فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

از روز کتاب و کتابخوانی و کتابداری یعنی ۲۴ آبان، دو روز گذشته است ولی در هفته‌ی کتاب که قرار داریم و همین بهانه‌ی خوبی است که از کتاب بگوییم.

ما وبلاگی‌ها که از عهد عتیق در این دوران شبکه‌های اجتماعی باقی مانده‌ایم و گونه‌ی در حال انقراض شناخته می‌شویم، معمولا یک وجه مشترک داریم؛ آن هم کتاب است. و معمولا علاقه‌ی به کتاب ما را گرفتار وبلاگ کرده است.

مناسبت روز و هفته‌ی کتاب، فرصت خوبی برای گفتن بسیاری از حرف‌های کتابی است، حرف‌های تلخ و شیرین، درد‌ها و خاطره‌ها ولی شور گفتن نیست ...

شما را به تماشای کلیپ جدید کبریت دعوت می‌کنم تا شاید کمی انگیزه بگیرید و در مورد کتاب هم کمی بنویسید.

و اگر باز هم مثل من حس نوشتن نیامد، حداقل از داستان‌هایی بنویسید که در مورد کتاب هستند. رمان‌هایی که در مورد کتاب‌فروشی، کتاب‌باز‌ها، کتابخانه و ... و دیگر کمترین آن این است که نام آن‌ها را در نظرات همین پست بنویسید! حتی اگر تکراری بود و قبل شما کسی قبلا آن را معرفی کرده بود، باز هم شما از آن یادی کنید تا میزان محبوبیت آن هم مشخص شود.

نظرات  (۷)

آقای کتاب

در مورد یک کتاب فروش کاشانیه که از فعالیت‌هاشون در اوایل انقلاب و کار توزیع کتا‌ب‌ها و... روایت کردن

این هم سیاهه من:

بی کتابی

آقای کتاب

کتاب‌فروشی کوچک بروکن ویل

کتاب دزد

خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴

اعترافات یک کتاب‌خوان معمولی

کتابخانه نیمه شب

خاطرات یک کتابفروش

 کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون

کشف عشق کنج یک کتاب‌فروشی

کشتن کتاب‌فروش

  • علی‌رضا گ
  • حساب نیست!

    «بی‌کتابی» رو من می‌خواستم بگم. :|

     

    با این وصف، «از چاپخانه تا کتابخانه» رو هم پیشنهاد می‌دم. تاریخچه ی صنعت چاپ و چگونگی تولید یک کتاب رو توضیح میده و به‌نظرم جالبه. به ما می‌فهمونه که یک کتاب چه مراحلی رو طی می‌کنه تا تولید بشه و اصلاً چرا بهش میگن: کتاب! چرا بهش نمیگن: متاب! یعنی معنای لغوی کتاب رو هم روشن می‌کنه.

    این بود انشای من.

     

     

    بی کتابی رو نخوندم ولی در موردش خوندم و به یکی از دوستام هدیه‌ش دادم:)

    پاسخ:
    نخونده، هدیه‌اش دادی!!!

    گونه در حال انقراضِ مصر به ادامه حیات:)

    توی انیمه زمزمه قلب یه دختربچه بود که میخواست یه داستان بنویسه و ببینه که استعدادشو داره یا نه..

    باباش توی کتابخونه کار می کرد و اونم مدام می رفت کتابخونه تا برای داستانش تحقیق کنه..

    کلی کتاب بر می‌داشت و می نشست یه گوشه و دیگه از دنیا فارغ می‌شد..

    پاسخ:
    جالب به نظر میاد، بهش ترغیب شدم .

    در کتاب یک عاشقانه آرام هم درباره کتاب حرف های خوبی گفته شده..