اپیزود اول: امسال همه چیزش متفاوت بود؛ ماه مبارک هم استثنا نداشت، وقتی پای سلامتی به میان بیاید، دینداری هم متفاوت میشود. امسال ماه مبارک رمضان خیلی متفاوت بود. بدونِ مسجد گذراندیم؛ تنها زمانی که فرصت داشتیم کمی با مسجد آشتی کنیم، مسجدها تعطیل بودند. شبهای قدر را نداشتیم؛ ماه رمضان است و شبهای قدر آن. فکر نکنم کسی باور میشد که روزی برسد که مساجد آن هم در شبهای قدر تعطیل شود. سالهای قبل به هر زحمتی بود، برای شب قدر خود را به حرمهای مطهر میرساندیم، امّا امسال ...
اپیزود دوم: سه سالی میشود که در ماه مبارک رمضان ارتباطم را با فضای مجازی قطع میکنم، از تجربه سال اول فهمیدم که این حال خوش ارزش این دوری را دارد. سالهای قبل به کل اینترنتم را قطع میکردم و تا جایی که امکان داشت، تماسهای تلفنی را هم کم میکردم و همچنین پیامکها را. امّا امسال کرونا شرایط را متفاوت کرده بود؛ زندگی در دوران قرنطینه شدیدا وابسته شده بود به اینترنت؛ مجبور بودم به بعضی از جاها متصل باشم. برای تحصیل و برای کار. با این وجود تمام تلاشم را کردم که محدود باشد و قسمتهای اختیاری را انجام ندهم و سرقرار دوری از اینترنت بمانم. ولی خوب همان اوایل ماه مبارک، شاید سه یا چهار روز گذشته بود که یک شکست خوردم، آن هم به خاطر اتصال اینترنتی که مسائل شغلی و تحصیلی به وجود آورده بود. سرکی به وبلاگ کشیدم و دیدم که دوستان لطف داشتند و نظراتی گذاشتند که سعی کردم نظرات را نخوانم و بعد از عید فطر با خواندنشان، جواب هم بدهم؛ امّا با نگاهی اجمالی متوجه شدم که حواسم نبوده لینک کتابهایی که معرفی کردم را تصحیح کنم، لذا سریع آن لینکها را تصحیح کردم و از فضای وبلاگ خارج شدم. و بعد از این شکست توانستم پیروزی غلبه بر اینترنت را کسب کنم :)
اپیزود سوم: ماه مبارک را میگویند بهار قرآن است؛ یعنی باید با قرآن مرتبط بود، نمیدانم چرا تلاوت قرآن در ماه مبارک اینقدر دلچسب است؟ در این ماه باید مشغول به قرآن بود، تلاوت، قرائت، خواندن ترجمه و تفسیر، تفکر در قرآن و معانی آن و ... امسال با جمعی که خانم شیری صاحب وبلاگ بانوچه راه انداخته بودند قرآن خواندم؛ توفیق خوبی بود که توانستم با این جمع خوب باشم. شاید تقریبا هر سه روز یک ختم قرآن میخواندیم. اینکه با هم یک کار جمعی انجام میدادیم، احساس خوبی داشت. اصلا نفس کار جمعی خودش لذتبخش است چه برسد به اینکه با یک جمع عالی یک کار فوقالعاده در بهترین زمان انجام شود.
از همینجا بر خود لازم میدانم که از تمام کسانی که جمع را تشکیل دادند و زحمت دورهم نگهداشتن را کشیدند، تشکر کنم به ویژه از کسانی که زحمتِ تقسیم ختمهای قرآن و اطلاع رسانی را کشیدند. ان شاءالله که اجرشان را صاحب همین ماه عزیز، حضرت حق تعالی بدهد.
اپیزود چهارم: شبهای قدر که بهترین شب برای رهایی از مشکلات گنداب دنیا است و هنگامه اتصال به دریای رحمتالهی است و در این شب باید مشکلات دنیا را فراموش کنیم، مشکلی خانوادگی برایم به وجود آمده بود که البته هنوز هم حل نشده است. ولی آنکه شب قدر ذهن و فکر آدمی را درگیر خود کرده بود، خیلی آزار دهنده بود، شبی که یکسال برایش انتظاری کشیده بودم نباید به این فکرها میگذشت. هر چند تلاش کردم ذهنم را آزاد کنم و به مشکلات فکر نکنم ولی خوب اثرش را داشت و آن بهرهی لازم را نتوانستم ببرم.
اپیزود پنحم: شما تا بهحال در ماه مبارک رمضان به دندانپزشکی رفتهاید؟ من امسال مجبور شدم بروم و البته یکی از روزههایم را هم خوردم. البته این دندان در شب عید نوروز مشکل پیدا کرده بود ولی چون کرونا دندانپزشکیها را تعطیل کرده بود با آن ساختم؛ امّا در روزهای روزهداری دیگر طاقت نیاوردم و وقتی فهمیدم که دندانپزشکیها باز شدند سریعتر خودم را به اولین دندانپزشکی رساندم. و خوب نتیجه آن هم این شد که مجبور شدم یکی از روزهایم را بخورم و بعدا قضایش را بگیرم. هرچند خیلی ناراحت بودم و نمیخواستم حتی یک روزه از این ماه مبارک را از دست بدهم ولی کاری بود که شده بود!
اپیزود ششم: قدسی که در خانه بودیم. همین یک جمله برای نشستن غمی بزرگ روی دل کافی است. اصلا وقتی با زبان روزه توی گرما، مرگ بر اسرائیل نگوییم، انگار ماه رمضان نبوده است. ماه رمضان است و روز و قدس.
پویشی راه افتاده بود که مرگ بر اسرائیل ما در امسال حذف نرمافزارها و شبکههای اجتماعی اسرائیلی است؛ من که تقریبا از کمی بعد از فیلتر شدن تلگرام از آن استفاده نمیکردم و کانالی که داشتم غیرفعال بود، امّا خوب واتساپ رو داشتم و همچنین در اینستا حساب داشتم و از طریق مرورگر گاهی سری به آن میکشیدم. در این روز هر سه حساب را پاک کردم. هرچند ممکن است بعدا به مشکلاتی بر بخورم ولی ارزشش را ندارد، تحمل میکنیم این سختیها را هم.
اپیزود هفتم: خبری خوشحال کننده در ۳ / ۳ / ۹۹؛ همراه با خبر عید برایم آمد که حال و هوایم را عوض کرد. از آنجایی که عادت ندارم زندگی خصوصیام را همهجا جار بزنم، اینجا هم در موردش چیزی نمیگویم و تنها همین اصل بودن یک خبر خوش و حال خوش را برای ثبت شدن نوشتم.
اپیزود هشتم: فکر میکردم امسال باید نماز عید فطر را هم در خانه باشیم، ولی خوب ظاهرا با فاصلهگذاریها تنواستند نماز برپا کنند، ولی من که خوب به خاطر اختلافی که در رؤیت هلال پیشآمده بود باعث شد توفیق نماز نداشته باشم. آخر مقلد آیت الله مکارم شیرازی هستم، و ایشان گفته بودند که یکشنبه ۳۰ ماه رمضان است و فردای آن یعنی دوشنبه عید است، و خوب من هم گفتم اشکالی ندارد فردا نماز میخوانم؛ که بعد از ظهر شده بود که خبری از سایت اطلاعرسانی دفتر ایشان خواندم که بر ایشان هلال ماه محرز شده و همان یکشنبه را عید اعلام کردند، و خوب وقت نماز گذشته بود ولی روزه را باید میخوردیم. چون روزه گرفتن در عید فطر حرام است.
این اختلافی هم که در بین مراجع عظام تقلید پیش آمده بود طبیعی بود، بحث علمی بود و اختلاف مبنایی است که از گذشته بین مراجع بوده، این که دیدن هلال به چشم مسلح -یعنی با تلسکپ- کفایت میکند یا نه؟ که دستهای از مراجع میگفتند کفایت میکند یکشنبه را عید اعلام کرده بودند و دستهی دیگر میگفتند برای اثبات اول ماه باید با چشم غیر مصلح هلال ماه دیده شود. آیتالله مکارم هم از قبیل دسته دوم بودند و در روز یکشنبه بر ایشان محرز شده بود که هلال ماه را با چشم عادی و غیر مسلح هم میشود دید.
بعضی از دوستان برایشان شبه پیش آمده بود که این چه وضعی است؟ خوب این اختلافات در تمام مباحث علمی وجود دارد و هرکس باید طبق فتوای مرجع خود عمل کند، همانطور که در اصل رجوع به مرجع کسی را ماخذه نمیکنند در این موارد هم اگر خلاف واقع رخ دهد کسی را ماخذه نمیکنند. سادهترین مثال دم دستی که اکثرا آن را درک کردهایم رجوع به پزشک است، یک پزشک نظری میدهد و پزشک دیگری نظر دیگری. و کسی به ما نمیگوید اشتباه کردید که از باب رجوع جاهل به عالم به پزشک مراحعه کردید و از قضا نظرش اشتباه در آمد.
اپیزود آخر: در این مدتی که نبودم، دوستان بلاگر پستهای زیادی گذاشتند، به امید خدا به مرر زمان میخوانمشان. از آنجایی که با اینوریدر مطالب دوستان بلاگر رو دنبال میکنم، هیچ یک از مطالب رو از دست ندادم، حتی آنهایی را که حذف کردهاند. و در پایان ببخشید که سرتان را درد آوردم و طولانی شد!
عیدتون مبارک