فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دفاع مقدس» ثبت شده است

مرحومه عصمت خامه چین خیابانی همسر شهید عبد الزهرا کاشی و مادر ۷ شهید بنامهای مبارک علی، حسین، رسول، عباس، کاظم، محمدرضا و باقر است.

ایشان مادر یک خانواده معزز و پر جمعیت(۱۰ پسر و ۵ دختر) ایرانی ساکن نجف بودند.
مرحومه عصمت خامه چین خیابانی اهل سبزوار و شهید عبد الزهرا کاشی اصالتاً تبریزی بودند. چون محل کار پدر خانواده(عبد الزهرا کاشی) در نجف بود این خانواده هم به نجف رفته و آنجا ساکن شدند.

حاج صادق کاشی یکی از فرزند این خانواده می‌گوید: مادرم، همسر و ۷ پسرش را در راه اسلام از دست داد. رژیم بعث صدام، پدر و برادرهایم را به دلیل مبارزاتشان علیه حزب بعث و فعالیت‌های انقلابی‌شان در نجف به شهادت رساندند.

با این حال در سال‌های آخر عمر خیلی کسی سراغ ایشان را نگرفت. هر چند که حالا روحش در کنار پدر و برادرهایم آرام گرفته است.

لینک برای کسانی که می‌خواهند بیشتر با این خانواده آشنا شوید.

تیمسارخلبان خلیلی، طی یک موقعیت اضطراری و اعلام آلرت و اسکرامبل ( آژیر) در ساعت 4 صبح روز 14 بهمن ماه سال 1366 برای دفاع از تاسیسات نفتی در خلیج فارس و برای مقابله با جنگنده های میراژ اف1 تازه خریداری شده توسط عراق، با اف14 خود به پرواز در می آید.

در ابتدا رادار ماهشهر خبر از شلوغی آسمان می دهد، چندین جنگنده عراقی اعم از میگ21 و میگ23 با اف 5 های دزفول درگیر شده اند. اما هجوم 6 فروندی میگ های 23 به موقعیت تاسیسات دریایی به ویژه جزیره نفتی خارک، خبر از عملیات اصلی آنها دارد. البته تعقیب میراژ اف 1 ها که هنوز در آسمان عراق بودند نشان دهنده یک عملیات بزرگ هوایی بود.

در آن دوران موشک های فینیکس جنگنده اف 14 به علت تحریم تسلیحاتی و عدم فروش آن به ایران غنیمت بود و از آنجا که عراقی ها با دیدن اف 14 در رادار خود متواری می شدند نیروی هوایی ارتش ایران از اف 14 به عنوان یک عنصر وحشت استفاده می کرد.
اما اینبار تیمسار خلیلی متوجه جسارت خلبانان عراقی می شود. هر 6 فروند میگ 23 به صحنه درگیری با اف 14 نزدیک و نزدیک تر می شوند. اما تیمسار خلیلی همچنان از شلیک موشک های فینیکس که قبلا هر کدام از آنهارا به مبلغ 24 میلیون تومان یا 3/5 میلیون دلار در آن روزگار خریداری کرده بودند و دیگر به ما نمی دادند، خودداری می کند.

در نهایت در نزدیکی آسمان خارک یک فروند جنگنده اف 14 ایرانی مسلح با 6 فروند میگ 23 عراقی کاملا مسلح درگیر می شود.

در ابتدا چند فروند موشک از میگ 23 ها به سمت جثه بزرگ اف14 ایرانی شلیک می شود اما در هر بار به کمک رادار بوشهر و رادار قدرتمند Awg9 اف 14 ، تیمسار خلیلی از اصابت این موشکهای تعقیب کننده راداری و حرارتی جلو گیری می کند. میگ 23 ها تغییر فرمیشن می دهند و تقریبا تیمسار خلیلی محاصره می شود. اما تیمسار خلیلی یک فروند میگ 23 را از روبرو میبیند که برای شکار او تمام سرعت و سمت را درست انتخاب کرده و از قضا در رادار چندین فروند موشک نیز به سمت اف 14 پراکنده هستند!

تیمسار خلیلی که متوجه شده تسلیحات میگ 23 ها فقط برای شکار اف 14 های ایران هستند و فاقد بمب و سلاح های هوا به زمین جهت بمباران خارک هستند وارد درگیری داگ فایت ( تن به تن نزدیک) می شود. او با رها سازی فلیر و چف ( نوعی منور جهت گمراه کردن موشک های حرارتی) موشک های در تعقیب خود را گمراه می کند و با افزایش شدید سرعت دلاورمردانه به سمت میگ 23 روبرویی یورش می برد و توپ 20 میلیمتری اف 14 را در مسیر میگ23 می نوازد. میگ 23 نگون بخت وارد خط تیربار می شود و در نزدیکی اف 14 منفجر می شود.

تیمسار خلیلی گردش شدیدی انجام می دهد. میگ 23 ها مانده و وحشت زده همه موشکهای خود را به سمت اف 14 ایرانی شلیک می کنند. سامانه های اف 14 به شدت به تیمسار یدالله خلیلی هشدار می دهند اما او تصمیم به اجرای مانور شدید و مرگ آور اسپلیت اس می گیرد.

او به صورت وارونه به سمت زمین شیرجه می رود و طی یک حرکت نیم دایره ای پشت سر میگ 23 ها ظاهر می شود. تیمسار خلیلی دوباره توپخانه 20 میلیمتری خود را به کار می اندازد و میگ 23 ای که کامپیوتر اف 14 در اولویت شلیک قرار داده را هدف قرار می دهد. میگ 23 دوم منفجر می شود و ترکش های ان به دو میگ 23 کناری اصابت می کنند و دود غلیظی از آن دو بلند می شود.

تیمسار خلیلی به دنبال میگ 23 پنجم یورش می برد اما او سوخت کافی ندارد. خلبان وحشت زده میگ 23 پنجم اجکت می کند تا با اف 14 ایرانی درگیر نشود تا هوادریای نیروی دریایی او را اسیر کند.
میگ 23 ششم راه فرار به یک کشور عربی را در پیش میگیرد اما احتمال زیاد با اتمام سوخت به علت برخورد ترکش با مخزن سوختش او نیز اجکت کرده.

اف 14 ایرانی که هنوز حتی یک موشک شلیک نکرده در خواست تانکر سوخت رسان می کند. در خواستی که به علت هیجانات وارده به افسر رادار بوشهر، او را بیهوش می کند. تانکر فورا به منطقه اف 14 نزدیک می شود و تیمسار خلیلی یکی دیگر از قطعات پازل دلاورمردی و مهارت خود را تکمیل می کند. او در آسمان خلیج پارس سوخت گیری هوایی انجام می دهد و آماده درگیری با 4 فروند میراژ اف 1 که احتمالا خلبانان اجاره ای فرانسوی هدایت 2 فروند از آنان را بر عهده دارند می شود.

پیش از آنکه میراژ اف1ها به برد موشکی خودشان برسند در برد هوایی 400 کیلومتری ابر رادار اف 14 قرار گرفته بودند اما تیمسار 200 کیلومتر دیگر برای شلیک اولین موشک خود نیاز داشت. اف 14 با سرعت 2 ماخ و میراژها نیز با همین سرعت به سمت یکدیگر نزدیک می شوند. پس از لحظاتی تیمسار میراژها را در برد موشکی خود میبیند و یک تیر موشک فینیکس شلیک می کند. موشک نیمه فعال فینکس زمانی که روی هدفی در دور دست قفل می کند نیاز به رادار اف 14 دارد، پس اف 14 می بایست هدف را در رادار خود تا رسیدن موشک به 60 میلی داشته باشد و پس از آن است که موشک میتواند الگوریتم مرگ آور خود را میراژ پیاده کند.

تیمسار خلیلی با شجاعت تمام در صحنه نابرابر می ماند. موشک به 60 میلی میرسد. رادار اف 14 انواع هشدار ها را می نوازد. اما تیمسار تمکین نمی کند. خلبان کابین عقب فریاد می زند. قربان موشک!!! موشک!!! تیمسار طی یگ گردش شدید موشک را پشت سر می گذارد اما موشک فرانسوی در طراحی خود "انفجار در نزدیکی هدف نا موفق" را دارد. موج انفجار اف 14 ایرانی را تحت تاثیر قرار می دهد و سامانه های الکترونیکی برای لحظاتی مختل می شوند.
در همین لحظات تیمسار خلیلی خود را ریکاوری می کند. داد و فریاد افسران رادار بوشهر و ماهشهر احتمالا خبر خوبی دارند. بله اولین میراژ اف 1 شکار شده و موشک فینیکس کار خود را کرده. دود غلیظی آسمان را فرا گرفته است.

3 میراژ عصبانی دیگر فرصت را غنیمت شمرده و به دنبال ضربه به سکوی نفتی ایران هستند. اف 14 ایرانی آنان را تعقیب می کند اما دیگر موشک فینیکس شلیک نمی کند. تیمسار تلاش می کند از پشت به میراژها نزدیک شود تا بتواند موشک کوتاه برد سایدواندر شلیک کند. اما یکی از میراژ ها گردش می کند و پشت سر تیمسار خلیلی قرار می گیرد. به هر حال تیمسار خلیلی کار خود را می کند و موشک سایدوایندر را شلیک می کند. میراژ گردش می کند و موشک به هدف نمی خورد، اما تیمسار دوباره آهنگ گوش خراش توپخانه اف 14 را می نوازد، میراژ دوم آسیب شدیدی میبیند و از صحنه دور می شود.
لحظاتی بعد رادار بوشهر خبر از اجکت و در خواست امداد و نجات خلبان فرانسوی را می دهد.

دو میراژ دیگر با دیدن چنین موقعیت وحشتناکی و دستور اکید کنسل شدن عملیات، راه عراق را در پیش می گیرند. تیمسار نیز به دنبال تانکر می گردند تا شاید افسر رادار دوم نیز بیهوش شود!!! او برای بار دوم در آسمان خلیج پارس سوخت گیری هوایی می کند. و هیجان و شور و شعفی وصف ناپذیر در نیروی هوایی پدید می آید. اف5 های دزفول آن دو میراژ را تعقیب و یکی از آنها را شکار کردند. و میراژ اخر با اتمام سوخت در نزدیکی بصره سقوط کرد. اما رکن دوم ارتش (سازمان اطلاعات ارتش) حمله جدید هوایی برای ساقط کردن حتمی اف 14 ایرانی را گزارش می کند. در آن روز تیمسار خلیلی درجه های ارتقا خود را در آسمان و در کابین اف 14 دریافت می کند.

در آن روز او برای 6 بار دیگر در آسمان خلیج پارس سوخت گیری هوایی انجام می دهد. و 12 ساعت در آسمان گشت زنی می کند. جنگنده های عراقی به سمت او یورش می بردند اما در نزدیکی برد موشکی اف 14 با گردشی بزدلانه عملیات را کنسل می کردند.

تیمسار سرتیپ خلبان یدالله خلیلی ضمن شکار مستقیم 8 فروند جنگنده عراقی ( یک فروند دیگر در بعد از ظهر همان روز) و 10 فروند شکار غیر مستقیم و کنسل کردن 18 عملیات هوایی عراق، طولانی ترین گشت هوایی رزمی جهان را به نام خود ثبت کرد.

او در ساعت 17 و 50 دقیقه بعد از ظهر همان روز در حالی که هنوز مسلح بود در پایگاه هوایی بوشهر فرود آمد.
یاد او و دیگر قهرمانان واقعی جنگ گرامی باد!
┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄

اگر این «حکایتهای واقعی» را بتوان به تابلوهایی ماندگار تبدیل کرد، زمزمۀ شوم «ما نمی توانیم» کیلومترها از ذهن جوانان ایران فاصله می گیرد. ما این همه قهرمان برای الگوسازی داریم و اهالی رسانه هیچ نمی‌کنند! از این قبیل حکایت‌های واقعی فراوان داریم؛ تصورش را بکنید اگر همین یک روایتی که برای‌تان در بالا نقل کردم، تبدیل به انیمیشن یا یک فیلم سینمایی شود، چه غوغایی در باور جوان ایرانی برپا می‌کند!

مدرنیته و نفسانیت امانیسم عامل تمام بدبختی بشر امروز است، نمونه بارز جنایت‌های مدرنیته کشتار‌های بی‌سابقه جنگ جهانی اول و دوم است و حتی این ویروس کرونا هم ریشه در آن دارد؛ که در آینده مشخص می‌شود جنگ جهانی سوم بوده است یا نه!

اسکافیلد و بلیک دو سرباز جوان انگلیسی در مأموریتی غیر ممکن باید با پیغام بردن برای گردان دوم جان ۱۶۰۰ نفر را نجات دهند. آن‌ها زمان بسیار کمی‌دارند و عقربه‌ها به سرعت پیش‌ می‌روند و آن‌ها باید خود را سریع‌تر به گردان برسانند تا این گردان در تله‌ای که برای‌شان آماده شده نروند. و از طرفی بلیک یک انگیزه شخصی هم دارد؛ برادرش. برادر بلیک در این گردان خدمت می‌کند و جان او هم در خطر است.

خط داستانی نسبتا جذابی دارد بخصوص که تلاقی‌های مرگ و زندگی در آن جریان دارد. امّا اگر بخواهم بگویم آموزنده بود، نمی‌توانم بگویم؛ حداقل برای من آموزنده نبود و ارزش وقت‌گذاری نداشت، به‌خصوص در این مقطع که فرصت‌هایم خیلی محدود شده است. امّا نکته‌ای که به نظرم جالب آمد و شما هم اگر این فیلم را تماشا کردید به آن توجه کنید این است که در هر صحنه‌ای از این فیلم،‌ خاطراتی که از دوران دفاع مقدس شنیده‌ام، به ذهنم تداعی می‌شد، البته نه به خاطر شباهت بلکه به خاطر تضاد بسیاری که داشتند. حتما فیلمی و یا کتابی از دوران دفاع مقدس خوانده‌اید؟ وقتی در مقام مقایسه برمی‌آییم واقعا تفاوت را احساس می‌کنیم و معجزه بودن ۸ سال دفاع مقدس خودمان را درک می‌کنیم. مثل وقتی که کتاب در غرب خبری نیست و یا کتاب وداع با اسلحه را می‌خوانیم.

یکی از زیبا‌ترین کار‌ها و فرهنگ‌ها که در دفاع مقدس زیاد بود و شاید رواج آن از آن زمان بود صلواتی کار کردن است. دوستانی که اربعین پیاده‌روی رفته‌اند این زیبایی را به خوبی درک می‌کنند. 

هرچند بعد از دفاع مقدس، سازندگی این فرهنگ را حتی در ببین مذهبی‌ها از بین‌برد، ولی هنوز هم گاهی از این قبیل‌ کارها انجام می‌شود. این‌جا زحمت یکی از بلاگر‌ها که از این جنس‌ کار‌‌ها کرده است البته از جنس مجازی، مشاهده می‌کنید. آموزشی که امکان پشتیبان‌گیری از مطالب بیان را می‌آموزد.

http://naghl.blog.ir/post/backup

قلم شهید چمران به حقیقت عالم وصل است.

احساس می‌کنی میفهمی که نگاشته‌های یک عارف را می خوانی که طعم حرفهایش را چشیده است.

مخصوصا که بعضی از نوشته ها موقعیت‌های خاص داشته است و این را میتوان از توضیحات کوتاه ابتدا متن‌ها فهمید که توسط گردآورنده یعنی مهدی چمران آورده شده است.این توضیح‌ها راهگشا است برای درک متن.

وقتی شهید چمران را مینگرم با خود میگویم اینها افسانه نیست، بوده اند، در همین خاک و در همین زمین زیسته‌اند. و چقدر آدمی دلش می خواهد به آن تاریخ برود تنها برای هم صحبتی با چنین آدمهایی. تنها برای آنکه در هوای آنها نفس بکشد.


 واقعا زمانه آنها چه زمانه‌ای بود؟ 

چه درکی از عالم و هستی و از دین داشته اند که این‌گونه زیسته‌اند و این‌گونه رفته‌اند؟!

    همیشه شخصیتهایی مثل شاهرخ برایم جذاب بوده است؛ آنان که حر وار آزاد زیستهاند. آنان که از رحمت خدا با تمام گناهان ناامید نشده‌اند.

کتاب مانند دیگر کتاب‌های گروه فرهنگی ابراهیم هادی است و مجموعه‌ای از خاطرات شهید است؛ امّا آنچه مهم است و باعث شده که این کتاب را خدمتتان معرفی کنم، شخصیت و نحوه‌ی زیست این شهید است.

اولین کتابی که در زمینه دفاع مقدس خواندم این کتاب بود.
اصلا یادم نیست چه شد خریدمش آخه سال 89 بود ولی یادم هست که از مناطق راهیان نور جنوب خریدم، اروندکنار

لازم میدونم که به پرتیتراژ بودن کتاب اشاره کنم، آن هم بدون حمایت رسانه‌ای.

در مجموع کتاب خوبی است ولی مهمتر از همه شخصیت شهید برونسی هستش؛ پیشنهاد میکنم فیلم این شهید رو هم ببینید؛ به کبودی یاس

 

وقتی فهمیدم فیلمی از این کتاب ساخته شده، گفتم باید حتما قبل از اینکه فیلمش رو ببینم، کتابش رو بخونم.
صفا و صداقتی که در این روایت است و شیوایی و جذابیتی که در قلم نویسنده وجود دارد، در مجموع کتابی عالی رقم زده است.
تا به حال از این زاویه و دید دفاع مقدس را نخوانده بودم. از زاویه دید چند نوجوان به خصوص در دوران اسارت.

 

شما از این دست کتاب‌ها نخوانده‌اید؟


قالب کتاب به شکل دیگر کتاب‌های نشر ابراهیم هادی بود، اولین کتابی که از این انتشارات خواندم همین کتاب بود.

زندگی‌نامه فرمانده سپاه صاحب الزمان علیه السلام، مداحی که با توسل به امام زمان حماسه‌ها آفرید.

مصطفی ردانی پور، طلبه، مداح و فرمانده و سرلشکر اصفهانی، زندگی‌نامه و خاطراتش خواندنی است.

آخر توانستم ببینمش، آن هم به لطف تلویزیون و تعطیلی این چند روز؛ ویلائی‌ها را می‌گویم. فیلمی که قصد کرده بودم به محض اکران در سینما، اولین نفر باشم که تماشایش می‌کنم. ولی خوب نشد که بشود ! این که این همه شوق به دیدنش داشتم به این خاطر نبود که فیلم دفاع مقدس است و مذهبی است،نه؛ البته که نمی‌گذارم فیلم‌های دفاع مقدس از زیر دستم در برود؛ اما این فیلم را به خاطر نگاه متفاوتی که به دفاع مقدس داشت، می‌خواستم ببینم؛ اینکه دوربین را از جبهه‌ها به داخل خانواده‌ی رزمنده‌ها آورده بود.

و البته انتظار ندارید که حالا که برای اولین بار تماشایش کردم، به توانم نقد (چه مثبت و چه منفی) نسبت به آن داشته باشم؟؟!!!

وقتی برای اولین بار می‌بینی یا می‌خوانی، بیشتر لذت ببر! بعد برای در تکرار‌های دوم و سوم کمی که احساست فروکش کرد می‌توانی خوب نکات را دریابی و شاید نقدی هم داشته باشی.


کتابی نبود که قلی جذاب داشته باشد، بلکه شخصیت محوری آن یعنی ابراهیم بسیار بسیار جذاب است. این شخصیت جذاب است که آدم را تا آخرین کلمه کتاب پیش می‌برد.
البته اینکه قلم کتاب جذاب نیست، نظر من است، اما جذاب بودن شخصیت اصلی کتاب عیان است و بی‌حاجت به بیان! وقتی کتابی را می‌خوانی که به راحتی از دستت نمی‌افتد و هنگامی که به انتها می‌رسد؛ نه تنها خوش‌حال نمی‌شوی که بلاخره ته‌کار را فهمیدی، بلکه ناراحتی که چرا تمام شد؛ این نشانه جذابیت محتوا و یا شخصیت کتاب است. 

همیشه کتاب که می‌خوانیم به صفحات باقی مانده نگاه می‌کنیم، در این کتاب هم به صفحات باقی مانده نگاه می‌شود منتهی با حسرت که چرا این کتاب هزاران هزار برگ ندارد تا هر روز با ان زندگی کنیم؟!!
و جلد دوم هم مانند جلد اول جذابیت دارد، و باز هم فقط به خاطر شخصیت جذاب ابراهیم.

واقعا این جمله که «آدم به راحتی دلش از این کتاب کنده نمی‌شود» حق است. 


مِلُودی ایمان و عشق روایتی شورانگیز از زندگی جوانی که به مقام مردان الهی نائل شده است.

مطالعه‌ای از پشت حاله‌ای از اشک را تجربه کنید...

کتاب‌های خاطرات شهدا‌ی زیادی در بازار کتاب می‌توانید پیدا کنید امّا این مورد متفاوت است ... یک عاشقانه است،‌عاشقانه‌ای آرام از زبان همسر شهید و خاطراتی که با سطر،سطر آن می‌شود زندگی کرد.

زهرا پناهی روا زندگی خود با شهید چیت‌سازیان را بدون اغراق و اسطوره سازی نقل می‌کند و قلم زیبای خانم ضرابی زاده رنگ و لعاب زیبایی به این خاطرات حقیقی دارد.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "گلستان یازدهم" :

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاصِ مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد، و هم در زمین و هم در ملأ اعلیٰ به عزّت رسید .. هنیئاً له.
راوی -شریک زندگی کوتاه او- نیز صدق و صفا و اخلاص را در روایت معصومانه‌ی خود بروشنی نشان داده است.
در این میان، قلم هنرمند و نگارش آکنده از ذوق و لطف نویسنده است که به این همه، جان داده است. آفرین بر هر دو بانو؛ راوی و نویسنده‌ی کتاب.
۹۵/۱۰/۲۱

توصیه:

    اگر خودتان هم حوصله این کتاب را ندارید، برای همسر خود آن را تهیه کنید و هدیه بدهید .

اینجا می‌توانید نسخه الکترونیک این کتاب را تهیه کنید.

کتابی که تا تمام نشود از دست‌تان نمی‌افتد