یک قطره خون کافی است تا اثر هنری خلق شود، حال این طبیعی است که هنوز هم که هنوز است از ۸ سال جنگ ما آثار هنری بیرون میریزد که بعضی از آنها رکورد نشر کتاب در ایران را شکسته است. و این از خاصیت خون است، اگر هم خونی مقدس به ناحق ریخته شود که دیگر غوغا است.
دخیل عشق هم یک عاشقانهای است که در امتداد این جنگ در جریان است. وقتی عشق با عقیده درهم تنیده میشود، عاشق حق دارد برای رسیدن به معشوقش دخیل ببندد به حضرت خورشید، امام رضا علیه السلام که دعا نکرده حاجت میدهد.
امّا از اینها که بگذریم؛ صبر، تحمل، تلاش، اخلاق و رفتار حوریه ستودنی است. و این کتاب هوس همجواری با امام را دل میکارد.
و البته چون رمانی عاشقانه است نیاز به تشبیههای ادبی دارد ولی به نظرم در ابتدا کتاب این پیچ و تابهای ادبی زیاد بود و خواننده را خسته میکند، ولی هرچه به انتها نزدیکتر میشود سادهتر و خوانا تر میشود، و شاید هم من به قلمش عادت کردم ... و شاید هم من آدم خواندن رمانهای عاشقانه نیستم و از همان ابتدا کار را درست پیش برده است.
مشکل بعدی این است که طول میکشد تا سر از جریان حوریه در بیاوری ... اطرافیان که شخصیت اول نیستند که بماند.
لذا دو پیشنهاد دارم:
اولا؛ به عنوان اولین کتاب و یا اولین رمان و یا حتی اولین رمان عاشقانه لای این کتاب را باز نکنید! بگذارید برای سوم یا چهارم به بعد.
دوما؛ از ابتدای کتاب خسته نشوید بگذارید حداقل ۱۵۰ صفحه از این دخیل بگذرد بعد اگر خوشتان نیامد کنارش بگذارید.