فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!


بعضی‌ها با کم لطفی نسبت به این کتاب جفا کردند؛ به دور از انصاف است که در مورد این کتاب بگویی برای رنگ و لعاب دادن به داستان‌ش جریان عاشقانه‌ای به آن افزوده است و این کتاب را با سریال‌های تلویزیونی مقایسه کنی!


باید گفت جذابیت قلم نویسنده آن به قدری است که این کتاب شما را با خود می‌کشد و به راحتی کتاب را زمین نخواهید گذاشت. هنر نویسنده در خلق صحنه‌های غیر قابل پیش بینی خود را نشان می‌دهد ... که تو اصلا توقع این اتفاق را نداشتی، ولی این اتفاق با رابطه‌ای منطقی رخ می‌دهد و هیجان تو را زیاد می‌کند.


این داستان به سبک داستان اصیل وسنتی خودمان است؛ یعنی فرا زمان و فرامکان است و گرفتار داستان‌سرایی به سبک غربی نشده است که همه‌ نتوانند آن را لمس کنند و خود را در جریان داستان احساس نکنند،‌ هرچند این داستان در شهر بصر و در قرن ۹ یا ۸ سپری می‌شود، ولی به نحوی بیان شده است که شما خود را در آن احساس می‌کنید و ملال آور نیست، به خلاف برخی از رمان‌های مشهور که اگر تهرانی نباشی اصلا نمی‌توانی با آن پیوند برقرار کنی.


تیزر سینمایی این کتاب ساخته شده است که اگر هنوز راضی نشده‌اید به خواندنش این فیلم را ببینید و بعد تصمیم بگیرید!

گزیده کتاب :

«پدر بزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ای زیبا و گران بها که من طراحی کرده بودم و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هر چند بعید می دیدم که مادرش زیربار قیمت آن برود.گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.
• طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد!
مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد.
• قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم.
مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جستجو کرد. پدربزرگ گوشواره های گران بها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را به طرف مادر ریحانه سُراند.
• از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است.
در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا می خواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره ها شود. قیمت واقعی اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم.»

نظرات  (۵)

  • همیار رایانه
  • همیار رایانه (9099071728 )  پاسخگوی تلفنی سوالات و مشکلات رایانه، موبایل ، تبلت ، لپ تاپ، مشکلات اینستاگرام و تلگرام و ....

    وبلاگ عالی  و مطالب آموزنده  و مفید  بود .

    همیار رایانه پاسخگوی تلفنی سوالات ومشکلات رایانه وموبایل

    شماره تماس  9099071728 

    www.hamyarrayaneh.ir  سایت:

    تلگرام :  https://t.me/HamyarRayaneh

    اینستاگرام :  https://instagram.com/_u/hamyarrayaneh

    سروش:   https://sapp/hamyarrayaneh
    پاسخ:
    :/
    منم خیلی تعریفشو شنیدم
    پاسخ:
    شنیدن کی بود بود مانند دیدن ... 
    ببخشید اشتباه شد؛
        شنیدن کی بود مانند خواندن !
  • مجید اساطیری
  • کتاب خوبی بود در مجموع. ما در یک نشست با حضور حاج آقا زائری و آقای کاموس این کتاب را بررسی کردیم. آقای کاموس آنجا حرف خوبی زد و گفت ما به این طور کتاب های عامه پسند مذهبی نیاز داریم. 
    و این کتاب واقعا مشخصات کتاب های عامه پسند را دارد.
    کاش آن کاری کردند و تیزر ساختن باز هم ادامه داشته باشد مثلا در مورد رمان "وقتی دلی" محمدحسن شهسواری که آن هم عامه پسند است.
    پاسخ:
    بله واقعا به ساخت این چنین تیزر‌ها برای ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی نیاز داریم.


    ولی حیف که فضای فیلم‌سازی ما را سلبریتی پرستی پر کرده است و از این کار‌ها کم می‌شود.
  • علیــ ـرضا
  • ممنون بابت معرفی 
    پاسخ:
    خواهش میکنم :)
  • منصوره 🌹🌹🌹
  • قبلا خوندمش 
    خیلی قشنگه :)
    یه رمان عالی واسه جوونا :)
    و البته تمام سنین :)
    حتما بخونینش :)
    پاسخ:
    بله قشنگه، مخصوصا که توی یه فضای مذهبی هستش و از این قبیل رمان کم داریم.