«جدایی دین از سیاست» تز قبل انقلاب بود و دیگر قدیمی شده است این روزها بیشتر «جدایی مردم از سیاست» مد شده است. در این تز به نام و بهانهی نخبگی، مردم را از صحنه ادارهی جامعه کنار میزنند.
«جدایی دین از سیاست» تز قبل انقلاب بود و دیگر قدیمی شده است این روزها بیشتر «جدایی مردم از سیاست» مد شده است. در این تز به نام و بهانهی نخبگی، مردم را از صحنه ادارهی جامعه کنار میزنند.
وزیر بهداشت از رهبری معظم انقلاب مثالی را نقل کردند که:«مثل اینکه مثلا چیزی به مانند گروه های سرود در معابر راه بیاندازند» منبع
در سال های قبل از کرونا نسبت به عزاداری دوگانگی و اختلاف بوده است. اینکه عده ای متعصبانه به عزاداری نگاه کنند و حتی موجب وهن مذهب بشوند و عده ای دیگر برای نشان دادن اوج روشنفکری و فرهیختگی خود بگویند چرا این همه سرمایه هزینه می کنید و چرا به فکر فقرا نیستید و خرافات را کنار بگذارید و این دل است که باید پاک باشد. امّا امسال به خاطر کرونا قطعا این دوگانگی شدیدت تر خواهد شد چنانچه می بینید در فضای مجازی و حتی رسانه های تصویری چه اینور آب و چه آن طرفش از چندی قبل شروع کرده اند در این باب سخن بگویند. و خیلی از معاندین قصد دارند با دامن زدن به این دوگانگی، تقابل دین و عقل و یا دین و علم ایجاد کنند. و در به وجود آمدن این تقابل سرمایه آمریکایی ها برای به اصطلاح فرهیختگان و روشنفکران است و انگلیسی ها هم زحمت آن دسته دیگر را متقبل می شوند. چرا که تقابل و دوگانگی جامعه برایشان منفعت دارد؛ همانطور که در تاریخ خوانده ایم که برای استمرار استعمارشان از این تقابل ها ایجاد می کردند و حال هم ایجاد می کنند تا آیندگان و فرزندان ما کتاب تاریخ برای امتحان دادن داشته باشند.
امّا راه چاره چیست؟ باید به سخن حکیمانه رهبر انقلاب رجوع کنیم! باید طرحی نو در انداخت و نباید در مثال ها خلاصه شویم و ذهن را منحصر در آن کنیم.
مجالس محرم تعطیلی بردار نیست؛ من به این باور و اعتقاد دارم. امّا جمع بین شکوه و تعظیم شعائر حسینی با تضمین سلامت مردم باید به چه شکلی باشد؟ در جواب باید گفت نه الزامی دارد که مثل سالهای قبل مجالس پرازدحام باشد؛ ونه فقط یک مثال دارد که گروه سرود در معابر یا عزاداری مجازی باشد و یا توزیع پرچم و...
محسن قنبریان در کانال ایتا می گوید : خلق این ابتکارات، کار «مهندسان فرهنگی» است؛ که بین دو ضرورت(شکوه محرم/تضمین سلامت) طراحی اش کنند. ابتکارات و این طرح نو درانداختن ها بالذات نه کار فقیه است نه کارشناس بهداشت. اما این طرح ها حتما باید مجوز فقهی و کارشناسی بهداشت را بگیرند تا آن دو ضرورت را تامین کنند. یعنی با یک سه ضلعی مواجه ایم: فقیه - مهندس فرهنگی - کارشناس بهداشت؛ نه دوضلع ایندو.(دقت شود). منبع
یکی از طرح های جالب و خلاقانه را یکی از بلاگران بیان ارائه کردند و حتی به خوبی هم از آن دفاع کردند. من به شخصی از این دفاع لذت بردم. بروید اینجا را بخوانید! همچنین آقای قنبریان در ادامه همان یادداشتی که در بالا لینک شده بود مثال خوبی از هماهنگی و تعامل فقیهان با نقاشان و معماران در تاریخ گذشته ما به عنوان نمونه ای از کار خلاقانه و تعامل که قرار است بین مهندسان فرهنگی و فقیهان باشد، می آورد که خواندنش خالی از لطف نیست.
خلاصه کلام این که بیایید خودمان را گرفتار هیچ کدام از این دوگانگی نکنیم. و عوامانه همراه با عجله زود تصمیم نگیریم که باید مجالس عزا تعطیل شود و در خانه با تلویزون عزاداری کنیم یا اینکه حتما باید مانند سال های قبل و با همان تراکم جمعیت مجالس برگذار شود. بیایید کمی هم فکر کنیم و با تامل و درنگ طرحی نو در اندازیم. باید تفکر به جامعه برگردد البته اگر دنیای رسانه ها به خصوص از نوع شبکه های اجتماعی امان بدهد.
ما وقتی احتمال بدهیم کسی کرونا گرفته، اصلا نزدیکش هم نمیشویم؛ حتی اگر از نزدیکانمان باشد. حالا فکرش را بکنید که این افرادی که قرار است غسل داده بشوند قطعی کرونا گرفتهاند و به همین دلیل هم فوت کردهاند.
شهامت و شجاعت و ایثار و از خود گذشتگیِ این افراد جهادی که مردگان کرونا را غسل میدهند، واقعا ستودنی است. فیلم زیر مستندی حدودا ۴ دقیقهای است که از نزدیک با حال و هوای این مجاهدان سلامت آشنا شویم.
تماشا در کیفیتهای مختلف در آپارات
بندهخدا یعنی روحی که پذیرفته است حکم حق بر فکر و خیال و قلب و بدن او جاری باشد، اختیارش را به دست حق داده است، و این غیر از این است که انسان بیاختیار باشد، بلکه با اختیارش حکم خدا را اختیار کرده است و لذا میبینیم درظاهر و باطن کاملا تسلیم حکم خدا است.
به قول مولوی :
این معیت با حق است و جبر نیست / این تجلی مَه است، اَبر نیست
یکی از جاهایی که عموماً حرف عرفا را نمیفهمند همینجا است. آن عارف، مدام به نفس امّاره گفته: تو حرف نزن، بگذار حق فرماندهد!
فضولیهای نفس امّاره را کنترل کرده تا رسیده به جایی که بگویید: « وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ » ؛ امور خود را به خدا میسپارم، این کجا جبر است؟ این پذیرفتن عظمت و جبّاری خدای حکیم است در برنامه زندگی.
چقدر از روی هوس هر کاری که میلمان کشید انجام دادیم و استدلالمان «دلم خواست» بود. و این داستان همچنان ادامه دارد ...
تصور کنید که قرار است نماز یکی از فرماندهانِ ولیزمانتان را پشت سرِ ولیزمان بخوانید. چه کیفی دارد؟ آن هم فرماندهای آسمانی که به دست شقیترین دشمنان خدا در زمانهی خودمان شهید شده است.
اصلا چیزی از این نماز و تشیع جنازه، نزدیک کنندهتر به خدا میشناسید؟؟ مگر راه قرب به خدا را نمیخواهید؟
این بابی است که تازه باز شده و مراقب باشید بیتوفیق نشوید. مخصوصا تهرانیها که بهانهی مسافت و فاصله را ندارند. و حتی خود ما که قم هستیم و نزدیک به تهران، به راحتی عذرمان پذیرفته نیست.
و البته باید به این نکته هم توجه داشت که ولیشناسانی که از راه دورتری به تهران میآیند و سختیهای مسیر و هزینهها را تحمل میکنند، به خدا مقربتر هستند.
پینوشت:
۱. دوستانی که در تشیع سردار شرکت میکنند، ما را هم دعا کنید!
۲. دوستان جامانده هم تمام سعی و تلاششان را بکنند، اگر باز هم نشد در نظرات این پست بگویید تا اگر توفیق بود فردا به صورت خاص نائب و دعاگوی شما هم باشم.
به خواست خدا #فردا خواهیم آمد؛
و با نیت تقرب الهی خواهیم آمد.
♨️بیانات استاد فلاح شیروانی در کانال ایتا :
ما از فلسفه و امثال این آموزهها توقعمان این است که جهان معنایی ما را تغییر بدهند. به خصوص اگر تغییر جهان معنایی را از زاویهی یک فعل به او نگاه بکنیم در ناحیهی افعال هم تقریباً کار بزرگی است و نظیر ندارد. یک مقدارصریحتر بگویم، فلسفه میخوانیم که روی رفتارمان هم تأثیر بگذارد.
من اگر واقعاً یک فهم متعالی پیدا بکنم، کاملاً رفتار من را به انضباط میکشد. این کاملاً واقعیت دارد. یعنی به تدریج دست و پای من را هم جمع میکند و میبرد در دنیای جدید. به تعبیری انسان را از ناحیه سرش میشود به این طرف و آن طرف کشید. شما زمانی که او را از ناحیهی سر و سینه بکشید، دست و پای او هم میآید، رفتار او هم کاملاً تغییر میکند و متناسب میشود.
نکتهی دوم اینکه در فلسفه غایت رشدی که به دست میآوریم، یک فهم الهی و توحیدی است. طبیعتاً رفتار مترقی که به دست میآید، رفتار توحیدی است. رفتار توحیدی اعم از جنبههای تنزیهی و تشبیهی است.
یعنی اگر فلسفه خیلی خوب اتفاق بیفتد خیلی خوب هم اثر بگذارد، ما را باید شبیه آقا رسول اکرم(ص) بکند. شبیه آقا امیر المؤمنین(ع) بکند. ما مسیر دیگری که نمیخواهیم طی بکنیم. امیدمان این است که اگر این کارها را داریم میکنیم، شباهتهایمان به این حضرات بیشتر شود. فاصلههایمان با این حضرات کمتر بشود.
شاید کسانی که به این معارف دسترسی ندارند باید مسیر دیگری را طی بکنند. ولی مسیر منتخب ما این است. ما نهایتاً باید مانند آقارسول اکرم(ص) بشویم، مانند آقا امیر المؤمنین(ع) بشویم. که چه کار کنیم؟ ایشان چه کار کرد؟
در اُفتادند و صفبندیهایی درست کردند، سمت و سوی اجتماعی درست کردند، همه برمبنای توحید بود. با طاغوت زمان خودش درافتاد، اساسی هم درافتاد. یک لحظه هم کوتاهی نکرد ایشان. هیچ کوتاهی و تردید در ایشان ندیدند. آقا امیر المؤنین(ع) هم همین طور، فرزندان ایشان هم همین طور، همسر ایشان هم همین طور بود، همهی متعلقات ایشان، شیعیان ایشان هم همین طور بودند. هر جا هم[که شیعیان] تردید کردند، در روایتی نقدی به آنها وارد شد که چرا اینجا کوتاه آمدی؟
نکتهی بعدی اینکه تلقی ما از انقلاب اسلامی همین رفتار توحیدی است، همین رفتار توحیدی که از آقا امیر المؤمنین(ع) مشاهده کردیم و امید داریم از آقا امام زمان(عج) مشاهده بکنیم. تلقی ما این است که ایشان یک مصلح بزرگ جهانی است و همین درگیریها را راه میاندازد. اگر ما به سمت ایشان هستیم، رفتار ما بایدیک شباهتی داشته باشد.
تلقی ما از انقلاب یک حیات توحیدی است.
این انقلاب فهم شده، بعد القا شده و مورد استقبال قرار گرفته و الآن ما سر سفرهی این انقلاب هستیم. خیلی حادثهی بزرگی است به خصوص در سمتوسویی که الآن بشر در جهان گرفته است. یعنی در جامعهی بینالمللی که ما الآن داریم مشاهده میکنیم، انقلاب اسلامی با این جوهره و معنایی که دارد، خیلی حادثهی بزرگی است. یعنی حتی با زاویه فیلسوفانه هم که نگاه بکنیم، فلاسفه همه باید غش بکنند که این حادثه اتفاق افتاده است.
عرض من این است که شما در این مسیر، وقتی قبله این باشد، اگر شروع کنید به معماری کردن، واقعاً در دنیای امروز چقدر موفق هستید؟ یک نمونه همین داستان سیزده آبان که روز مبارزه با استکبار است. همین را که کلی شعور در آن است، اگر بنا باشد بقیه چیزها را در ایران حذف کنید، هر چه که در ایران داریم را حذف کنید، اصلاً خود اسم ایران را هم حذف کنید، یک کشور جهان سومیکه چندصد سال به او ظلم شده است. فقط این را در نظر بگیرید؛ فقط اگر بنا بود که ما بر اساس یک شعور مترقی و درک واقعیتهای حیات بشر که کِی به کِی دارد ظلم میکند و... ما فقط یک رفتار ملی تولید بکنیم، واقعا چقدر موفق بودهایم؟
همین قضیه[13 آبان] را شما بخواهید در یک کشور دیگر پدید بیاورید، چقدر موفق هستید؟ الآن همهی ما میدانیم که در تمام شهرهای ایران این تظاهرات هست. حالا یک جایی سردتر است و جایی یک مقدار گرمتر. به این توجه کنید که چقدر هزینه شده و چقدر معنا به خورد این حادثه رفته است. ما که مفت و مجانی تظاهرات رفتیم و آمدیم! اصلا[این حرکت] نهادینه شده، یک عده زحمت هایش را کشیده اند.
انصافاً جدی عرض میکنم و واقعا درخواست دارم نمیخواهم صرفاً انجام وظیفه کرده باشم. واقعا درخواست دارم که به این قضیه نگاه کنید، این واقعا خیلی نعمت است.
به این فکر کنید.
برهان صدیقین و حرکت جوهری از مباحث بسیار مهم توحیدی است. بهترین و سادهترین بیان از این دو برهان به خصوص برهان حرکت جوهری بیانی است که آقای طاهرزاده در این کتاب در مختصری آورده است.
این ۱۰۰ صفحه حاصل بیش از ۲۰ سال تدریس ایشان است که باتقسیم بندیها و بیانات ابتکاری حود این دو برهان را برای اهلش آسان و ملموس و کاربردی نموده است.
شما در برهان صدیقین برای اثبات وجود خدا نیاز به هیچ مقدمهای ندارد؛ بلکه از خود خدا متوجه خدا میشوید! خدایی که در برهان صدیقین اثبات میشود بسیار متفاوت است با اثبات وجود ناظم در برهان نظم.
در برهان صدیقین شما وحدت ذات خدا با صفاتش را میفهمید.
برهان حرکت جوهری که بالاتر و متعالیتر است بسیاری از مباحث اعتقادی و توحیدی را حل میکند. اینکه حرکت در جوهر است نه در اعراض از ابتکارات صدرا است و در این کتاب با دو برهان حرکت در جوهر اثبات میشود و علاوه بر تبیین حرکت، زمان را هم تبیین میکند. وبیان می کند که زمان زمین با زمان انسان متفاوت است.
و به راحتی با اثبات حرکت جوهری معاد هم به معنای عام آن اثبات میشود. و از خصیصههای متمایز این کتاب پلی است که از این دو برهان به سوی عرفان وجود دارد.
هر کس که کوچکترین ارتباطی با دین دارد، باید این کتاب را بخواند!
اینکه وقتی دین مادی شد، دیگر توان تغذیه جان آدمی را ندارد مسئلهی مهمی است؛ و شاید خیلی از مذهبیهای ما و مبلغان دین هم ناخواسته و یا عامدا دامن به این بحران میزنند. که با خواندن این کتاب احتمال آنکه فریب بخوریم کم میشود، و دیگر به راحتیی حرف دیگران در مورد دین را قبول نمیکنیم.
بلاخره دین است و مسئلهی کوچکی نیست.
با بیانی ساده و باقلوایی ولایت فقیه رو گفته بود ؛ واقعا اصلا فکرش رو هم نمیکردم که اینقدر روان و ساده باشد.
با وجود اینکه سخنرانی و مقاله و ... بود و پشت جلد کتاب هم این رو گفته بود ولی اصلا این حس به آدم دست نمیداد، از بس پیوسته بود. به نظرم برای شروع و آشنایی با مبحث ولایت فقیه عالی است.
فکر میکنم حتی اگر مخالف ولایت فقیه هم باشی، نیاز داری آن را بفهمی تا بدانی با چه چیزی مخالفت میکنی و شاید محکمتر مخالفت کنی؛ و چه چیزی بهتر از یک کتاب روان و ساده؟؟
«عالَم انسان دینی» که در این کتاب مورد بحث قرار میگیرد، عالَمی است که ما را متوجه اُنس با حقیقت میکند و زیباهایی را که در بهسربردن با آن عالَم ظاهر میشود، مینمایاند، و نهتنها ریشهی بحران بیهویتی بشر مدرن را میشناساند، بلکه راهِ برونرفت از آن را نیز متذکر میشود، تا هرکس عزم عزیمت داشت بتواند قدمی جلو بگذارد.
دانلود و فهرست کتاب در اینجا
فلسفه و دین و هنر هرجا باشند، آنجا درد هم هست. کسی که درد ندارد ممکن است به شغل فلسفه و دین و هنر مشغول باشد اما شغل فلسفه را با درد فلسفه اشتباه نکنیم. میتوان شاغل شغل فلسفه بود و یک عمر فلسفه خواند و فلسفه گفت و با فلسفه هیچ نسبتی نداشت.
از لابهلای کتاب فلسفه معاصر ایران صفحه ۱۴۷ به قلم رضا داوری اردکانی
.............................................
پینوشت: لزوما همهی شاغلان به دین و نان خوران از دین را نباید دردمندان دین بدانیم و برعکس؛ یعنی این دو دسته را با یک جوب نرانیم!