودن کردند، و جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یک «نظام مردمی» است. یک 
دلیل و شاهد هم برای مردمی بودن همین است که بعد از رحلت امام تا امروز، دولت‌هایی که در جمهوری اسلامی سر کار آمدند، هیچ دو دولتی از لحاظ فکری شبیه هم نبودند. یک دولت آمده، دولت بعدی با یک تفکّر دیگری سرِ کار آمده است.


مشکل غرب و استکبار با جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی در حال «پیشرفت» است، رونق میگیرد، و این پیشرفت را همه‌ی دنیا می‌بینند و به آن اعتراف میکنند و این برای غرب غیر قابل تحمّل است؛ این ریشه اصلی چالش و درگیری است؛ هرچند که در داخل هستند کسانی که تحت تاثیر تبلیغات این پیشرفت را نمی‌بینند و یا منکر آن هستند. این تحریم‌ها و این فشار‌ها هم به خاطر پیشرفت ایران است به خاطر قوی شدن ایران است، به خاطر ترس از ایران قوی و پیشرفته است؛ ایران قوی و پیشرفته که باعث تضعیف منطق و ابزار چپاول استکبار می‌شود. پس  چالش اصلی چالش «پیشرفت و عقبگرد» است. و خط مقدم این دشمنی هم آمریکا است.


چند نمونه از پیشرفت‌ها:
در همین چند هفته‌ای که اکثرا به مشغول به اغتشاشات بودیم، چندین پیشرفت در عرصه‌های مختلف داشته‌ایم که در ادامه اشاره‌ای به بعضی از آن‌ها می‌کنم؛ از شما تقاضا دارم منصفانه به این موارد را در ذهن خود مرور کنید و بگویید کدام یک از این‌ها پیشرفت نیست!
یکی از پیشرفت‌های بزرگی که در همین چند هفته رقم خورده است؛ 
دستیابی دانشمندان ایرانی به روشی جدید برای درمان سرطان خون می‌باشد، پیشرفت بعدی بومی‌سازی یک دستگاه کلیدی برای چاه‌های نفت و گاز، اقدام مهم بعدی افتتاح خطّ آهن بخش مهمّی از بلوچستان که در واقع خط شمال به جنوب است، خلیج فارس و عمان را به خزر وصل می‌شود، یک پیشرفت که باعث سوزش زیادی برای دشمنان داخلی و خارجی شده است راه‌اندازی پالایشگاه فراسرزمینی است، شش نیروگاه برق در همین چند هفته بهره‌برداری شده است، اگر به یاد داشته باشید همین چند سال اخیر دولت قبل در تابستان مشکل برق داشتیم و گاها در زمستان مشکل گاز. یکی از بزرگ‌ترین تلسکوپ‌های جهان در همین روز‌هایی که ما مشغول به «زن، فحشا، هرزگی» بودیم، رونمایی شد. از موشک ماهواره بر رونمایی شد. اگر واقعا به دنبال حقیقت هستید همین موشک هایپرسونیک را سرچ کنید و ببینید این چه فناوری است که به آن دست‌یافته‌ایم و وجدان‌تان را قاضی کنید که این‌ها پیشرفت هست یا نه؟!


منکر مشکلات نیستیم!
و البته که در واقعیت جامعه مشکلات هم هست؛ و عمده هم مشکلات اقتصادی هست و 
مهم‌ترین مشکل ما هم امروز مشکل اقتصادی است؛ چنانچه مشکل اقتصادی اختصاص به ایران ندارد البته شرایط ایران متفاوت است. و البته که دهه‌ی ۹۰ به لحاظ اقتصادی، وضعیت خوبی نداشتیم ولی از طرفی نباید تلاش‌هایی که در حال انجام است برای بهبود وضعیت اقتصادی را منکر شد، این بی‌انصافی است. و برای رفع این مشکل اقتصادی باید تلاش کرد اتفاقا باید همه بیایند پای کار حل این مشکل.


و امّا وظیفه در این مقطع چیست؟
فکر می‌کنم وظیفه در این مقطع کاملا روشن باشد؛ اینکه نقطه‌ی کلیدی «پیشرفت» است، و ایران اسلامی پیشرفته و قوی راه حل تمام چالش‌ها است؛ اینکه صحنه‌ی جهاد و مبارزه امروز، پیشرفت است؛ با مرور دوباره‌ی قلم‌فرسایی‌های بالا به این‌ نتیجه می‌توان رسید.
امروز باید به هر نحوی و در هر زمینه‌ای که امکانش را داریم مشغول پیشرفت و ساختن ایران شویم؛ ساختن ایران قوی و پیشرفته؛ و از طرفی هم باید پمپاژ امید کرد؛ چرا که نه تنها مبارزه خود نیازمند «امید» است بلکه دشمن برای مانع پیشرفت شدن، در حال ایجاد ناامیدی و یاس است؛ پس یک از صحنه‌های مبارزه می‌شود ایجاد امید و مقابله با ناامیدی‌ها. امید‌هایی که منجر به پیشرفت همه جانبه‌ی ایران اسلامی بشود؛ که جان مایه پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی، اراده‌ی ملی و مردم‌سالاری است.

اسلام از ما می‌خواهد با《حضور عقل》زندگی کنیم؛ چگونه می‌گویند در نماز حضور قلب داشته باشید؟ حضور عقل در زندگی هم از همین سنخ است.

چقدر در تعبیر‌های "اولوا الباب" که در قرآن آمده است، دقت کرده‌اید؟

شیخ جعفر ناصری:
ما اسیر تخیل هستیم. فکر می‌کنیم که رفتیم مشهد یک نفر آنجا نشسته است به ما اخم کرده که چرا گناه می‌کنی؟ حالا ما مریض بشویم، برویم پهلوی پزشک مگر پزشک به ما اخم می‌کند؟!غصه هم می‌خورد. امام هم همین است. غصه هم می‌خورد که چرا با خودت همچین کردی؟ خودت را با گناه مسموم کردی؟ گناه هم خودش یک نوع سم است. چرا همچین کردی؟ فقط راهش این است که انسان التماس کند با امام آن ارتباط ایجاد بشود. کار درست شود. ولی نهایت رآفت و مهربانی آنجا نشسته بارها در مشاهد مشرفه ملاحظه می‌کردم می‌دیدم غیر از مهربانی و دلسوزی چیزی نبود. برای همه، بدترین آدم‌ها که شاید ما تحمل نکنیم. آنجا حضرت تحمل می‌کنند. مهربانی می‌کنند. غصه می‌خورند. فقط یک قدم ما برویم. خصوصاً‌ امام رضا علیه السلام. منبع


┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
واقعا وقتی که با این تصور و باور به زیارت امام رئوف برویم چقدر متفاوت زیارت می‌کنیم. انگار که به خانه‌ی پدری خودمان رفته باشیم. پدری مهربان و دلسوز. حرف این عالم بزرگوار را جایی ذخیره کن و اینبار که خواستی به مشهد الرضا بروی، یکبار این‌ها را مرور کن، با یک تصور و ذهنیت دیگر به دیدار یار برو!
‌ ‌

 الف. کج‌روایت‌ها از اربعین:

۱. اربعینِ نمادین/ بی‌مضمون/ قشری/ سطحی/ غیرمعرفتی/ بی‌اثر/ پوستی/ مناسکی/ ظاهری.

۲. اربعینِ حکومتی/ سیاست‌زده/ دولتی/ دولت‌زده/ توجیه‌گر/ قدرت‌زده.

۳. اربعینِ پُرهزینه/ بیت‌المالی/ پُرخرج.


ب. راست‌روایت‌ها از اربعین:

۱. اربعینِ عارفانه/ معنوی/ معنااندیشانه/ باطنی/ سالکانه/ عاشقانه/ شورانگیز/ مؤمنانه/ جذبه‌وار.

۲. اربعینِ تمدّنی/ تمدّن‌ساز/ تمدّن‌پرداز/ جهانی‌اندیش.

۳. اربعینِ رهایی‌بخش/ انقلابی/ ظلم‌ستیز/ طاغوت‌برانداز/ عدالت‌طلب/ آزادی‌خواه/ سیاسی.

۴. اربعینِ هم‌افزا/ وحدت‌بخش/ ائتلاف‌آفرین/ فرامذهبی/ فرادینی/ فراملّی/ جهانی.

۵. اربعینِ اخلاق/ مودّت/ انسانیّت/ تعاون/ مشارکت/ همدلی/ اجتماع‌ساز.

۶. اربعینِ مردمی/ مردم‌پایه/ خودجوش/ خودانگیخته/ اجتماعی/ جامعه‌خیز/ جامعه‌زاد.

۷. اربعینِ فتنه‌سوز/ دشمن‌سوز.


منبع



تحلیل ٤٩ سال پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی  درباره کنگره عظیم جهانی اربعین


شیعه یک جمع متفرقی بود. یک جامعه‌ای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمی‌کردند. در مدینه بودند‌، در کوفه بودند‌، در بصره بودند‌، در اهواز بودند‌، در قم بودند‌، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود.

مثل دانه‌های تسبیح یک رشته و یک نخ همه‌ این‌ها را به هم وصل می‌کرد. چه بود آن رشته؟ رشته‌ اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالی تشیع یعنی امام. همه‌ این رشته‌ها به آنجا متصل می‌شد. قلبی بود که به همه‌ اعضاء فرمان می‌داد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آنها به حساب بود، فریاد زدنشان از روی دستور بود، سکوتشان بر طبق نقشه بود.

همه چیزشان با حساب بود. فقط یک عیبی کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر‌، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را می‌دیدند. اما یک کنگره‌ جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه(علیهم السلام).


این کنگره‌ جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعد روز اربعین است و جای شرکت، سرزمین کربلا است. چون روح شیعه روح کربلایی است‌، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست دنباله‌روی عاشورای حسین است. این هم که می‌بینی همه جا این تپش‌هایی که در شیعه مشهود شده‌، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعله‌هایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جان‌ها و روح‌ها رسیده. انسان‌ها را به گلوله‌های داغی تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.

بنابراین مسئله‌ اربعین یک مسئله‌ مهمی است‌، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره‌ بین‌المللی‌ و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطره‌انگیز است آن سرزمین‌. سرزمین خاطره‌ها است‌، خاطره‌های باشکوه‌، خاطره‌های عزیز‌، سرزمین شهدا‌، مزار کشته‌شدگان راه خدا‌، اینجا جمع بشوند تشیع‌، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند.

اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنباله‌گیری از راهی است که از ائمه‌ هدی(علیهم السلام) به ما ارائه دادند.


سخنرانی در مسجد امام حسن مجتبی(ع)/ مشهد ۲۴ اسفند ۱۳۵۲

خداوند متعال در قرآن می‌فرمایند: «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعیفاً»

خداوند انسان را در ابتدای امر هرکس که باشد به نحوی ضعیف و با انواع ضعف‌ها خلق کرده و مسئله اصلی در این‌جا است که ضعیف‌بودن بد نیست، ضعیف‌ماندن بد است. یکی را عجول خلق کرده و دیگری را ترسو و سومی را بی‌باک و چهارمی را بدبین، و بنا است هر کدام از این افراد در زندگی خود به نور الهی از این ضعف‌ها عبور کنند تا هرکدام معنای خود را در تولد جدیدشان احساس نمایند.

«معنای صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام این است که:خدایا رحمتت را بر آنان فرو فرست تا از آنان به ما نیز برسد. اگر قرار است رحمتی ببارد، ابتدا بر این خاندان نازل می‌شود و سپس به دیگران می رسد، از این رو درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف گفته می‌شود: «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»


آیت الله جوادی آملی
کتاب سلونی قبل ان تفقدونی
(تحریر نهج البلاغه)
جلد ۳ صفحه ۱۵۲

 با «جریِ تمدنی» می‌توان از مسائل جزئی تحقق یافته تمدنی گذشته به ویژه تمدن پیشین اسلامی به روح این مسائل و معانی ساری در پس زمینه آنها دست یافت و بر مورد جزئی کنونی و مورد نیاز شرایط حمل کرد.

در این پست اینستاگرام، استاد یزدان‌پناه در خصوص جری تمدنی بیشتر توضیح می‌دهند؛ کسانی که دغدغه تمدن‌سازی و علوم انسانی دارند این مبحث را از دست ندهند.

پیاده‌روی اربعین از دهه ۳۰ شمسی شروع شده است و به تدریج تا دهه‌ی ۵۰ شرکت‌کنندگان زیاد شدند و به جمعیت هزاران نفری رسید.

با اوج گرفتن‌های این پیاده‌روی، دولت بعث احساس خطر کرد و مخالفت‌ها و مانع‌تراشی‌هایش شروع شد؛ در سال ۱۳۵۴ شمسی جمعیت بزرگی به سمت کربلا حرکت کرد، این جمعیت شعاری با این مضمون که «ای آقا و سرور ما اگر دست و پایمان را هم قطع کنند سینه‌خیز به‌سوی تو خواهیم آمد» داشت، در میانه‌های راه نظامیان دولت بعث برخورد شدیدی داشت و عده‌ای بازداشت شدند و حتی شش نفر از شیعیان نجف که برنامه‌ریز این حرکت بودند، اعدام شدند.

پس از این اتفاق، پیاده‌روی اربعین به صورت مخفیانه و در قالب گروه‌های کوچک دو سه نفره آن هم از مسیر‌های بیابانی انجام می‌شد؛ اگر در ایّام اربعین برنامه‌های صدا و سیما را دنبال کرده باشید، یک فیلم سینمایی هم چند سالی است در این ایام پخش می‌شود که مسافران یک مینی‌بوس به بهانه خراب بودن ماشین‌شان آن را هُل می‌دهند که پیاده به زیارت رفته باشند و در مسیر با مشکلات و برخورد‌های نظامیان بعثی مواجهه می‌شوند -هر چه در گوگل سرچ کردم نتوانستم نام این فیلم را پیدا کنم!-

در برخورد‌های صدام با این پیاده‌روی منقول است که بر سر زائرین با بالگرد قیر داغ می‌ریختند و یا تیر اندازی و ... ولی خوب بنده در این خصوص تحقیقی نکرده‌ام و شفاهی این موارد را شنیده‌ام.

در آن ایام اهالی و ساکنین روستا‌ها و آبادی‌های در مسیر زائرین، به صورت پنهانی پذیرای زوار بودند و در مواجهه با مامورین بعثی آن‌ها را میهمانان خود معرفی می‌کردند تا جان‌شان در امان باشد.

امّا خوب این‌روز‌ها می‌بینیم که یک سیل جمعیت از زن و مرد و بچه، کوچک و بزرگ، پیر و جوان در این مسیر در جریان است. چندسالی هم هست که مردم ایران استقبال خوبی از این مراسم باشکوه داشته‌اند، تا حدی که در دو سال آخر قبل از کرونا، احساس می‌شد ایران خالی شده است و دیگر کسی در آن نیست!! بماند که رفقای ما در همین سال‌های کرونایی که مرز‌ها مثلا بسته بود هم به پیاده‌روی رفتند.

در خصوص اصل رفتن یا نرفتن به زیارت اربعین و پیاده‌روی اربعین نمی‌خواهم صحبت کنم بلکه موضوع کمی خاص‌تر است آن هم به فراخور سوال یکی از وبلاگ‌نویسان و نظرات ذیل آن، که تک به تک نظرات برایم جالب بود؛ البته این سوال، سوال جدیدی نیست بلکه همان اوایل که مردم ایران به این مراسم رو آورده بودند، این چنین مسئله‌هایی مطرح بود و البته آن زمان بیشتر در میان خانواده‌های مذهبی‌تر؛ سوال در خصوص «حضور بانوان در پیاده‌روی و زیارت اربعین» است.

قبل از پرداختن به مسئله اصلی، می‌خواهم یک کتاب پیشنهاد کنم به همه‌ی دوستانی که تا به این‌جای پست همراه بوده‌اند؛ چه کسانی که مصمم به شرکت در این پیاده‌روی و زیارت هستند و چه کسانی که مصمم به نرفتن و چه کسانی که هنوز تصمیم نگرفته‌اند و یا کسانی که ته‌دلشان هنوز راضی نشده است و به کسانی که زیارت اولی هستند و همچنین کسانی که توفیق‌ داشته‌اند در این سفر معنوی شرکت کنند، به هر حال اگر تا اینجای کیبرد‌فرسایی‌های من دوام آورده‌ای، اگر این کتابچه‌ی حدودا ۹۰ صفحه‌ای را نخوانی، به خودت جفا کرده‌ای؛ منظورم کتاب «اربعین حسینی؛ امکان حضور در تاریخی دیگر» از استاد طاهرزاده است، در خاطرم هست این کتاب را قبلا هم معرفی کرده‌ام، امکان دانلود رایگان آن هم وجود دارد. اگر هنوز به خواندنش راضی نشدی، حداقل فهرست این کتاب را نگاهی بینداز!

برگردیم بر سر اصل مسئله حضور بانوان در پیاده‌روی اربعین آری یا خیر؟

همین ابتدای کار برای کسانی که حوصله خواندن ادامه متن را ندارند یک کلمه‌ای جواب بگویم: هیچ کدام بلکه باید!

بانوان باید در این حرکت تاریخی شرکت کنند، حضور بانوان در این حرکت لازم است؛ البته در حد امکان. نمی‌خواهم نسخه شخصی برای کسی بپیچم، هر کسی خود می‌تواند شرایط خود را بسنجد و وظیفه خود را بیابد ولی اگر قرار باشد حکم کلی کنیم در خصوص حضور بانوان در پیاده‌روی اربعین، بنده فقط و فقط لزوم آن را می‌فهمم ولاغیر!

به تعبیر استاد طاهرزاده اگر بانوان در این حرکت تاریخی شرکت نکنند،‌ این حرکت عقیم خواهد ماند. وجه تشبیه خوبی هم ایشان در این خصوص دارند که به حضور بانوان در صحنه‌ی انقلاب اسلامی و مبارزات تشبیه می‌کنند که در حرکت انقلاب اسلامی هم زنان پا به پای مردان حاضر در صحنه بودند.
آیا در دوران انقلاب اسلامی و دوران مبارزه قبل از انقلاب اسلامی، کسی می‌گفت زنان نباید بیاند در میدان مبارزه؟ حضرت امام به این حضور بانوان افتخار هم می‌کردند.

خوب از روی منبر بیاییم پایین و کمی هم کف میدانی مسئله را بررسی کنیم؛ بنده که این گونه محکم نظر می‌دهم البته خود در اوایل از دسته مخالفین بودم با همان استدلال‌های دیگران؛ ولی اگر آدم نظرش تغییر نکند که آدم نیست؛ بنده بعد از اینکه چندین سال توفیق شرکت در این مراسم را داشته‌ام و به عینه مسئله را در دل حادثه تجربه کرده‌ام، می‌گویم این حرف بی‌خودی است که به طور کلی می‌گویند اربعین جای زنان نیست. کسانی که بر این باور هستند، نه واقعا این حرکت را فهمیده‌اند و نه نقش زنان را در جامعه می‌فهمند! در نهایت این زنان هستند که تمدن‌ساز هستند و اگر واقعا اربعین را یک حرکت تمدنی بدانی، نمی‌توانی بر این عقیده باقی بمانی که اربعین جای زنان نیست!

البته با همه‌ی این‌موارد خوب باید ملاحظاتی را هم در نظر گرفت که واقعا عمده‌ی بانوان ما خود به این مسائل واقف هستند؛ منظورم سختی‌ها و مشکلات سفر اربعینی نیست، این سختی‌ها برای زن و مرد، برای هر دو هست، حالا یکی کمی بیشتر یا کمتر؛ مسئله این است که باید باور خودمان را نسبت به این سفر معنوی و این حرکت تاریخی تغییر دهیم؛ به تعبر عرفی‌تر به دنبال این نباشیم که حتما دست‌مان را به ظریح مطهر برسانیم و یا اینکه حتما در بین الحرمین وارد شویم و... شما وقتی در حال قدم زدن در این مسیر هستید، هنگامی که در ۸۰ کیلو‌متری کربلا هم هستید، باز هم در حال زیارت هستید، باز هم در محضر امام تشرف پیدا کرده‌ای، اصلا چرا می‌خواهی این پیاده‌روی را زود تمام کنی؟ چرا این‌قدر عجله داری؟ مگر دلت می‌آید وقتی در محضر امامت هستی، زود مجلس را تمام کنی؟ شاید یک‌ماه پیش بود که این پست را منتشر کردم، نگاهی به این چند خط در این پست بیندازید. چرا در زیارت به دنبال یک لذتی هستید که شاید اصلا توهمی باشد، چرا فقط در حرم می‌خواهید با امام ارتباط بگیرید؟ بنده منکر شرف و اهمیت مکان که در اینجا حرم مطهر باشد، نیستم، و منکر این نیستم که در حرم راحت‌تر ارتباط با امام برقرار می‌شود؛ ولی شما می‌توانید در تمام طول مسیر همان ارتباطی که در حرم با امام می‌گیرید را با امام خود داشته باشید، با همان کیفیت. این توصیه عمومی بود و مرد و زن نمی‌شناسد، امّا بیشتر متوجه بانوان مکرم است که لازم نیست حتما خود را به ضریح برسانید.

در خصوص بردن یا نبردن کودکان هم سخن بسیار است، ولی می‌دانم دیگر دارم زیاده روی می‌کنم و سر عزیزان را با حرف‌هایم درد می‌آورد؛ لذا همه‌ی دوستان را به چند پست اینستاگرامی از حمید کثیری ارجاع می‌دهم.

بچه‌ها را اربعین پیاده‌روی ببریم یا نه؟
برنامه‌ریزی پیاده‌روی اربعین همراه با بچه‌ها
وسایل مورد نیاز سفر خانوادگی اربعین
هزینه‌های سفر اربعین برای خانواده



و در پایان امیدوارم وقت با ارزش‌تان را تلف نکرده باشم!

تنها پرنده‌ای که میتواند به عقاب نوک بزند کلاغ است!
کلاغ پشت گردن عقاب می نشیند و به او نوک می زند.
جالب این که عقاب واکنشی نشان نمیدهد؛ یعنی وقتش را با کلاغ هدر نمیدهد، تنها بالهایش را بازتر می کند و در آسمان اوج می گیرد.
در ارتفاع بالا نفس کشیدن برای کلاغ دشوار می شود تا حدی که به دلیل کمبود اکسیژن سقوط می کند.
این خود یک راهبرد حکیمانه برای برخورد با برخی دشمنی ها و بدخلقی ها است.

کلمه یعنی چه؟
جایگاه کلمه چیست؟اهمیت کلمه تا چه اندازه است؟

چرا امام حسین علیه السلام یک کلمه نگفت به یزید و یک بیعت نکرد، اینکه یک کلمه‌ای بیش نیست؟

پیشنهاد می‌کنم کلیپ دو دقیقه‌ای زیر را از دست ندهید!

در تلگرام

در ایتا

وقتی دست برسینه می‌گذاریم و السلام علیک را به امام می‌گوییم یعنی به محضر ایشان مشرف شده‌ایم، این اصلی در خور توجه است که دوری یا نزدیکی و یا حیات و ممات در این گفت و گوی مستقیم و تشرف باطنی و قلبی بی‌تاثیر است.

#کتاب جرعه‌هایی از زلال معنویت

امسال هم زنده ماندیم تا یکبار دیگر با محرم معاشقه داشته باشیم، تا طعم چای‌ روضه را بچشیم، تا با گریه درسوگ تو بار سبک کنیم، تا برایت مشکی بپوشیم، تا ...

نباید فراموش کرد که این دو ماه خیلی گران تمام شده است، خون‌ها ریخته شده است تا حفظ شود! روزگاری بود که گریه بر حسین جرم بود، چه برسد به مجلس عزا گرفتن ... آری روضه‌ی هر شب ما برکت روح الله است، یک دنیا مجاهدت پشت این روضه‌ها است؛ قدرش را بدانیم و آنچه در توان داریم دریغ نکنیم.

یک نقل به مناسبت سالروز وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

حامد عسگری نوشت:

کاشی اول:
جوان با صورتی استخوانی، موهایی مثل حجرالاسود سیاه و براق و‌ دندانهایی مثل صدف حرف می‌زد و‌ گزارش میداد، دفتر حساب کتاب را گذاشته بود وسط و‌ با صدایی چون رطب گزارش مالی سفر شام را می‌داد: زن آب گلویش پایین نمی‌رفت، لرزشی محو‌ در دست‌هایش بود: چه گواراست این جوان قریشی، چه ملاحتی دارد... حرف که می‌زند از دهانش می‌شود پرواز پروانه‌ها را دید...
کاشی دوم:
جوان قریشی دلش را برده بود و صحبت‌ها شده بود و حالا کنارش پای سفره عقد نشسته بود، جوان شرمگین و مومنانه دستش را گرفته بود و‌ خدیجه‌ حالا خوشبخت‌ترین زن جهان بود.
کاشی سوم:
جوان یک بار دستش را گرفته بود و برده بودش حرا را نشانش داده بود، گفته بود من اینجا می‌آیم فکر میکنم، به ستاره ها نگاه می‌کنم، اینجا یواشکی من است، فقط تو می‌دانی...

کاشی چهارم:
عصرها بقچه نان و خرما و کوزه‌ای آب و شیر را می‌زد زیر بغل یال کوه را می‌رفت بالا و سلام میکرد، بعد می‌نشستند به تماشای کعبه و غروب آفتاب و ماه و ستاره‌ها...
کاشی پنجم:
جوان وضو گرفتن یادش داده بود، از اینجا اب بریز اینجوری مسح بکش ... با هم وضو می‌گرفتند، می‌آمدند کنار کعبه نیایش و نماز می‌کردند... علی هم بود...
کاشی ششم:
دختر توی بطنش مدام با زن حرف می‌زد، تنها بود و برای به دنیا آمدنش هیچکدام از زنان مکی نیامدند، خدا چهار زن آسمانی فرستاد، دختر به دنیا آمد، سوره کوثر نازل شد، اسمش را جوان قریشی گفت بگذاریم فاطمه.
کاشی هفتم:
جوان عاشق عطر بود، برایش مدام عطر می‌خرید، لباسهای جوان را که می‌شست، وقت پهن کردن یقه لباس را به بینی می‌چسباند و بهشت را تصور می‌کرد.
کاشی هشتم:
زن همه دارایی اش را داده بود به محمد که خرج خدا کند، روزگار سوی نامهربانش را داشت نشان می‌داد، هرچند این سالها هم کم رنج و عذاب نکشیده بودند.
کاشی نهم:
از چند روز پیش ناخوش بود امروز حالش بدتر شد، اذان را که گفتند توی شعب ابی طالب یک خرما را ده نفری افطار کردند، زن پلکهایش روی هم آمد، مرد استرجاع خواند، اشک ریخت و دخترشان نرم گریست، زن رفته بود ... زنی که کارآفرین برترحجاز بود و خرمای خاورمیانه را تامین می‌کرد حالا توی مراسم ختمش یک بشقاب خرما نبود که بچرخانند.

کاشی دهم:
خدیجه بهترین اسپانسر جهان بود و هست، نگفت پول میاورم پسرعمویم اسمش توی تیتراژ باشد از فلانی و فلانی تشکر کن، بنر و‌آرم شرکتم حتما اول و آخر و‌وسط پروژه کار شود. دین بزرگترین پروژه فرهنگی محمد بود و خدیجه پول گذاشت و آبرو‌ گذاشت در آخر هم جان گذاشت...

رهبرانقلاب‌اسلامی:

فرهنگ و سبک زندگی یک رکن قدرت است. اگر چنانچه [یک ملّت] از لحاظ سبک زندگی، تابع و اسیر دیگران و تابعِ بدونِ رأی و نظرِ دیگران باشند و فرهنگ مستقرّ خودشان را نداشته باشند، طبعاً این ضعف شدیدی در قدرت ملّی است.

 ۱۴۰۰/۱۲/۱۹

مقام معظم رهبری: یک "جنگ نرم وسیع متنوع" در جریان است. ۱۹دی۱۴۰۰


لَّا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا(سوره نساء آیه95)


ترجمه:

ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺟﺴﻤﻰ [ ﻭ ﻧﻘﺺ ﻣﺎﻟﻲ ، ﻭ ﻋﺬﺭ ﺩﻳﮕﺮ ، ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ] ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﺎ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ، ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ . ﺧﺪﺍ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺟﻬﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎم ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ [ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ] ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺤﺸﺎﻥ ] ﻭﻋﺪﻩ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻧﻴﻚ ﺩﺍﺩﻩ ، ﻭ ﺟﻬﺎﺩﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥِ [ ﺑﻲ ﻋُﺬﺭ ] ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.


پی‌نوشت:

چقدر خود را برای مبارزه آماده کرده‌اید؟ آیا احساس می‌کنید که در میدان نبرد هستید؟

خدایا! 

چگونه با انسان‌ها سخن می‌گویی ؟!!!

بشر حقیر چگونه می‌تواند مخاطب تو قرار بگیرد !!!؟

(+)

به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام یک صوت از سخنرانی استاد عابدینی در کانال تلگرام بارگذاری کردم. با خودم گفتم حیف است شما هم این سخنرانی زیبا را گوش ندهید، لذا لینک آن را اینجا هم می‌گذارم تا بهره ببرید.

https://t.me/fanuss_andishe/24

بحران امروزه بشر، پوچی است؛ چون از جاودانگی و ابدیت به دور مانده است! بشر حضور در ابدیت خود را فراموش کرده است، و زندگی را کوچه بن بستی می‌بیند که به هر سمت برود به بن‌بست می رسد؛ لذا ناچار است برای کم کردن سردی زندگی، دلخوشی دروغین بسازد. 

بزرگان و عرفا برای رسیدن یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده روزشماری می‌کردند و چشم انتظار آن بودند. 

حتما می‌خواهید بپرسید چرا و مگر چه چیزی دارد؟ شما را به پستی که مربوط به سال ۹۷ بوده ارجاع می‌دهم در آنجا مختصری از فضیلت نماز یکشنبه ذی‌القعده گفته‌ام و همچنین در ادامه کیفیت خواندن آن نماز ویژه را آورده‌ام.

http://fanuss.blog.ir/post/84


التماس دعا

کسی که به تاریخ و سیاست توجهی ندارد، بخواهد یا نخواهد معنی دینداری واقعی را گم کرده است، و کسی هم که سیاست و تاریخ را از منظر دیانت ننگرد بازیچه‌ی سیاست‌بازانی خواهد شد که می‌خواهند تاریخ خود را بر بشریت تحمیل کنند و قدرت را در دست گیرند. در حالی‌که انقلاب اسلامی بستری است تا در آن بستر تاریخ و سیاست از منظر دین تعریف گردد و در بستری معنوی مدیریت شود تا حاکمان از حقیقت فاصله نگیرند.

«جدایی دین از سیاست» تز قبل انقلاب بود و دیگر قدیمی شده است این روز‌ها بیشتر «جدایی مردم از سیاست» مد شده است. در این تز به نام و بهانه‌ی نخبگی، مردم را از صحنه‌ اداره‌ی جامعه کنار می‌زنند.

حضرت علی علیه‏ السلام دوران نوجوانی را از سه جهت بسیار حسّاس بیان می‏‌کنند: اوّل اینکه قلب نوجوان مانند زمین، خالی و مساعد است که هرچه در آن بکاری همان درو می‌‏کنی: «انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة مهما اُلقی فیها من کلّ شی‏ء قبلته» و دوم اینکه دوران نوجوانی را زودگذر می‏‌دانند و گوشزد می‌‏فرمایند سریعاً آن را دریابید: «بادر شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک» سوم اینکه شیطان در این زمان به نوجوان زیاد روی می‌‏آورد و لازم است برای آن پناهگاه خوبی در نظر گرفت.

و مسئولین و سردمداران فرهنگی ما اینگونه نوجوانان عزیزمان را رها کرده‌اند، انگار بوی از این معارف به‌آن‌ها نرسیده است! چقدر خوب بود اگر تقوای این را داشتند که در جایی که توان و تخصص آن منصب را ندارند، به اهلش بسپارند! و یا حداقل در مسیر کسب توانایی قدمی بردارند.

عزیزان ما را در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی یله و رها به خاطر بی‌لیاقتی مسئولان غرق بودند و کرونا و آموزش مجازی این امر را تشدید کرده است. و مسئولین هنوز هم به فکر اینترنت ملی نیستند و گوش‌شان بده‌کار امر ولی فقیه نیست. کاش به جای توئیت بازی‌ها کمی هم درد مردم را داشتند.

فرازی از دعای عرفه:

إِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ فَاجْمَعْنِی عَلَیْکَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِی إِلَیْکَ، کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ، مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ، وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَکُونَ الْآثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ، عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَرَاکَ عَلَیْهَا رَقِیبا، وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیبا.

آیت‌الله‌جوادی‌آملی «حفظه‌الله‌تعالی» این فراز را به صورت زیر ترجمه فرموده‌اند:

«معبودا! تردد من در آثار، موجب دوری وصول و شهود می‌شود، پس مرا خدمتی فرمای تا به تو رساندم. چگونه با چیزهایی که در وجود خویش نیازمند تواند بر تو استدلال می‌شود؟ آیا مگر غیر تو را ظهوری است که تو را نبا شد و او سبب پیدایی تو شود؟ چه وقت از نظر پنهان شدی تا به دلیلی که به تو رهنمون شود، نیازمند گردی؟ و چه وقت از ما دور شدی تا آثار ما را به تو برساند؟ کور است دیده‌ای که تو را مراقب خود نبیند! و در زیان است سوداگری بنده‌ای که بهره‌ای از عشق تو در آن نیست.   منبع:کتاب صهبای حج  / ص۴۲۹

کی رفته‌ای ز دل که تمنّا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

***
غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

رفته‌هایش می‌دانند این روزها چه قدر دل هوای کربلا و پیاده‌روی دارد. و آنچه این درد فراق را زیاد می کند این است که هیچ پخش زنده‌ای از این مراسم باشکوه نیست تا حداقل عقده دل باز کنیم و با گریه کمی خود را آرام کنیم.

میرزا مهدی مسابقه‌ای برگذار کرده است که با بیان خاطرات اربعینی کمی این دلتنگی را کم کنیم و صد البته که در کنار اجر معنوی جایزه نقدی برای این مسابقه در نظر گرفته شده است. اما شما به جایزه و مادیات کاری نداشته باشید، به این فکر کنید که با شوری که در این مسابقه در فضای بیان به وجود می آید، چقدر دلها کربلایی و امام حسینی می شود؟ و شمایی که در این مسابقه شرکت کرده‌اید و یا آن را تبلیغ کردید، قطعا در این کار خیر سهیم هستید. پس فرصت را از دست ندهید!


پی‌نوشت: برای شرکت در مسابقه لازم نیست حتما در پیاده‌روی اربعین شرکت کرده باشید؛ می‌توانید از دیگری هم نقل کنید.

کرونا محرم امسال را خاص کرده است و به تبع آن تبلیغ دین. چرا که یکی از مهمترین عرصه ها و فرصت ها برای تبلیغ دین همین محرم و صفر و مجلس عزای سید الشهداء علیه السلام است که امسال شرایط آن تغییر کرده است. 

نمی گویم باید مجالس و عزاداری تعطیل شود و تنها در فضای مجازی عزاداری کنیم؛ ولی در کنار برپایی مجالس باید فضایی هم فراهم شود برای کسانی که امکان حضور در مجالس را ندارند. افرادی هستند که به هر دلیلی امکان حضور در مجالس را ندارند؛ ممکن است شخصی بیمار و مبتلا باشد و نمی تواند به مجلس عزا برود، ولی خوب این شخص هم دل دارد و حق دارد که برای اربابش گریه کند و معارفی از دین را بشنود. و یا گروه پرخطر که سیستم ایمنی بدنشان ضعیف است و یا بعضی افراد مسن و پیرغلامان حضرت که اصلا نباید در معرض ابتلا قرار گیرند و یا حتی پزشکان و پرستاران و دیگر زحمت کشان جبهه سلامت.  و چه خوب که این افراد بتوانند در فضای مجازی از معارف دین و جلسات عزا بهره ببرند. البته خوب واضح است که هیچگاه فضای مجازی مثل حضور در مجلس عزا نمی‌شود و تاثیری که فضای حقیقی دارد، فضای مجازی ذره‌ای از آن را ندارد؛ اما چه می‌شود کرد؟ ما هم از باب اکل میت از آن استفاده می‌کنیم. در شریعت اسلامی وقتی به اضطرار برسیم، خوردن گوشت گربه مرده هم جایز است بلکه اگر به مرحله‌ای برسیم که تنها راه حفظ جان خوردن آن گربه مرده است، خوردنش واجب می شود و اگر آن را نخوردیم و به خاطر نخوردن آن مُردیم، بعید نیست که حکم خودکشی داشته باشد.


☆ مشورتی که با شما دارم:

این مقدمه را گفتم تا با شما یک مشورتی داشته باشم؛ اگر قرار باشد یک کانال در شبکه‌های اجتماعی هوا کنم و در این ایام سوگواری به نحوی عزاداری مجازی داشته باشیم، پیشنهاد شما کدام یک از پیامرسان ها است؟؟   ایتا، سروش، روبیکا، بله، گپ، آی گپ، تلگرام‌ملعون؟

البته واتساپ هم هست ولی در آن نمی توان کانال تشکیل داد و به خاطر ابری نبودن این پیام رسان محتوا ماندگاری برای بعد ندارد، لذا از گردونه خارج شده است.  

و اینکه گزینه ها محدود به این موارد نیست، اگر شما جای دیگری را هم سراغ دارید بگوید.


لطفا در این امر مرا راهنمایی کنید و به راحتی از کنار این مشورتی که با شما دوستان عزیز کردم نگذرید. 

☆ البته در هنگام پاسخ گویی این را هم مدنظر داشته باشید که بعد از تشکیل کانال وقتی به شما گفتم عضو شوید، نگویید که من این پیام رسان را ندارم و اصلا و ابدا هم قصد نصب و استفاده از آن را ندارم :)


بعدا‌نوشت:

کانال فاتح کربلا:

خیلی ممنون از عزیزانی که منو راهنمایی کردند! در نهایت با جمع‌بندی مشورت‌ها و نظرات اینجا و غیر اینجا به این نتیجه رسیدم که توی ایتا و تلگرام کانال هوا کنم. آی‌دی هر دو کانال @fateh_karbala  هست. البته اگه به فارسی هم سرچ بزنید فاتح کربلا پیدا می‌کنید؛ ولی به هر حال لینک‌شون را هم اینجا قرار می‌دم. و البته توی واتساپ هم یه گروه تشکیل دادم برای خانواده و فامیل و دوستان بیرون از مجازی.

تلگرام: t.me/fateh_karbala

ایتا: eitaa.com/fateh_karbala

وزیر بهداشت از رهبری معظم انقلاب مثالی را نقل کردند که:«مثل اینکه مثلا چیزی به مانند گروه های سرود در معابر راه بیاندازند» منبع

تلقی غلطی که از جایگاه فقیه و ولایت در جامعه هست، این احتمال را به ذهن می‌آورد که: مثال ها را اصالت دهند و غیر آن را نتوانند بفهمند و یا خلاقیت ایجاد آن را نداشته باشند!
رهبری انقلاب در همان نقل وزیر بهداشت که در چند خط بالا آدرس آن لینک شده است؛ فرموده اند: «بروید طرحی نو دراندازید که هم آسیب به کسی نرسد و هم یاد کربلا و مصائبش بشود». عمق سخن ایشان در همین قسمت است: بروید طرحی نو در اندازید!

در سال های قبل از کرونا نسبت به عزاداری دوگانگی و اختلاف بوده است. اینکه عده ای متعصبانه به عزاداری نگاه کنند و حتی موجب وهن مذهب بشوند و عده ای دیگر برای نشان دادن اوج روشنفکری و فرهیختگی خود بگویند چرا این همه سرمایه هزینه می کنید و چرا به فکر فقرا نیستید و خرافات را کنار بگذارید و این دل است که باید پاک باشد. امّا امسال به خاطر کرونا قطعا این دوگانگی شدیدت تر خواهد شد چنانچه می بینید در فضای مجازی و حتی رسانه های تصویری چه اینور آب و چه آن طرفش از چندی قبل شروع کرده اند در این باب سخن بگویند. و خیلی از معاندین قصد دارند با دامن زدن به این دوگانگی، تقابل دین و عقل و یا دین و علم ایجاد کنند. و در به وجود آمدن این تقابل سرمایه آمریکایی ها برای به اصطلاح فرهیختگان و روشنفکران است و انگلیسی ها هم زحمت آن دسته دیگر را متقبل می شوند. چرا که تقابل و دوگانگی جامعه برایشان منفعت دارد؛ همانطور که در تاریخ خوانده ایم که برای استمرار استعمارشان از این تقابل ها ایجاد می کردند و حال هم ایجاد می کنند تا آیندگان و فرزندان ما کتاب تاریخ برای امتحان دادن داشته باشند.

امّا راه چاره چیست؟  باید به سخن حکیمانه رهبر انقلاب رجوع کنیم! باید طرحی نو در انداخت و نباید در مثال ها خلاصه شویم و ذهن را منحصر در آن کنیم.

مجالس محرم تعطیلی بردار نیست؛ من به این باور و اعتقاد دارم. امّا جمع بین شکوه و تعظیم شعائر حسینی با تضمین سلامت مردم باید به چه شکلی باشد؟  در جواب باید گفت نه الزامی دارد که مثل سالهای قبل مجالس پرازدحام باشد؛ ونه فقط یک مثال دارد که گروه سرود در معابر یا عزاداری مجازی باشد و یا توزیع پرچم و...

محسن قنبریان در کانال ایتا می گوید : خلق این ابتکارات، کار «مهندسان فرهنگی» است؛ که بین دو ضرورت(شکوه محرم/تضمین سلامت) طراحی اش کنند. ابتکارات و این طرح نو درانداختن ها بالذات نه کار فقیه است نه کارشناس بهداشت. اما این طرح ها حتما باید مجوز فقهی و کارشناسی بهداشت را بگیرند تا آن دو ضرورت را تامین کنند. یعنی با یک سه ضلعی مواجه ایم: فقیه - مهندس فرهنگی - کارشناس بهداشت؛ نه دوضلع ایندو.(دقت شود). منبع

یکی از طرح های جالب و خلاقانه را یکی از بلاگران بیان ارائه کردند و حتی به خوبی هم از آن دفاع کردند. من به شخصی از این دفاع لذت بردم. بروید اینجا را بخوانید! همچنین آقای قنبریان در ادامه همان یادداشتی که در بالا لینک شده بود مثال خوبی از هماهنگی و تعامل فقیهان با نقاشان و معماران در تاریخ گذشته ما به عنوان نمونه ای از کار خلاقانه و تعامل که قرار است بین مهندسان فرهنگی و فقیهان باشد، می آورد که خواندنش خالی از لطف نیست. 

خلاصه کلام این که بیایید خودمان را گرفتار هیچ کدام از این دوگانگی نکنیم. و عوامانه همراه با عجله زود تصمیم نگیریم که باید مجالس عزا تعطیل شود و در خانه با تلویزون عزاداری کنیم یا اینکه حتما باید مانند سال های قبل و با همان تراکم جمعیت مجالس برگذار شود. بیایید کمی هم فکر کنیم و با تامل و درنگ طرحی نو در اندازیم. باید تفکر به جامعه برگردد البته اگر دنیای رسانه ها به خصوص از نوع شبکه های اجتماعی امان بدهد.


می‌خواستم در باب نمازی که در یکشنبه‌های ذی‌القعده وارد شده است مطلبی بنویسم هم یادآوری باشد برای آنان که اهلش هستند و هم ترقیبی خودم، که یادم آمد قبلا هم در موردش نوشته‌ام. به بایگانی وبلاگم نگاهی انداختم و دو پست پیدا کردم. این و این. هر دو مربوط به سال ۹۷ بود. وقتی آن دو پست را خواندم، دیدم برای این پست همان حرف‌ها را می‌خواستم بگویم که قبلا گفته بودم! هر چند تکرار خوب است و اینکه در اینجا درختی برای کاغذ‌های نوشته شده قطع نمی‌شود، ولی خوب وقت دیگران هم ارزش دارد. و همچنین وقت خودم. پس به این نتیجه رسیدم که به همان دو مطلب قبل لینک بدهم.

امّا چیزی که فکرم را مشغول کرد این بود که بعد از گذشت زمان من باز هم می‌خواستم همان حرف‌ها را بزنم و حرف دیگری نداشتم! و این ناشی از عدم مطالعه من در این زمینه است. مناسبت‌ها فرصت خوبی هستند برای مطالعه روی موضوعات مختلف که در غیر آن ایّام فرصت مطالعه پیدا نمی‌شود. مخصوصا اگر دست به نوشتن داشته باشید و بخواهید در وبلاگ‌تان مناسبت‌نگاری کرده باشید، بدون مطالعه نمی‌توانید چیز خوبی از آب دربیاورید. به ویژه وقتی یکی دوسال از مناسبت‌نگاری‌ها گذشته باشد و دیگر حرفی در باب آن مناسبت برای گفتن نداشته باشید.

مناسبت‌نگاری یا تقویم‌نگاری را مغتنم بشمارید؛ هم به عنوان یک فرصت مطالعه و هم یک ایده و موضوع برای نوشتن!

از دور که به چهارراه نزدیک می‌شدم جمعیتی که جمع شده بودند مشخص بود. کمی که نزدیک‌تر شدم، دیدم خانمی که ماسک زده بود داد میزد و میگفت : مگه خیابون مال باباته؟ ماسکی که البته کمی هم خونی بود، را با دست بدون دستکش پایین آورد و همین که خواست دوباره فریاد بزند جمعیت دو یا سه متر از او فاصله گرفتند. همین فاصله گرفتن باعث شد که حرفش را بخورد و راهش را کج کند و فرار را بر قرار ترجیح دهد.

اما جریان از چه قرار بود؟ دختری جوان به این خانم تذکر داده بود که شما که بیمار هستید و ناقل کرونا، نباید از خانه بیرون بیایید! و آن خانم قصد داشته که با داد و بی‌داد جمعیت را دور خود جمع کند تا با حمایت مردم بتواند جواب آن دختر را بدهد. مثل وقتی که در مورد حجاب به این خانم‌ها تذکر داده می‌شود. اما اینجا دیگر این ترفند جوابگو نبوده است و بیشتر مایه خجالت و شرمساری خودش را فراهم کرد.

اما چرا در جایی که تذکر مربوط به پوشش نامتعارف باشد مردم پشت خطاکار می‌ایستند و از او حمایت می‌کنند ولی در این مورد از خطاکار حمایت نکردند؟

در هر دو مورد شخص تذکر دهنده به خاطر جامعه و مردم وارد عمل می شود. در یکی مشکل جسمی برای جامعه به وجود می‌‌آید و در دیگری روح و روان جامعه خراب می‌شود. چه فرقی دارد جامعه از کرونا رنج ببرد یا از مریض بودنِ روان و روح؟ 
شاید خیلی‌ها خطرات پوشش‌های نامتعارف را احساس نکنند، ولی این ندیدن و احساس نکردنِ ما دلیل نمی‌شود که تاثر نگذارد. وقتی می‌گویم پوشش نامتعارف منظورم اعم است از مرد و زن. همچنین پوشش نامتعارف، چادری و غیرچادری نمی‌شناسد.

وقتی کاری را دسته جمعی انجام می‌دهیم، کار خیلی بهتر پیش می‌رود و تنبلی‌ها کم می‌شود و وقتی انگیزه‌مان کم می‌شود دیگر دوستانِ جمع  هُل‌مان می‌دهند. و اگر در میان راه کسی کم آورد ما به تلافی هُلی که دادند، دست‌شان را می‌گیریم و در مسیر هم قدم می‌شویم. مثل وقتی گروهی به کوه می‌رویم؛ حرفه‌ای‌ها باید گذشت کنند و مبتدی‌ها هم باید تلاش بیشتر، تا گروه یک دست باشد و با هم به قله برسیم.

یکی از مسائلی که شدیدا به آن نیاز داریم کار جمعی است که متاسفانه در میان ما بسیار ضعیف است و فرد‌گرایی به شدّت روبه‌ افزایش است؛ که البته این هم از سوغاتی‌های غرب است که به اصطلاح درس‌خوانده‌های آن‌ور آبی برای‌مان آورده‌اند. بُگذریم.

گرایش به جمع و اجتماع در دین‌مان هم مورد تاکید است. و از گذاره‌هایی است که شدیدا هم به آن سفارش شده است، نمونه‌ آن اهتمام ویژه دین عزیزمان به نماز جماعت است که به این صورت ثواب برای آن قرار داده است. و از این قبیل سفارشات ...

خلاصه این پرچانگی‌ها برای معرفی یک کار‌ِ گروهی در همین فضای وبلاگی است که چند سالی است در ماه مبارک رمضان دایر می‌شود. مجازی دور هم جمع می‌شوند و قرآن را ختم می‌کنند؛ هر کس به اندازه‌ی توان خودش. و این را بگویم که تا ۵ اردیبهشت مهلت ثیت‌نام دارید. من که ثبت‌نام کردم. می‌دانم که خیلی‌ از شما عزیزان در ماه مبارک رمضان قرآن می‌خوانید و با آن انس می‌گیرید؛ بیایید این‌بار با هم قرآن بخوانیم!

آیا لازم است از اهمیت تلاوت قرآن در بهار قرآن -ماه مبارک رمضان- بگویم و سرتان را درد بیاورم؟

از بیستم شعبان تا آخر ماه مبارک رمضان مناسب است که یک اربعین دعای عهد را بخوانید و ملتزم باشید.
این، یک نوع استقرار در محبت و ولایت می‌آورد. بعد از نماز صبح دعای عهد را انسان چهل روز ادامه بدهد، این دیگر می‌ماند. بعد هم اگر برایش ملکه شد، ادامه بدهد؛ ولی از هجدهم - بیستم ماه شعبان تا آخر ماه رمضان چهل روز بدون فاصله می توان دعای عهد را ادامه داد.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری

ماه شعبان برای خودش یک فصل از زندگی است. در زندگی معنوی ما فصل مناجات، ماه شعبان است. البته در دیگر فصل‌ها زندگی هم مناجات نقش پررنگی باید داشته باشد ولی فصل مناجات شعبان است.
چگونه به تابستان می‌گوییم فصل هندوانه؟ و یا مثلا فصل زولبیا و بامیه ماه مبارک رمضان است و یا فصل مرکبات زمستان است. در شعبان هم مناجات از لازمه‌های زندگی ما است و فصل آن است.

این فرصت را از دست ندهید.... برای روز اول هنوز چند ساعت وقت هست.

اگر روز اول را از دست دادید دیگر روز‌‌ها را مغتنم بشمارید...

 بعد از خواندن نماز دعا کنید شرّ این ویروس منحوس کم شود.

منبع عکس و توصیه

بنده‌خدا یعنی روحی که پذیرفته است حکم حق بر فکر و خیال و قلب و بدن او جاری باشد، اختیارش را به دست حق داده است، و این غیر از این است که انسان بی‌اختیار باشد، بلکه با اختیارش حکم خدا را اختیار کرده است و لذا می‌بینیم درظاهر و باطن کاملا تسلیم حکم خدا است.
به قول مولوی :

این معیت با حق است و جبر نیست / این تجلی مَه است، اَبر نیست

یکی از جا‌هایی که عموماً حرف عرفا را نمی‌فهمند همین‌جا است. آن عارف، مدام به نفس امّاره گفته: تو حرف نزن، بگذار حق فرمان‌دهد! 
فضولی‌های نفس امّاره را کنترل کرده تا رسیده به جایی که بگویید: « وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ » ؛ امور خود را به خدا می‌سپارم، این کجا جبر است؟  این پذیرفتن عظمت و جبّاری خدای حکیم است در برنامه زندگی.

چقدر از روی هوس هر کاری که میل‌مان کشید انجام دادیم و استدلالمان «دلم خواست» بود. و این داستان همچنان ادامه دارد ...

اگر احساس می‌کنی در میان دیوارهای بلندی زندانی شده‌ای که خودت برای خودت ساخته‌ای، و فکر می‌کنی که باید آن دیوارها را خراب کنی و «خودِ گمشده‌ات» را و معنی خودت را بیابی؛ 
آن‌گاه شاید بتوانی تا حدی به « خودِ اصیل‌ات» دست یابی و آرام آرام با او آشنا شوی و در آینه‌ی او، خود را بیابی.
وقتی به فکر یافتن خودت باشی می‌توانی خودت را بیابی...
 
مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه؛ هرکس «خود» را بشناسد، خدایش را شناخته است.
پس ما می‌توانیم از راه «خود» شناسی، به خداشناسی مطمئنی دست یابیم و از این طریق حقیقتِ «توحید»، «نبوت»، « معاد» و «امامت» را در جان خود روشن کنیم.
 
*شعری که در عنوان آمده از جناب مولانا است

متن پیش‌رو، چند خط روضه است، اگر حال اشک و گریه ندارید نخوانید:


صدیقه کبری در آن حالی که نفس نفس زنان می رفت و قدرت ایستادن نداشت بعد از آن فشار در و دیوار، در آن حال این خطبه (فدکیه) را خوانده است. وقتی به امام‌حسن گفتند: تو چرا اینقدر گریه می کنی، فرمود: شما که در کوچه نبودید، من در کوچه بودم دیدم چه گذشت!! به من می گوئید گریه نکنم! ولی با آن وضع؛ جوان، فرزند سقط کرده، علی به آن وضع افتاده، در کوچه آن حال را دیده ... که بعدها هر چه خواستند امام حسن را ساکت کنند که چرا اینقدر گریه می کنی، فرمود: آخر شما که نبودید ببینید چه شد! با آن وضع رفت و مسجد را منقلب کرد.


 کلیک کنید: خطبه نماز جمعه قم  ۱۳۸۶/۰۳/۲۵

تصور کنید که قرار است نماز یکی از فرماندهانِ ولی‌زمان‌تان را پشت سرِ ولی‌زمان بخوانید. چه کیفی دارد؟ آن هم فرمانده‌ای آسمانی که به دست شقی‌ترین دشمنان خدا در زمانه‌ی خودمان شهید شده است.

اصلا چیزی از این نماز و تشیع جنازه، نزدیک کننده‌تر به خدا می‌شناسید؟؟ مگر راه قرب به خدا را نمی‌خواهید؟
این بابی است که تازه باز شده و مراقب باشید بی‌توفیق نشوید. مخصوصا تهرانی‌ها که بهانه‌ی مسافت و فاصله را ندارند. و حتی خود ما که قم هستیم و نزدیک به تهران، به راحتی عذرمان پذیرفته نیست.

و البته باید به این نکته هم توجه داشت که ولی‌شناسانی که از راه دور‌تری به تهران می‌آیند و سختی‌های مسیر و هزینه‌ها را تحمل می‌کنند، به خدا مقرب‌تر هستند.


پی‌نوشت:
۱. دوستانی که در تشیع سردار شرکت می‌کنند، ما را هم دعا کنید!
۲. دوستان جامانده هم تمام سعی و تلاششان را بکنند، اگر باز هم نشد در نظرات این پست بگویید تا اگر توفیق بود فردا به صورت خاص نائب و دعا‌گوی شما هم باشم.


به خواست خدا #فردا خواهیم آمد؛

و با نیت تقرب الهی خواهیم آمد.


امروز اربعین شهدای کربلاست، آن آزادگانی که در برابر دهر و ابرقدرت‌های آن روز تسلیم نشدند، آزادانه زندگی کردند، و آزاد و پرافتخار به لقای پروردگار خود نایل آمدند.
در آن روزگار سلطه‌گران جبّار می‌خواستند همه‌ی نفس‌ها را در سینه خفه‌کنند، همه‌ی آدم‌ها را به زیر سلطه‌ی خود به اسارت بکشند، و با پول و تهدید به‌قتل و شکنجه، همه را وادار به سکوت و اطاعت‌کنند، آن‌جا حسین بن علی علیهما السلام وارث والای ولایت و نبوت، فرزند برومند علی و فاطمه علیهما السلام، رهبر انسانیت و تعیین کننده‌ی معیارهای خدایی در زمان خود، آزاد مردی که همه‌ی دهر قادر نبود تا او را به زانو درآورد، مظهر ایمان و عرفان، سمبل شجاعت و فداکاری، نماینده‌ی خدا بر زمین، و سید و مقتدای تمام شهیدان علیه یزیدیان و سلطه‌طلبان قیام کرد؛ و همه‌ی وجود خود و کسان خود را در راه خدا قربانی داد، و پرچم پرافتخار و خونین شهادت را بر قله ی بلند تکامل بشریت به اهتراز درآورد.
و آن را نشان هدایت انسان‌ها در راه پرپیچ و خم تکامل قرار داد، تا هر کس که جویای حق و حقیقت و عدل و عدالت است، به این پرچم خونین چشم داشته باشد و راه را از بی راهه تشخیص دهد.  (رقصی چنین میانه میدانم آرزوست / شهید چمران)

 

امام على «علیه السلام» : صوَابُ‏ الرَّأْیِ بِإِجَالَةِ الْأَفْکَار 
ترجمه: درستی اندیشه در گرو جَوَلان دادن تفکرات است. 

 

توضیح و بیان استاد فلاح شیروانی:

      فکرها را جَوَلان بدهید.

جولان افکار یعنی چه؟ -یعنی میدان را به دست افکار بدهید، مثل اینکه چه چیزی در زندگی شما بیشتر دارد کار می کند؟

می گوییم هیجان. این درست نیست و صواب الرأی اینگونه به دست نمی آید.

باید میدان بدهید تا افکار در ذهن شما جولان بدهد.

 

یک برداشت دیگر این است که یک نگاه اجتماعی داشته باشیم، اگر افکار جولان بدهند، یتولَّد منه الصواب. این می شود آزاد اندیشی.

آقا امام باقر علیه السلام می فرماید: بِإِجَالَةِ الْفِکْرِ یُسَدَّدُ الرَّأْیُ الْمُعْشَب‏  

اندیشهای که یک جورهایی شاخ و برگ دارد و یک بسطی دارد، این اندیشه را اگر بخواهید خوش تراش بکنید، باجالة الفکر تسدید می شود. یسدد. 

این قرائت فردی می شود. یعنی شما یک اندیشه‌ای دارید که خیلی شاخه دارد، می خواهید این را استوار بکنید، باید مدام فکر را از روی این رد بدهید و به فکر جولان بدهید. 

نکته‌ی خیلی مهمی که اینجا اشاره می شود این است که اگر صواب رأی می خواهی راهش این است. می‌گوید که نمی‌شود من یک خواب ببینم و ...! نه نمی شود؛ باجالة الافکار می شود.

 

منبع: کانال ایتا موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی

دانلود صوت این نکته اخلاقی

حسین جان!  در این دهه توفیق نداشتم از تو بنویسم.

هرچند قصد و نیتش را داشتم امّا من روسیاه‌تر از آن بودم که توفیق از تو نوشتن را پیدا کنم!

امّا آقا جان در این شب عاشورا ما را بخر؛ اشک چشم به ما بده، شور و شعور حسینی به ما بده، تا بتوانیم امشب خوب عزاداری کنیم.

 

 

در عاشورا به خاطر مصائب، قلب نازنین امام زمان ارواحنافداه در فشار است.

صدقه برای سلامتی ایشان فراموش نشود.

التماس دعا

همیشه سعی ‌می‌کنم از روی ظاهر قضاوت نکنم، هیچ وقت. امّا کسی که حرمت امام حسین علیه السلام و محرم را نگه‌ندارد،اصلا برایم قابل تحمل نیست.

تا به حال متن کامل شعر محتشم کاشانی در باره قیام کربلا ( باز این چه شورش است که در خلق عالم است) را خوانده‌اید؟ فکر نمی‌کردم اینقدر بلند باشد. هر چند وقتی می‌خواندمش احساس می‌کردم اکثر ابیاتش را در مداحی‌ها شنیده بودم. اگر مایل بودید که بخوانیدش به ادامه مطلب رجوع کنید!

 

در سال ۲۳ میلیون ایرانی به مشهد می‌روند و همچنین ۴ میلیون از خارج از کشور عازم مشهد می‌شوند. این امر باعث شده تا صاحبان قدرت و سرمایه طمع‌ورزی کنند. و بخواهند با خدعه از این فرصت استفاده کنند و به ثروت اندوزی هرچه بیشتر بپردازند. تفکر سرمایه‌داری که برای اهداف خود از هر چیزی سوء استفاده می‌کنند و قداستی در این تفکر وجود ندارد؛ لذا برای خالی کردن جیب‌ها -البته این‌روز‌ها باید گفت: خالی کردن کارت‌های بانکی- دست به اقداماتی زده‌اند که مخالف با انسانیت و دین است. به بهانه شادی و تفریح جوانان، می‌خواهند پول به جیب بزنند. (اگر به فکر جوانان هستید، مشکلات کار و مسکن و ازدواج‌شان را حل کنید!)

و بعضی از مدیران و مسئولان این شهر احساس می‌کنند که باید خوش خدمتی به این سرمایه‌داری کنند و در راستای اهداف آن‌ها در تلاش‌اند که فرهنگ‌ها را تغییر دهند. زائر را به گردش‌گر تبدیل کنند و مجاور را به شهروند! 

اگر از هریک از این مسافران که پای در مشهد می‌گذارند بپرسید برای چه این همه راه را آمده‌اید؟ قطعا خواهید شنید که برای امام رضا علیه السلام. به قصد زیارت حضرت خورشید. 

 هر مشهدی به همجواری با امام رضا علیه السلام، افتخار می‌کند. افتخار می‌کند که بگوید : من مجاور امام رضا هستم.

این یک زاویه دید نسبت به تغییر فرهنگی است، که نخستین گام آن تغییر زائر و مجاور به گردش‌گر و شهروند است. 

امّا از یک زاویه دیگر هم می‌توان به این تغییر فرهنگ نگریست. از آن‌جایی که دشمنان همیشه بیشتر از خودمان به سخنان رهبران ما توجه دارند، ملتفت این حرف امام خمینی هستند که مرکز ایران مشهد است و این عنایت امام رضا است که این انقلاب به پیروزی رسیده است. لذا برای تغییر فرهنگی این شهر سرمایه‌گذاری کرده‌اند، و این تغییر فرهنگ زائر و مجاور هم از دسیسه‌های دشمنان است که البته مانند همیشه خودی‌ها هم به آن دامن می‌زنند.


پی‌نوشت:

۱. در مشهد الرضا در کنار بارگاه ملکوتی ثامن الحجج دعا گوی‌تان هستم. 

۲. این پست از خطبه‌های نماز جمعه آیت الله علم الهدی اقتباس شده است.


در ۲۴ ساعت یک شبانه روز، دو ساعتی که قبل از اذان صبح است را سحر می‌گویند، در منزلت و قدر و خصوصیات این دو ساعت و ممتاز بودنش روایات بسیاری آمده. می توان گفت که گل اوقات ۲۴ ساعت روز همین سحر است.

اگر بخواهیم ۱۲ ماه یک سال را با ساعات یک شبانه روز مقایسه کنیم، ماه مبارک رمضان مثل این ساعات ممتاز و ویژه سحر است، به نسبت دیگر ماه‌های سال. از لحاظ خصوصیات و ویژگی‌هایی که برای این ماه می‌توان برشمرد.

اگر شبی اتفاقی سحر بیدار شدید، چه می‌کنید؟ وقت‌تان را با تلویزیون و امثال تلویزیون تلف می‌کنید یا نه، احساس می‌کنید که خدا شما را برای هم صحبتی با خودش بیدار کرده است؟

حال خدا یک ماه تمام، ما را به میهمانی دعوت کرده است، خوب آن‌ها که دعوت را پس می‌زنند و قبول نمی‌کنند حسابشان جداست، شاید بزرگی خدا و دعوتی که کرده را نمی‌دانند و نمی‌فهمند ولی اگر کسی که دعوت را پذیرفت ، ولی در خانه‌ی میزبان به جای معاشرت با صاحب‌خانه به کار‌های بی‌هوده پرداخت، بی‌احترامی به صاحب خانه نکرده است؟؟ 

من نمی‌دانم چرا صدا و سیما در ماه مبارک رمضان بازی‌اش می‌گرد و سعی می‌کند با تمام شبکه‌ها خودنمایی کند و به هر نحو که شده مردم روزه‌دار را بعد از افطار سرگرم تلویزیون کند. صدا و سیمایی که در طول سال بجز پخش تکراری‌ها کاری دیگر ندارد، در شب‌های این ضیافت سریال جدید پخش کردنش می‌گیرد. شب‌هایی که باید به معاشرت با صاحب میهمانی پرداخت.  امیدوارم که این رویه مسئولان جاهلانه باشد.  البته تا حدی هم ما را بد عادت کرده‌اند که اگر یکسال سریال پخش نکنند صدای‌مان در می‌آید.


خلاصه سرتان را درد نیاورم، خداوند مهربان دعوتنامه‌ها را فرستاده است، اگر دعوت را می‌پذیرید، در تمام طول مهمانی مشغول غیر نباشید! کمی هم مشغول یه صاحب خانه باشد!!! 

نمی‌گوییم تلویزیون را تعطیل کنید و از تمام سریال‌ها چشم‌پوشی کنید، که می‌دانم محال است، ولی اگر از یکی از آن‌ها هم چشم نمی پوشید و زمانش را به مشغولیت با میزبان نمی‌دهید،‌حداقل برنامه‌ها و سریال‌های تکراری سال قبل را نبینید و زمانی را به خدا اختصاص بدهید.

دو تا کتاب فوق العاده برای این ماه مبارک پیشنهاد می‌کنم، یکی کوتاه برای پرمشغله‌ها و یکی هم نسبتا طولانی برای کتابخوان‌ها. این و این.  با وجود این که این دو کتاب را چند بار خوانده‌‌ام، باز هم برای امسال می‌خوانم‌شان.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

الآن که این پست را می‌خوانید، یک روز از تایپ کردنش گذشته است. با توجه به حرف‌هایی که در این پست گفتم، تصمیم دارم، در این ضیافت آسمانی، از کثرت‌گرایی‌های مجازی کمی دور باشم، به امید نزدیکی به وحدت. 


تا بعد از این مهمانی این وبلاگ بروز نمی‌شود و فرصت خواندن دوستان بروز شده پیش نمی‌آید و پیشاپیش از دوستانی که نظر می‌دهند و برای پاسخ گرفتن باید تا بعد از ماه مبارک صبر کنند عذرخواهی می‌کنم!


قرین شدن این دو زمان، اعتکاف ماه رجب و عید نوروز، از طرفی می‌تواند تعداد معتکفین را کم کند و از طرفی هم زیاد! آنان که در کارشان تعطیلی نداشتند و نمی‌توانستند که مرخصی بگیرند، تعطیلی خوبی است برای اهل رجب و اعتکافش شدن، البته اگر مرخصی نداشتن بهانه نبوده باشد!


و از خوبی‌هایش این است که اتمام سال و پایان سال را در مسجد یعنی خانه خدا، و در حالت روزه یعنی شبیه‌ترین حالت به خدا به سر می‌بری، سالت را با بندگی شروع می‌کنی.

البته آنچنان هم از دورهمی‌های نوروز را از دست نداده‌ای، تنها دو روز از آن را در مسجد بوده‌ای و با خدا خلوت کرده‌ای و شاید با این سه روز اعتکاف در اول سال، بارت را برای تمام سال بسته باشی(+

توصیه می‌کنم کسانی که سال‌های قبل اعتکاف می‌رفتند و امسال به خاطر نوروز تصمیم به نرفتن گرفته‌اند، تجدید نظر کنند و دوباره با خود خلوت کنند و جدی‌تر فکر کنند و تصمیم بگیرند احتمال پشیمانی زیاد است، که باعث بشود حتی تمام عید حالتان خراب باشد. آن که مزه‌ی اعتکاف را چشیده باشد می‌فهمد چه می‌گویم.


پیشاپیش عیدهای تان مبارک؛ هم ۱۳ رجب و هم نوروز


شما امسال چه می‌کنید؟ 

به اعتکاف می‌روید؟

این همان پستی است که به مناسبت ۴۰ سالگی انقلاب قصد تایپ کردنش را داشتم، اگر حوصله ندارید، اصلا نخوانیدش، چرا که بدون توجه تمام و کمال و بدون تمانینه خوانی، فایده‌ای ندارد.



انسان از نظر ساختار به گونه‌ای است که اگر بخواهد نیاز‌هایش به طور کامل برآورده شود، ناچار به زندگی اجتماعی است. و اجتماع هم تنها وقتی پاسخگوی کاملی برای نیاز‌های بشر است که دارای قانون باشد، و آن قانون باید دارای منشا قدسی باشد و از طرف خالق عالم و آدم فرستاده شده باشد تا پاسخگوی تمام ابعاد بشر گردد.


اما غرب جدید - تو بخوان مدرنیته خواست - بدون قانون قدسی زندگی اجتماعی خود را اداره کند، در نتیجه دچار بحران وضع کنونی شد.

عنایت دارید که فرهنگ‌ها و تمدن‌ها مابازای خارجیِ اندیشه‌ی انسان‌ها هستند. لذا باید مواظب بود که تکنیک غرب ما را مقهور خود نکند، چرا که این غرب جدید که از عالم قدس بریده است، خود را پشت تکنیک پنهان کرده است. و از طرفی تکنیکِ موجود برخاسته از همان فرهنگی است که غرب برای خود انتخاب کرده است. فرهنگ بریده از قدس. 

و هر تمدنی فرهنگ و ابزار مخصوص خود را می‌سازد و استفاده از آن ابزار ناخودآگاه فرهنگ مخصوص به خود را به همراه دارد. شما نمی‌توانید ادعا کنید که از ابزار استفاده می‌کنید و فرهنگ نهفته در آن هیچ اثری در شما ندارد!

و تمدن غرب به خاطر وهمزدگی‌اش مقابل قداست‌های الهی می‌ایستد و به همین دلیل هم در نهایت نابود می‌شود.  و آنچه در نهایت در تاریخ می‌ماند تمدن دینی است با قرائت تشیع از اسلام. و انقلاب اسلامی شروع و طلوع آن تمدن است. 

پس بدان این همه دشمنی و کینه غرب بی‌دلیل نیست، کودکی که در خواب می‌دیدند به دنیا آمده و موسی وار رشد می‌کند و آن‌ها اطمینان دارند که به دست این موسی نابود می‌شوند. 

لذا در این ۴۰ سالگی افت خیز‌های اجرایی نباید ما را از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی غافل کند و از جهت‌گیری آن به سوی تمدن اسلامی ناامید نماید. تمدنی که با انکشاف ابعاد پنهان طبیعت باعث نابودی تمدن غرب می‌شود که فقط به سلطه برطبیعت می‌اندیشد.


و با این توصیف‌ها تو خود فکرش را بکن وقتی یک انسان به ۴۰ سالگی می‌رسد، می‌گوید به پختگی نسبی رسیده است؛ حال این انقلاب کودکی که تولدش لرزه بر تمدن غرب انداخت اینبار به ۴۰ سالگی رسیده و از ترسی که هیبت ۴۰ سالگی در دل تمدن غرب انداخته، شلوارش کثیف شده است. و البته که به این راحتی دست از سر ما و انقلاب ما بر نخواهد داشت، بلاخره بحث فنا و نابودی است.


و حال که خواندید، خوشحال می‌شوم که نظر شما را بدانم؟


حرمت هرکس با احترام به فرزندش نگه‌داشته می‌شود. 

و چه خوب حرمت پیامبر را حفظ کردند، نگذاشتند کفنش بخشکد ... 


اصلا گیرم که دخت پیامبر نبود، آیا این کارها در حق یک یتیم تازه داغ دیده روا بود؟  

فریضه‌ها و واجبات اسلام یا زمان دارند یا نه؛ از جمله آن‌ها که مقید به زمان نیستند اطعام فقیر است. و واجبات زمان دار هم به فوری و غیر فوری تقسیم می‌شود. واجب فوری مثل جواب سلام دادن و یا سجده واجب هنگام شنیدن آیات سجده‌ دار؛ که به تاخیر انداختن آن‌ها جایز نیست.

و قسم دیگر که واجب‌های وقت‌دار غیر فوری هستند؛ مانند نماز‌های پنچگانه یومیّة؛ که در محدوده زمانی خاصی باید ادا شود، و بهترین وقت آن اول وقت است؛ که البته بعضی‌ها آن را به تاخیر می‌اندازند و بعضی افراد هم بعد از وقت قضای آن را می‌خوانند و البته هم بعضی هستند که اصلا کاری به این کارها ندارند که اول وقت بخوانند یا آخر وقت و یا قضای آن را بجا بیاورند.

خوب واجبات که تنها به عبادات فردی اختصاص ندارد، واجبات اجتماعی هم داریم، ما که حداقلی به دین نگاه نمی‌کنیم و قائل به جدایی دین از سیاست نیستیم!

نمونه‌ای از واجب اجتماعی و سیاسی که در طول تاریخ داشتیم، کمک به قیام حضرت امام حسین علیه السلام است؛ که عده‌ای اول وقت از حرکت امام از مدینه همراه امام علیه السلام بودند و ایشان را یاری کردند، عده‌ای هم در وسط راه نه اول وقت به یاری امام شتافتند، همچون حر .

و البته که عده‌ای هم از مسلمانان اهمیتی به این موضوع ندادند و سرسری از این مسئله گذشتند و اصلا بنای یاری نداشتند، مانند آن‌هایی که اصلا بنای خواندن نماز را ندارند.

اما عده‌ای هم کارشان به بعد از وقت کشید، مانند توّابین؛ که الحمد الله به برکت سریال مختار فضای ذهنی آشنایی نسبت به آن‌ها وجود دارد. البته نمی‌گویم کارشان درست بود یا غلط، چون برای قضای نماز خارج از وقت ما امر دوباره از شارع داریم، امّا آیا قیام و حرکت توابین نشأت گرفته از امر امام‌شان بود یا می‌خواستند وجدان خود را راحت کنند؟ من تاریخ را بررسی نکرده‌ام!! کسی میداند به من هم بگوید؟؟


#قیام ۱۹ دی هم از این قبیل واجبات بود که مردم متدین قم این واجب را به موقع و اول وقت انجام دادند؛ که از جرقه‌های مهم برای پیروزی انقلاب بود.


پی‌نوشت: 

۱. و من هم آنچنان در ادای وظیفه وقت شناس نبودم و نوشتن این پست را به تاخیر انداختم.

۲. ۱۹ دی روز طلبه هم هست؛ این روز را گرامی می‌داریم!

وقتی در هوای سرد اولین روز‌های زمستان مرکب عزیز را به سختی روشن می‌کنی و خوش‌حال از این‌که روشنش کردی، دو دستت را به نشان خوش‌حالی و برای گرم شدن بهم می‌کشی؛ مثل وقتی که غذایی خوش مزه درون سفره در انتظارت نشسته.

حال هر روز صبح من تقریبا همین‌گونه است؛ البته امروز کمی دیر‌تر از صبح علی الطلوع از خانه بیرون زدم، ولی هنوز هم هوا سرد بود، لذا این حرکت هر روزه تکرار شد.

به ره افتادم و طبق عادت رادیو را روشن کردم تا با صدای آن کمی فضای ماشین گرم شود و بتوان رانندگی کرد، و این عادت هر روز من است، و تقریبا برنامه‌های رادیو را می‌دانستم.

امّا امروز متفاوت بود؛ نه تنها با رادیو گرم نشدم که هیچ سردی بر جانم نشست که تا الآن که دارم این پست را می‌نویسم دلم به هیچ کاری نمی رود! وقتی صدای گوش خراش ایجاد شدن سوراخی در اسلام گوشت را خراش می‌دهد، مثل وقتی که با متّه روی کاشی سوراخ ایجادکنی، دیده‌ای چه صدایی دارد؟ فرض کن اول صبح باشد و تو این صدا را در حالی که صبحانه نخورده از خانه بیرون زده باشی، بشنوی.

البته جنس این حفره و سوراخ، به نحوی است که با هیچ چیز پر نمی‌شود! هیچ چیز. شاید بتوان گفت کمی شبیه سوراخ‌هایی است که از روی عشق ایجاد می‌شود، نمیدانم شاید هم نه!  ولی به هر حال بایدبا این حفره عادت کرد که پرشدنی نیست!

بله روایت نبی اکرم صلی الله علیه و آله را می‌گویم : که وقتی عالمی فوت کند، حفره‌ای در اسلام ایجاد می‌شود که هیچ چیز نمی‌تواند آن را پرکند.

وقتی رادیو فوت آیت الله هاشمی شاهرودی را اعلام کرد، بدنم در آن سرما یخ زد، نه به خاطر سردی زمستان؛ بلکه به خاطر آن حفره!

ارادت قلبی ویژه‌ای به ایشان داشتم؛ هرچند نه‌تنها از نزدیک بلکه در تصویر هم خیلی کم او را دیده بودم؛ و شاید این دوست داشتن و ارادت به خاطر استاد ایشان، شهید صدر بود، ولی به هرحال ارادت داشتم و فوت ایشان ناراحتم کرد!

این کلیپ رو از یکی از وبلاگ‌ها اینجا می‌ذارم؛

تماشا با کیفیت بالا


اگه از تماشای این کلیپ لذت بردید؛

زحمت بکشید دکمه موافق را بفشارید

قبلا گفته بودم که مهاجرتی در زندگی‌ام رقم خورده است؟ حال امّا تقریبا بعد از گذشت چند ماه با این شهر جدید اخت گرفته‌ام و هنگامی که از آن دور می‌شویم و برای دیدار خانواده به زادگاه خویش بازمی‌گردیم، برای این شهر نازنین دلتنگ می‌شوم و آرزوی تمام شدن سفر را می‌کنم!

چرا بوی کربلا گرفته؟ 
چون در این ایّام در اطراف حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، موکب‌های برپا شده است که زحمت همه‌ی آن‌های دوستان و برادران عزیز عراقی قبول کرده‌اند و مانند ایّام اربعین حسینی از زوار حضرت معصومه پذیرایی می‌کنند ... وقتی در صف نذری می‌ایستی حس‌ و حال عجیبی پیدا می‌کنی ... عجیب!  برای من که خیلی خوشایند و خاطر انگیز است، مخصوصا برای من بی‌توفیق که امسال اربعین نتوانستم به زیارت بروم. خیلی دلم تنگ غذای عراقی شده بود!  تنگ جمله‌ی حلبِ الزوار !
و با آن مداحی‌هایی که هر موکب پخش می‌کند حس پیاده روی بر تو غالب می‌شود و دلت می‌خواهد حرم تا حرمی را پیاده بروی؛ اینجا هم حرم تا حرم داریم؛ جمکران را می‌گویم. و مخصوصا چای‌های عراقی که آدمی را سر مست می‌کند، آنقدر انرژی می‌دهد که حرم تا جمکران را پیاده بروی و برگردی دو باره یک چای بنوشی.

خلاصه اینکه جای همه‌ شما دوستان خالی است؛ اینجا حسی زیبا در جریان است که من قبلا نمی‌دانستم و تجربه‌اش نکرده بودم؛ اینکه در غیر از اربعین و کربلا هم حس اربعین و کربلا برایت زنده شود. امیدوارم روزی‌تان شود.

رازی که زهیر بن قین از حضور تاریخی کربلا متوجه شد

کیفیت متوسط (حجم : 6.7 مگابایت)

کیفیت خوب ( حجم : 13.4 مگابایت)

برای نمازی که ما امسال به جای چهار بار فرصت، ۵ بار فرصت‌ خوندنش رو داریم، عرفا و بزرگان یک سال انتظار می‌کشیدند!

اگه این آخرین فرصت که امروز داریم رو از دست بدیم باید تا یک سال دیگه صبر کنیم! یک سالی که معلوم نیست زنده هستیم یا نه؟؟!!

توبه از گناهان با عملی ساده و راحت


سیّد ابن طاووس روایتی نقل کرده که ذو القعده به هنگام سختی شدید گاه استجابت دعاست؛ 

و برای روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) روایت کرده، مختصر آن فضیلت این است که،هرکه آن را بجا آورد، توبهاش پذیرفته حق و گناهش آمرزیده می شود، و طلبکاران او در قیامت از وی راضی گردند،و با ایمان از دنیا برود، وایمانش از او گرفته نشود، وقبرش وسیع و نورانی گردد، وپدر و مادرش از او راضی شوند، وآمرزش حق نصیب پدر و مادر وفرزندان و نژاد او گردد، و روزی او توسعه یابد، و فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا کند ، و جانش را به آسانی بستاند.


و کیفیت آن نماز چنین است: 

برای خواندن این نماز لازم است در یکی از یکشنبه‌های ماه ذی القعده غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد (یا قبل از غسل وضو بگیرد) و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذی القعده به جای آورد که در هر رکعت یک بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک بار سوره ناس و یک بار سوره فلق خوانده می‌شود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یک‌بار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله بگوید و در پایان چنین دعا کند: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»


منبع: مفاتیح 

آیت‌الله حسن‌زاده می‌فرمایند:

آقای من! در نزد اولیاء‌الله، مجرّب است که اِکثار ذکر شریف 《 یاحىّ  یاقیّوم یا من لا اله الّا أنت 》 موجب حیات عقل است.

...............................................................

کتاب؛ فرزندم این چنین باید بود / استاد طاهرزاده / ج۱ / ص۵۲


خداحافظ ای همه قرار 

خداحافظ ای همنشین ۳۰ شب پیش


من مانده‌ام مهجور از تو 

           در مانده‌ام و رنجور 

                بی‌چاره‌شدم از رفتنت

                  گویی که ز دوریت قرار است؛ 

                               نیشی در استخانم رود ...


اما نه تو نرفتی .... 

این من بودم که بعد از این ۳۰ شب رفاقتت و محبتت در حق من،  تو را ترک کردم و دیشب وقتی صدایم می‌زدی تنها پهلو عوض کردم ... 

و ای کاش کوفتم می‌شد این خواب تا این درد صبح را نداشته باشم... همه، صبح عید خوش‌حال هستند و اما من چی؟؟

به خاطر ناراحت کردنت بی‌چاره شدم ... 

هرچند می‌دانم که تو ناز آن‌چنانی نداری و دوباره خودت مرا می‌خوانی ... 

اما من به این‌ها راضی نمی‌شوم دلم می‌خواست بعد از این ۳۰ سحر انس با تو تنها با یک بار صدا زدن،  لبیکت را بگویم ... 

پیراهن سفید پوشیدن این را هم دارد ... لکه که بردارد حتی اگر کامل هم پاکش کنی دیگر خراب شده ...


۳۰ شبانه‌روز همه با دقت تمام حواس‌شان به تو بود؛ که قرار است ساعت چند بیایی ... اما از امروز کسی دیگر نمی‌داند تو چه ساعتی قرار است بانگ سر بدهی و عبد را به سوی مولا بخوانی و شاید اصلا دیگر برای‌شان چندان مهم نیست!!

شاید هم آن ۳۰ شبانه‌روز تنها به خاطر فرصت غذا خوردن بود که با تو رفاقت داشتم و این روز‌ها دیگر رهایت کردم ...

خداحافظ ای اذان

.......................................................................

پی‌نوشت شعری از سعدی :

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود ☆☆☆ وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او ☆☆☆ گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود


پی‌نوشت دوم: الهام گرفته از پست مهرجان


آه که چه خوب همنشینی بود ! و چه‌ها که برایم به ارمقان نیاورد!

امّا امان از آهنگ جدایی !!!!

همان ابتدای وصال هم از این جدایی بیم‌ناک بودم و این آهنگ گوش‌هایم را خراش می‌داد مانند ناخن بلندی که روی تخت سیاه کشیده شود.


هرچند دست‌تکان می‌دهم و خداحافظی می‌کنم؛ اما این جدایی سخت ناگوار است.

خداحافظ ای بهترین همدمم! چه غم‌انگیز است فراقت ... دلم را از جا می‌کند.


با آمدند دل ما را شاد کردی، و اکنون که می‌روی؛ رفتنت سخت دلخراش است.

قبل از آمدنت در آرزوی وصالت زندگی می‌کردم، 

و تو خود شاهدی که قبل از رفتنت در اندوه فراقت می‌میرم.


عید آمده و من نمی‌دانم خوش‌حال باشم از آمدنش یا ناراحت از رفتن تو ؟؟

« روز عید است و من امروز در آن تدبیرم☆☆☆که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم »



ای ماه عزیزم به امید وصال دوباره‌ات در سال دیگر زنده‌ام.

خدایا توفیق وصال او را از من نگیر !

.....................................................................

پی‌نوشت: الهام گرفته از دعای وداع امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه