فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

۵۹ مطلب با موضوع «نگارش‌ها ✒ :: مناسبت‌ نگاری» ثبت شده است


چارپاره 


🔹روز مادر🔹


ای شکوهت فراتر از باور

ای مقامت فراتر از ادراک

وصف تو درک «لیلة القدر» است

فهم ما از تبار «ما اَدراک»


کوثری،‌‌ بی‌کرانه دریایی

ما و ظرف حقیر این کلمات

باید از تو نوشت با آیات

باید از تو سرود با صلوات


آیه در آیه وصف تو جاری‌ست

«فتلقّی...»، «مباهله»، «کوثر»

در دل «اِنَّما یُریدُ الله...»

در «فَصَلِّ لِرَبکَ وَ انحَر»


از بهشت آمدی به هیئت نور

عطر سیبت وزید در هستی

تو گلِ... نه، تو نوبهارِ... نه

تو بهشت دل پدر هستی


پدر و مادرم فدای شما

مادری کرده‌ای برای پدر

چشم بد دور، چشم شیطان کور

دست تو بود و بوسه‌های پدر


از بهشت آمدی و روشن شد

سرنوشت دل علی با تو

بی‌تو کم بود در تمام جهان

نیمۀ دیگرش ولی با تو...


وصف ذات تو و صفات علی

وصف آیینه است و آیینه

غربت و خندۀ تو و دل او

قصۀ گرد و دست و آیینه


خانه می‌شد بهشتی از احساس

با گل افشانیِ بهاریِ تو

عاطفه با تمام دل می‌زد

بوسه بر دست خانه‌داری تو


خانه از زرق و برق خالی بود

از صفا، عاشقی، محبت، پُر

داشتی، ای کلیددار بهشت

پینه بر دست، وصله بر چادر


از بهشت آمدی و آوردی

یازده سورۀ بهشتی را

مصحفِ سرنوشت خود دیدیم

سوره‌هایی که می‌نوشتی را


نسل تو نوحِ با شکوهِ نجات

نسل تو خضرِ آسمانیِ راه

جلوه‌ای از دم تو را دیدیم

در مسیحی به نام روح الله


روز مادر شده دلم با شوق

پر زده در هوای تو مادر

منم و وسعت بهشت خدا

منم و خاک پای تو مادر


آرزو دارم این که بنشینم

لحظه‌ای در جوار تو اما...

آرزو دارم این که بگذارم

شاخه گل بر مزار تو اما...


آه در حسرت زیارت تو

دل ما آشنای دلتنگی‌ست

حرم دختر کریمۀ تو

شاهد لحظه‌های دلتنگی‌ست


روز مادر شده به محضر تو

آمدم پا به پای این کلمات

هدیۀ من برای تو اشک است

هدیۀ من برای تو صلوات


📝 سیدمحمدجواد شرافت 

shereheyat.ir/node/167



سه روز متوالی در دیماه؛ دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم؛ سه روز خاص!


دوازدهم دی‌ماه:

سالروز ارتحال اندیشمند و دانشمندی که حتی مخالفان سیاسی او، از سفره گسترده علمی او بهره می بردند. حضرت آیت الله مصباح واقعا چراغی بود که در عین روشنایی بخشی، هنوز هم ناشناخته است.


سیزدهم دی‌ماه:

سالروز شهادت شاگرد اول مکتب امام؛ مکتب سلیمانی به عبارتی همان مکتب امام است. و هر دو در معرض تحریف!


چهاردهم دی‌ماه:

سالروز شهادت کسی دکتر سعید کاظمی آشتیانی؛ که رهبر انقلاب او‌ را "دانشمند مؤمن و جهادگر"،  "شخصیت ارزشمند"،  "کانون امید و ابتکار و نوآوری"  و  "یکی از فرزندان صالح انقلاب"نامیدند.

دانشمندی که با توسعه دانش سلول‌های بنیادی، دست برتر علمی را برای ایران ایجاد کرده بود. او در فهرست ترور موساد قرار گرفته بود.

در «مسجد» دیدن این فوتبال استعاره فوق العاده بزرگی دارد و طعمی نو و متفاوت. اگر این امکان برای‌تان فراهم است که این مسابقه امروز که بین ایران و انگلیس هست را در مسجد، هیئت، کانون مذهبی، ایستگاه صلواتی ببینید؛ این فرصت را از دست ندهید؛

خود را محروم نکنید!
حداقل یک‌بار تجربه کنید.

شیخ جعفر ناصری:
ما اسیر تخیل هستیم. فکر می‌کنیم که رفتیم مشهد یک نفر آنجا نشسته است به ما اخم کرده که چرا گناه می‌کنی؟ حالا ما مریض بشویم، برویم پهلوی پزشک مگر پزشک به ما اخم می‌کند؟!غصه هم می‌خورد. امام هم همین است. غصه هم می‌خورد که چرا با خودت همچین کردی؟ خودت را با گناه مسموم کردی؟ گناه هم خودش یک نوع سم است. چرا همچین کردی؟ فقط راهش این است که انسان التماس کند با امام آن ارتباط ایجاد بشود. کار درست شود. ولی نهایت رآفت و مهربانی آنجا نشسته بارها در مشاهد مشرفه ملاحظه می‌کردم می‌دیدم غیر از مهربانی و دلسوزی چیزی نبود. برای همه، بدترین آدم‌ها که شاید ما تحمل نکنیم. آنجا حضرت تحمل می‌کنند. مهربانی می‌کنند. غصه می‌خورند. فقط یک قدم ما برویم. خصوصاً‌ امام رضا علیه السلام. منبع


┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
واقعا وقتی که با این تصور و باور به زیارت امام رئوف برویم چقدر متفاوت زیارت می‌کنیم. انگار که به خانه‌ی پدری خودمان رفته باشیم. پدری مهربان و دلسوز. حرف این عالم بزرگوار را جایی ذخیره کن و اینبار که خواستی به مشهد الرضا بروی، یکبار این‌ها را مرور کن، با یک تصور و ذهنیت دیگر به دیدار یار برو!
‌ ‌

آن یک ساعتی که در ابتدای بهار گم شده بود، دیشب پیدا شد! دیشب ساعت‌ها از حالت تابستانه بیرون آمد و آن یک ساعتی که ابتدای عید نوروز از عمرمان کم شد، دوباره دیشب اضافه شد؛ در واقع بازه‌ی زمانی ۲۳ الی ۲۴ را دوبار طی کردیم.

و این یعنی پاییز از رگ گردن هم به ما نزدیک‌تر است. تابستان تمام شد، یک تابستان گرم را پشت سر گذاشتیم، بدون قطعی برق! بیاد بیاورید تابستان‌های گذشته را که رئیس‌جمهورمان توان فراهم کردن برق خودمان را هم نداشت؛ البته بماند که بعضی‌ها می‌گفتند از عمد این قطعی‌های برق در هوای گرم را به مردم تحمیل می‌کنند تا آستانه‌ی تحمل مردم کم شود و منجر به شورش شود.

حرف دیگری ندارم، فقط می‌خواستم تذکر بدهم که بازی‌های رسانه‌ها فریب‌مان ندهد که پیشرفت‌ها و تلاش‌های این دولت را نبینیم؛ اگر می‌خواهید تفاوت اینکه چه کسی رئیس جمهور باشد را ببینید، به دور از هیاهوی رسانه‌ها، خود به تفکر بنشینید و کمی مقایسه کنید!
راستی فراموش نکنید اخبار حضور رئیس جمهور در سازمان ملل را پی‌گیری کنید به خصوص حواشی این سفر.

تلخ است که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد، موافق شده است
عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی
❁پاییز بهاریست که عاشق شده است

«تحریم آخرین حربه‌ی دشمن است و انسان عاقل میداند که باید آخرین حربه را از دست دشمن خارج کند نه آن که در برابر آن منفعل شود»

«اگر بتوان با روش درست، عاقلانه، ایرانی، اسلامی و عزتمندانه تحریم‌ها را برطرف کرد باید این کار را انجام داد اما تمرکز عمده باید بر خنثی‌سازی تحریم‌ها باشد که ابتکار آن به دست شما است»
سخنان رهبر در تاریخ (26/9/99)

دکترین دفع تحریم رهبر معظم انقلاب  در دولتهای ۱۱ و ۱۲ به‌خوبی دیده نشد، بلکه نادیده گرفته شد. امّا اکنون با تغییر رویکرد دولت ۱۳ در بسیاری از زمینه‌ها از جمله در حوزۀ اقتصادی به این دکترین نیز عطف توجهی شده است و نتیجۀ آن برون رفت ایران از مضیقه‌های اقتصادی خواهد بود. 
این برای دشمن خسته و رو به افول یک تصویر دهشت‌آور است. طبعاً تمام تلاش خود را میکند که این حرکت‌ها را کُند کند یا به تعویق بیاندازد.

دشمن هم به خوبی میداند که با چند آشوب خیابانی ـ بخصوص در این دولت که عاقل است و انقلابی است و آینده‌ی خوبی پیش روی خود دارد ـ نمیتواند اقتدار ایران را به هم بریزد، ولی در ضمن میداند که نباید بی‌کار بنشیند و اجازه‌ی پژواک یافتن توفیقات دولت انقلابی را بدهد. و جنگ نرم البته همیشه در صدر میدان‌های نبرد دشمن با ملت قیام کرده ایران اسلامی است.

هیاهوی امروز سر حجاب و گشت ارشاد و بحث‌هایی از این قبیل نه به اندازۀ حربۀ «تحریم» وزن اجتماعی دارد و نه می‌تواند فشار چندانی به جامعه وارد کند. البته انتخاب یک موضوع چندوجهی در یک زمان بسیار بسیار سنجیده پیام‌آور این نکته است که دشمن خوابیده و خموش نیست و از روی مطالعه و با تمهیدات فراوان به عملیات می‌پردازد. 

ولی در عین حال اگر خوب به موضوع نگاه شود معلوم می‌شود دشمن فکور و چالاک و جدی ما خیلی دستش خالی شده که به این موضوع دست چندم و دارای برد پایین، این طور چسبیده است. ما در تجربه‌ی انقلاب و نظام اسلامی در موضوع زن و حجاب دست پایین و منطق ضعیفی نداریم و این طبعاً برای دشمن امر پنهانی نیست.  

این هجمه‌ی پرتکلف و این هماهنگی گسترده نشان می‌دهد که دشمن نگران فرداهای گام‌هایی است که دولت انقلابی و ایران اسلامی پیش روی خود دارد. همان طور که حضرت آقا نیز توجه دادند، تحریم دارد از نفس می‌افتد و دولت عاقل سیزدهم توجه خود را به واقعیت‌ها معطوف کرده و مسیرهایی را در پیش گرفته که طعمه را از دام دشمن فراری خواهد داد. (برداشت آزاد به همراه دخل و تصرف از اینجا)

 الف. کج‌روایت‌ها از اربعین:

۱. اربعینِ نمادین/ بی‌مضمون/ قشری/ سطحی/ غیرمعرفتی/ بی‌اثر/ پوستی/ مناسکی/ ظاهری.

۲. اربعینِ حکومتی/ سیاست‌زده/ دولتی/ دولت‌زده/ توجیه‌گر/ قدرت‌زده.

۳. اربعینِ پُرهزینه/ بیت‌المالی/ پُرخرج.


ب. راست‌روایت‌ها از اربعین:

۱. اربعینِ عارفانه/ معنوی/ معنااندیشانه/ باطنی/ سالکانه/ عاشقانه/ شورانگیز/ مؤمنانه/ جذبه‌وار.

۲. اربعینِ تمدّنی/ تمدّن‌ساز/ تمدّن‌پرداز/ جهانی‌اندیش.

۳. اربعینِ رهایی‌بخش/ انقلابی/ ظلم‌ستیز/ طاغوت‌برانداز/ عدالت‌طلب/ آزادی‌خواه/ سیاسی.

۴. اربعینِ هم‌افزا/ وحدت‌بخش/ ائتلاف‌آفرین/ فرامذهبی/ فرادینی/ فراملّی/ جهانی.

۵. اربعینِ اخلاق/ مودّت/ انسانیّت/ تعاون/ مشارکت/ همدلی/ اجتماع‌ساز.

۶. اربعینِ مردمی/ مردم‌پایه/ خودجوش/ خودانگیخته/ اجتماعی/ جامعه‌خیز/ جامعه‌زاد.

۷. اربعینِ فتنه‌سوز/ دشمن‌سوز.


منبع



تحلیل ٤٩ سال پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی  درباره کنگره عظیم جهانی اربعین


شیعه یک جمع متفرقی بود. یک جامعه‌ای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمی‌کردند. در مدینه بودند‌، در کوفه بودند‌، در بصره بودند‌، در اهواز بودند‌، در قم بودند‌، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود.

مثل دانه‌های تسبیح یک رشته و یک نخ همه‌ این‌ها را به هم وصل می‌کرد. چه بود آن رشته؟ رشته‌ اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالی تشیع یعنی امام. همه‌ این رشته‌ها به آنجا متصل می‌شد. قلبی بود که به همه‌ اعضاء فرمان می‌داد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آنها به حساب بود، فریاد زدنشان از روی دستور بود، سکوتشان بر طبق نقشه بود.

همه چیزشان با حساب بود. فقط یک عیبی کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر‌، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را می‌دیدند. اما یک کنگره‌ جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه(علیهم السلام).


این کنگره‌ جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعد روز اربعین است و جای شرکت، سرزمین کربلا است. چون روح شیعه روح کربلایی است‌، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست دنباله‌روی عاشورای حسین است. این هم که می‌بینی همه جا این تپش‌هایی که در شیعه مشهود شده‌، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعله‌هایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جان‌ها و روح‌ها رسیده. انسان‌ها را به گلوله‌های داغی تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.

بنابراین مسئله‌ اربعین یک مسئله‌ مهمی است‌، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره‌ بین‌المللی‌ و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطره‌انگیز است آن سرزمین‌. سرزمین خاطره‌ها است‌، خاطره‌های باشکوه‌، خاطره‌های عزیز‌، سرزمین شهدا‌، مزار کشته‌شدگان راه خدا‌، اینجا جمع بشوند تشیع‌، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند.

اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنباله‌گیری از راهی است که از ائمه‌ هدی(علیهم السلام) به ما ارائه دادند.


سخنرانی در مسجد امام حسن مجتبی(ع)/ مشهد ۲۴ اسفند ۱۳۵۲

پیاده‌روی اربعین از دهه ۳۰ شمسی شروع شده است و به تدریج تا دهه‌ی ۵۰ شرکت‌کنندگان زیاد شدند و به جمعیت هزاران نفری رسید.

با اوج گرفتن‌های این پیاده‌روی، دولت بعث احساس خطر کرد و مخالفت‌ها و مانع‌تراشی‌هایش شروع شد؛ در سال ۱۳۵۴ شمسی جمعیت بزرگی به سمت کربلا حرکت کرد، این جمعیت شعاری با این مضمون که «ای آقا و سرور ما اگر دست و پایمان را هم قطع کنند سینه‌خیز به‌سوی تو خواهیم آمد» داشت، در میانه‌های راه نظامیان دولت بعث برخورد شدیدی داشت و عده‌ای بازداشت شدند و حتی شش نفر از شیعیان نجف که برنامه‌ریز این حرکت بودند، اعدام شدند.

پس از این اتفاق، پیاده‌روی اربعین به صورت مخفیانه و در قالب گروه‌های کوچک دو سه نفره آن هم از مسیر‌های بیابانی انجام می‌شد؛ اگر در ایّام اربعین برنامه‌های صدا و سیما را دنبال کرده باشید، یک فیلم سینمایی هم چند سالی است در این ایام پخش می‌شود که مسافران یک مینی‌بوس به بهانه خراب بودن ماشین‌شان آن را هُل می‌دهند که پیاده به زیارت رفته باشند و در مسیر با مشکلات و برخورد‌های نظامیان بعثی مواجهه می‌شوند -هر چه در گوگل سرچ کردم نتوانستم نام این فیلم را پیدا کنم!-

در برخورد‌های صدام با این پیاده‌روی منقول است که بر سر زائرین با بالگرد قیر داغ می‌ریختند و یا تیر اندازی و ... ولی خوب بنده در این خصوص تحقیقی نکرده‌ام و شفاهی این موارد را شنیده‌ام.

در آن ایام اهالی و ساکنین روستا‌ها و آبادی‌های در مسیر زائرین، به صورت پنهانی پذیرای زوار بودند و در مواجهه با مامورین بعثی آن‌ها را میهمانان خود معرفی می‌کردند تا جان‌شان در امان باشد.

امّا خوب این‌روز‌ها می‌بینیم که یک سیل جمعیت از زن و مرد و بچه، کوچک و بزرگ، پیر و جوان در این مسیر در جریان است. چندسالی هم هست که مردم ایران استقبال خوبی از این مراسم باشکوه داشته‌اند، تا حدی که در دو سال آخر قبل از کرونا، احساس می‌شد ایران خالی شده است و دیگر کسی در آن نیست!! بماند که رفقای ما در همین سال‌های کرونایی که مرز‌ها مثلا بسته بود هم به پیاده‌روی رفتند.

در خصوص اصل رفتن یا نرفتن به زیارت اربعین و پیاده‌روی اربعین نمی‌خواهم صحبت کنم بلکه موضوع کمی خاص‌تر است آن هم به فراخور سوال یکی از وبلاگ‌نویسان و نظرات ذیل آن، که تک به تک نظرات برایم جالب بود؛ البته این سوال، سوال جدیدی نیست بلکه همان اوایل که مردم ایران به این مراسم رو آورده بودند، این چنین مسئله‌هایی مطرح بود و البته آن زمان بیشتر در میان خانواده‌های مذهبی‌تر؛ سوال در خصوص «حضور بانوان در پیاده‌روی و زیارت اربعین» است.

قبل از پرداختن به مسئله اصلی، می‌خواهم یک کتاب پیشنهاد کنم به همه‌ی دوستانی که تا به این‌جای پست همراه بوده‌اند؛ چه کسانی که مصمم به شرکت در این پیاده‌روی و زیارت هستند و چه کسانی که مصمم به نرفتن و چه کسانی که هنوز تصمیم نگرفته‌اند و یا کسانی که ته‌دلشان هنوز راضی نشده است و به کسانی که زیارت اولی هستند و همچنین کسانی که توفیق‌ داشته‌اند در این سفر معنوی شرکت کنند، به هر حال اگر تا اینجای کیبرد‌فرسایی‌های من دوام آورده‌ای، اگر این کتابچه‌ی حدودا ۹۰ صفحه‌ای را نخوانی، به خودت جفا کرده‌ای؛ منظورم کتاب «اربعین حسینی؛ امکان حضور در تاریخی دیگر» از استاد طاهرزاده است، در خاطرم هست این کتاب را قبلا هم معرفی کرده‌ام، امکان دانلود رایگان آن هم وجود دارد. اگر هنوز به خواندنش راضی نشدی، حداقل فهرست این کتاب را نگاهی بینداز!

برگردیم بر سر اصل مسئله حضور بانوان در پیاده‌روی اربعین آری یا خیر؟

همین ابتدای کار برای کسانی که حوصله خواندن ادامه متن را ندارند یک کلمه‌ای جواب بگویم: هیچ کدام بلکه باید!

بانوان باید در این حرکت تاریخی شرکت کنند، حضور بانوان در این حرکت لازم است؛ البته در حد امکان. نمی‌خواهم نسخه شخصی برای کسی بپیچم، هر کسی خود می‌تواند شرایط خود را بسنجد و وظیفه خود را بیابد ولی اگر قرار باشد حکم کلی کنیم در خصوص حضور بانوان در پیاده‌روی اربعین، بنده فقط و فقط لزوم آن را می‌فهمم ولاغیر!

به تعبیر استاد طاهرزاده اگر بانوان در این حرکت تاریخی شرکت نکنند،‌ این حرکت عقیم خواهد ماند. وجه تشبیه خوبی هم ایشان در این خصوص دارند که به حضور بانوان در صحنه‌ی انقلاب اسلامی و مبارزات تشبیه می‌کنند که در حرکت انقلاب اسلامی هم زنان پا به پای مردان حاضر در صحنه بودند.
آیا در دوران انقلاب اسلامی و دوران مبارزه قبل از انقلاب اسلامی، کسی می‌گفت زنان نباید بیاند در میدان مبارزه؟ حضرت امام به این حضور بانوان افتخار هم می‌کردند.

خوب از روی منبر بیاییم پایین و کمی هم کف میدانی مسئله را بررسی کنیم؛ بنده که این گونه محکم نظر می‌دهم البته خود در اوایل از دسته مخالفین بودم با همان استدلال‌های دیگران؛ ولی اگر آدم نظرش تغییر نکند که آدم نیست؛ بنده بعد از اینکه چندین سال توفیق شرکت در این مراسم را داشته‌ام و به عینه مسئله را در دل حادثه تجربه کرده‌ام، می‌گویم این حرف بی‌خودی است که به طور کلی می‌گویند اربعین جای زنان نیست. کسانی که بر این باور هستند، نه واقعا این حرکت را فهمیده‌اند و نه نقش زنان را در جامعه می‌فهمند! در نهایت این زنان هستند که تمدن‌ساز هستند و اگر واقعا اربعین را یک حرکت تمدنی بدانی، نمی‌توانی بر این عقیده باقی بمانی که اربعین جای زنان نیست!

البته با همه‌ی این‌موارد خوب باید ملاحظاتی را هم در نظر گرفت که واقعا عمده‌ی بانوان ما خود به این مسائل واقف هستند؛ منظورم سختی‌ها و مشکلات سفر اربعینی نیست، این سختی‌ها برای زن و مرد، برای هر دو هست، حالا یکی کمی بیشتر یا کمتر؛ مسئله این است که باید باور خودمان را نسبت به این سفر معنوی و این حرکت تاریخی تغییر دهیم؛ به تعبر عرفی‌تر به دنبال این نباشیم که حتما دست‌مان را به ظریح مطهر برسانیم و یا اینکه حتما در بین الحرمین وارد شویم و... شما وقتی در حال قدم زدن در این مسیر هستید، هنگامی که در ۸۰ کیلو‌متری کربلا هم هستید، باز هم در حال زیارت هستید، باز هم در محضر امام تشرف پیدا کرده‌ای، اصلا چرا می‌خواهی این پیاده‌روی را زود تمام کنی؟ چرا این‌قدر عجله داری؟ مگر دلت می‌آید وقتی در محضر امامت هستی، زود مجلس را تمام کنی؟ شاید یک‌ماه پیش بود که این پست را منتشر کردم، نگاهی به این چند خط در این پست بیندازید. چرا در زیارت به دنبال یک لذتی هستید که شاید اصلا توهمی باشد، چرا فقط در حرم می‌خواهید با امام ارتباط بگیرید؟ بنده منکر شرف و اهمیت مکان که در اینجا حرم مطهر باشد، نیستم، و منکر این نیستم که در حرم راحت‌تر ارتباط با امام برقرار می‌شود؛ ولی شما می‌توانید در تمام طول مسیر همان ارتباطی که در حرم با امام می‌گیرید را با امام خود داشته باشید، با همان کیفیت. این توصیه عمومی بود و مرد و زن نمی‌شناسد، امّا بیشتر متوجه بانوان مکرم است که لازم نیست حتما خود را به ضریح برسانید.

در خصوص بردن یا نبردن کودکان هم سخن بسیار است، ولی می‌دانم دیگر دارم زیاده روی می‌کنم و سر عزیزان را با حرف‌هایم درد می‌آورد؛ لذا همه‌ی دوستان را به چند پست اینستاگرامی از حمید کثیری ارجاع می‌دهم.

بچه‌ها را اربعین پیاده‌روی ببریم یا نه؟
برنامه‌ریزی پیاده‌روی اربعین همراه با بچه‌ها
وسایل مورد نیاز سفر خانوادگی اربعین
هزینه‌های سفر اربعین برای خانواده



و در پایان امیدوارم وقت با ارزش‌تان را تلف نکرده باشم!

امسال هم زنده ماندیم تا یکبار دیگر با محرم معاشقه داشته باشیم، تا طعم چای‌ روضه را بچشیم، تا با گریه درسوگ تو بار سبک کنیم، تا برایت مشکی بپوشیم، تا ...

نباید فراموش کرد که این دو ماه خیلی گران تمام شده است، خون‌ها ریخته شده است تا حفظ شود! روزگاری بود که گریه بر حسین جرم بود، چه برسد به مجلس عزا گرفتن ... آری روضه‌ی هر شب ما برکت روح الله است، یک دنیا مجاهدت پشت این روضه‌ها است؛ قدرش را بدانیم و آنچه در توان داریم دریغ نکنیم.

یک نقل به مناسبت سالروز وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

حامد عسگری نوشت:

کاشی اول:
جوان با صورتی استخوانی، موهایی مثل حجرالاسود سیاه و براق و‌ دندانهایی مثل صدف حرف می‌زد و‌ گزارش میداد، دفتر حساب کتاب را گذاشته بود وسط و‌ با صدایی چون رطب گزارش مالی سفر شام را می‌داد: زن آب گلویش پایین نمی‌رفت، لرزشی محو‌ در دست‌هایش بود: چه گواراست این جوان قریشی، چه ملاحتی دارد... حرف که می‌زند از دهانش می‌شود پرواز پروانه‌ها را دید...
کاشی دوم:
جوان قریشی دلش را برده بود و صحبت‌ها شده بود و حالا کنارش پای سفره عقد نشسته بود، جوان شرمگین و مومنانه دستش را گرفته بود و‌ خدیجه‌ حالا خوشبخت‌ترین زن جهان بود.
کاشی سوم:
جوان یک بار دستش را گرفته بود و برده بودش حرا را نشانش داده بود، گفته بود من اینجا می‌آیم فکر میکنم، به ستاره ها نگاه می‌کنم، اینجا یواشکی من است، فقط تو می‌دانی...

کاشی چهارم:
عصرها بقچه نان و خرما و کوزه‌ای آب و شیر را می‌زد زیر بغل یال کوه را می‌رفت بالا و سلام میکرد، بعد می‌نشستند به تماشای کعبه و غروب آفتاب و ماه و ستاره‌ها...
کاشی پنجم:
جوان وضو گرفتن یادش داده بود، از اینجا اب بریز اینجوری مسح بکش ... با هم وضو می‌گرفتند، می‌آمدند کنار کعبه نیایش و نماز می‌کردند... علی هم بود...
کاشی ششم:
دختر توی بطنش مدام با زن حرف می‌زد، تنها بود و برای به دنیا آمدنش هیچکدام از زنان مکی نیامدند، خدا چهار زن آسمانی فرستاد، دختر به دنیا آمد، سوره کوثر نازل شد، اسمش را جوان قریشی گفت بگذاریم فاطمه.
کاشی هفتم:
جوان عاشق عطر بود، برایش مدام عطر می‌خرید، لباسهای جوان را که می‌شست، وقت پهن کردن یقه لباس را به بینی می‌چسباند و بهشت را تصور می‌کرد.
کاشی هشتم:
زن همه دارایی اش را داده بود به محمد که خرج خدا کند، روزگار سوی نامهربانش را داشت نشان می‌داد، هرچند این سالها هم کم رنج و عذاب نکشیده بودند.
کاشی نهم:
از چند روز پیش ناخوش بود امروز حالش بدتر شد، اذان را که گفتند توی شعب ابی طالب یک خرما را ده نفری افطار کردند، زن پلکهایش روی هم آمد، مرد استرجاع خواند، اشک ریخت و دخترشان نرم گریست، زن رفته بود ... زنی که کارآفرین برترحجاز بود و خرمای خاورمیانه را تامین می‌کرد حالا توی مراسم ختمش یک بشقاب خرما نبود که بچرخانند.

کاشی دهم:
خدیجه بهترین اسپانسر جهان بود و هست، نگفت پول میاورم پسرعمویم اسمش توی تیتراژ باشد از فلانی و فلانی تشکر کن، بنر و‌آرم شرکتم حتما اول و آخر و‌وسط پروژه کار شود. دین بزرگترین پروژه فرهنگی محمد بود و خدیجه پول گذاشت و آبرو‌ گذاشت در آخر هم جان گذاشت...

سالروز امامت امت مبارک باد

┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄

... من در این روز مبارک، روز‏‎ ‎‏امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوری اسلامی ایران را اعلام می کنم

صبحگاه 12 فروردین ـ که روز نخستین حکومت الله است ـ از بزرگترین اعیاد مذهبی‏‎ ‏و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگره های‏‎ ‎‏قصر 2500 سال حکومت طاغوتی فرو ریخت، و سلطۀ شیطانی برای همیشه رخت‏‎ ‎‏بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست.‏

‏‏ هان! ای ملت عزیز که با خون جوانان خود حق خود را به دست آوردید، این حق را‏‎ ‎‏عزیز بشمرید و از آن پاسداری کنید، و در تحت لوای اسلام و پرچم قرآن، عدالت الهی‏‎ ‎‏را با پشتیبانی خود اجرا نمایید.

#امام_خمینی

امروز ۲۵ اسفند روز بزرگداشت پروین اعتصامی است. پروین یک تیپ و حالت سعدی‌گونه دارد؛ سعدی‌وش است. رهبر انقلاب به مناسبت‌های گوناگونی از شعر پروین  تمجید کرده است و آن را در رتبه‌ی بالایی می‌دانند. البته رهبری کسی است که شعر می‌شناسد و اهل شعر است و خود او شعر گفته است.

در کلیپ زیر قسمتی از نظر ایشان در مورد پروین را ببینید:

 

نمی‌دانستم کدام شعر را برای‌تان بیاورم، شعر محتسب را عموما به خاطر داریم،‌ همان شعری که در دبیرستان باید حفظش می‌کردیم؛ شاید هم نباید حفظش می‌کردیم و من به خاطر علاقه‌ای که به این شعر پیدا کردم در ذهنم مانده است. شعر محتسب را بیاورم یا شعر گره‌ گشای و یا ... در نهایت تصمیمم بر آن شد که شعری که خود او برای سنگ قبرش سروده است برای‌تان بیاورم.

اینکه خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

گر چه جز تلخی از ایام ندید

هر چه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آنهمه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند

دل بی دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که را چشم حقیقت بین است

هر که باشی و زهر جا برسی

آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد

چو بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند

چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن

دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‌گاه

خاطری را سبب تسکین است
                              منبع

در نهایت دو لینک از دو ترانه‌ای که در آن شعر محتسب (مست و هشیار) پروین خوانده شده است را برای‌تان می‌گذارم؛ به امید آن که اندکی از جفای به حق ایشان کاسته باشیم.

در ایتا: آهنگ محتسب علیرضا عصار /  آهنگ سیاه و مست از پرواز همای
در تلگرامآهنگ محتسب علیرضا عصار آهنگ سیاه و مست از پرواز همای

معمولا ما از جریانات تاریخی تصور صحیحی نداریم والبته این درخصوص اهل بیت علیهم السلام و شهادت و زیست ایشان بیشتر رایج است؛ در ادامه یک نقل قولی از آقا برای‌تان آورده‌ام.

تصوّر این است که حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام) یک آقای مظلومِ بی‌سروصدای سر‌به‌زیری بود در مدینه و مأمورین رفتند و او را زندانی کردند!
قضیه این نبود؛ قضیه یک مبارزه‌ی طولانی، یک مبارزه‌ی تشکیلاتی، یک مبارزه‌ای با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلام بود....

۱۳۶۱/۱/۲۳

شهادت امام موسی کاظم علیه السلام را خدمت‌تان تسلیت عرض می‌کنم.

در ایّام آسمانی شدن سردار دلها هستیم ... ایشان بزرگوارانه رفتند، آنگونه که شایسته رفتن بزرگان بود.


این رفتن‌های بزرگ، شایسته انسان‌های بزرگ است ... و شاید این رفتن‌ها نیاز است تا دوباره بیدار شویم و صحنه را درست ببینیم؛ خدا می‌داند که این پرواز‌ها چقدر نیاز است...

┄┄┄┅•••==؛؛==•••┅┄┄┄

«مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نوی خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رها میکند و مثل نسیم بهاری و عطر گلها در همه جا میپیچد.»

(مقام معظم رهبری حفظه‌الله، 83/3/14)


۹ دی دیگر تنها یک روز مانند دیگر روز‌های سرد ابتدایی زمستان نیست، این روز گرمای مردم را به خود دیده است و واقعا این گرمای حضور جا دارد که هر سال، سالروزش گرفته شود.

پیشنهاد من برای این روز‌ها مطالعه‌ی کتاب فتنه‌ی تغلب است و البته نسخه صوتی رایگان آن در ایران‌صدا وجود دارد.

و اگر باز هم حوصله‌تان نکشید، در این زمینه هم مستند ساخته‌اند و هم چند‌تایی فیلم سینمایی؛ که البته به نظر من جای ساختن فیلم‌های بیشتری وجود دارد و باید به آن پرداخته شود. به هر حال یک قسمتی از تاریخ معاصر ما است و از آن خواندن و دیدن آن زمانه برای عبرت‌گیری لازم و ضروری است.


شما هم اگر مستند، کتاب، فیلم و ... در این زمینه می‌شناسید، ممنون می‌شود در نظرات این پست بگویید تا همه از آن‌ها بهره‌مند شویم!


از روز کتاب و کتابخوانی و کتابداری یعنی ۲۴ آبان، دو روز گذشته است ولی در هفته‌ی کتاب که قرار داریم و همین بهانه‌ی خوبی است که از کتاب بگوییم.

ما وبلاگی‌ها که از عهد عتیق در این دوران شبکه‌های اجتماعی باقی مانده‌ایم و گونه‌ی در حال انقراض شناخته می‌شویم، معمولا یک وجه مشترک داریم؛ آن هم کتاب است. و معمولا علاقه‌ی به کتاب ما را گرفتار وبلاگ کرده است.

مناسبت روز و هفته‌ی کتاب، فرصت خوبی برای گفتن بسیاری از حرف‌های کتابی است، حرف‌های تلخ و شیرین، درد‌ها و خاطره‌ها ولی شور گفتن نیست ...

شما را به تماشای کلیپ جدید کبریت دعوت می‌کنم تا شاید کمی انگیزه بگیرید و در مورد کتاب هم کمی بنویسید.

و اگر باز هم مثل من حس نوشتن نیامد، حداقل از داستان‌هایی بنویسید که در مورد کتاب هستند. رمان‌هایی که در مورد کتاب‌فروشی، کتاب‌باز‌ها، کتابخانه و ... و دیگر کمترین آن این است که نام آن‌ها را در نظرات همین پست بنویسید! حتی اگر تکراری بود و قبل شما کسی قبلا آن را معرفی کرده بود، باز هم شما از آن یادی کنید تا میزان محبوبیت آن هم مشخص شود.

چرا هیچ نشانی از این اسناد لانه جاسوسی در مدارسِ دبیرستانی و دانشگاهی ما نیست؟

این یکی از اعتراض‌های من است

امام خامنه‌ای ۹۵/۸/۱۲

..................

به مناسبت روز ۱۳ ابان

پیرو تاکید رهبر معظم انقلاب در دیدار روز۱۲ آبان سال ۹۶ با دانش‌آموزان و دانشجویان بر مطالعه‌ درس آموز اسناد لانه‌ جاسوسی آمریکا، دانلود رایگان همه این اسناد از لینک‌های زیر امکان پذیر است:


🔻 | دانلود مجموعۀ ۱۱ جلدی اسناد لانه‌ جاسوسی

تلگرام

ایتا


به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام یک صوت از سخنرانی استاد عابدینی در کانال تلگرام بارگذاری کردم. با خودم گفتم حیف است شما هم این سخنرانی زیبا را گوش ندهید، لذا لینک آن را اینجا هم می‌گذارم تا بهره ببرید.

https://t.me/fanuss_andishe/24

یک سال دیگر گذشت و ما همچنان پای در گل داریم ... توفیق قدم زدن در مسیر یار را نداشتیم!


ما ز عشقت آتشین دل مانده‌ایم

دست بر سر پای در گل مانده‌ایم

خاک راه از اشک ما گل گشت و ما

پای در گل دست بر دل مانده‌ایم



با توجه به فوت حمیدرضا صدر بخش هایی از کتاب «روزی روزگاری فوتبال» ایشان را تقدیم شما می‌کنم:


شادی و اشک فوتبال برایم بازتابی از زندگی یافت. زندگی سرشار از درگیری و مبارزه در منگنه زمان. نود دقیقه یا صد و بیست دقیقه، که به هر حال تمام می شد تا بازی بعد، تا فصل بعد، تا تورنمنت بعد. فاصله پیروزی و شکست، امید و ناامیدی در ضربه های پنالتی گاهی سر سوزنی می شد. سرنوشت بازی ها گاهی با طرح و نقشه رقم خوردند و گاهی با تصادف و اقبال. گاهی با پشتکار، گاهی با فرصت طلبی. گاهی با ریاضت، گاهی با شکیبایی. گاهی با شور نوجوانی، گاهی با تجربه بزرگ ترها. فوتبال فقط به مردان قوی تعلق نداشت. فوتبال به عزت نفس چنگ می زد، به امید. کوچک های بی مقدار می توانستند گاه وبی گاه شاخ غول های پرتکبر را بشکنند. کاری که کره شمالی با ایتالیا در ۱۹۶۶ کرد، ایران با اسکاتلند در ۱۹۷۸، الجزایر با آلمان در ۱۹۸۲، عربستان با بلژیک در ۱۹۹۴، سنگال با فرانسه در ۲۰۰۲ و یونان با همه غول های اروپا در ۲۰۰۴. اگر صبور می ماندی فرصت ولو ناچیز چنگ زدن به پیروزی در فوتبال مهیا می شد. این همان آوردگاهی بود که خوشبختانه قوی ترها همیشه برنده نمی شدند. این همان آوردگاهی بود که کوچک ها و بی مقدارها هم شانسی برای پرواز داشتند.


 نژاد پرستی و برزیل:

سیاهان راه یافته به {باشگاه} فلومیننس هیچ گاه سیاه بودن و زنگی خوانده شدن را فراموش نکردند. اولین رنگین پوست معروف، کارلوس آلبرتو، سیاه دورگه ای بود که در 1916 به این تیم پیوست. او برای همرنگ شدن با همبازیانش، پیش از آغاز دیدارها، نوعی پودر برنج به صورتش می مالید تا رنگ چهره اش را روشن تر سازد. اما با جاری شدن عرق طی دقایق اولیه دیدارها، سپیدی چهره اش زدوده می شد و تیرگی طبیعی اش برجسته تر. فریاد استهزا آمیز طرفداران تیم های مقابل که یکصدا او را «پودر صورت، پودر صورت» خطاب می کردند، نه فقط لقب او یا باشگاه فلومیننس بلکه طعنه ای به همه سیاهان بود.

فلومیننس آخرین باشگاه برزیلی بود که بازیکنان سیاه را پذیرفت. بعدها هم که سیاهان پرشماری، به ناگزیر، به این تیم رسوخ کردند، به تمسخرگرفتن سیاهان در فرهنگ باشگاه و طرفدارانش باقی ماند. طرفداران فلومیننس هنوز هم با پودر ویژه ای چهره های خود را سپید کرده و روی سکوها به تماشا می نشینند. فلومیننس به عنوان باشگاهی برآمده از بطن آرستوکراسی و سرمایه داری ریودوژانیرو در ابتدای قرن توسط آرتور کاکس انگلیسی تاسیس شد و حضور انگلیسی ها در این تیم، فاصله عمیق آن از اجتماع بزرگتر سیاه را خاطر نشان می کرد...



بزرگان و عرفا برای رسیدن یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده روزشماری می‌کردند و چشم انتظار آن بودند. 

حتما می‌خواهید بپرسید چرا و مگر چه چیزی دارد؟ شما را به پستی که مربوط به سال ۹۷ بوده ارجاع می‌دهم در آنجا مختصری از فضیلت نماز یکشنبه ذی‌القعده گفته‌ام و همچنین در ادامه کیفیت خواندن آن نماز ویژه را آورده‌ام.

http://fanuss.blog.ir/post/84


التماس دعا

خوشا‌دردی‌ڪه‌درمانش‌توباشی

خوشاراهی‌ڪه‌پایانش‌تو‌باشے


خوشاچشمی‌ڪه‌رخسار‌تو‌بیند

خوشاملڪی‌ڪه‌سلطانش‌توباشے



اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ

      

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

إنا للَّه و إنا إلیه راجعون‏


شهادت انسان ‏ساز سردار پر افتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملأ اعلی‏، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولی عصر- ارواحنا فداه- تسلیت و تبریک عرض می ‏کنم. 


تسلیت از آن رو که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد که در جبهه‏ های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران حماسه می ‏آفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. 

و تبریک از آن رو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملتها و توده ‏های مستضعف می‏ کند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش می ‏دهد. مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است.


چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروه های سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.


هنر آن است که بی ‏هیاهوهای سیاسی و خودنمایی های شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی‏، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر. و اما، ما می ‏توانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملتهای مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض می ‏کنم و از خداوند تعالی رحمت برای او و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

(یک دقیقه فیلم سخنرانی امام)


منبع: صحیفه امام، ج‏۱۴، ص: ۴۷۸

صندوق‌های رای روز به روز در حال نزدیک شدن هستند و چند روزی بیشتر نمانده که به ما برسند و شاید ما به آن‌ها. همه می‌دانیم که میزان مشارکت در انتخابات امثال پایین است؛ آن هم به خاطر افتضاحی که منتخب قبلی مردم به بار آورده است. و البته توپخانه‌های منافقین هم مشغول هستند و مانع فکر کردن مردم می‌شوند و از میتینگ‌های انتخاباتی به خاطر کرونا خبری نیست که کمی شور و هیجان به فضا تزریق کند؛ البته گاها خبری از جمع‌شدن‌های انتخاباتی به گوش می‌رسد ولی خوب ما قبلا جو انتخاباتی کشورمان را دیده‌ایم و این‌ها چیزی به حساب نمی‌آید.

در این دوران رسانه‌ها برای افزایش مشارکت می‌توانند نقش خوبی ایفا کنند؛ به خصوص رسانه ملی یعنی صدا و سیما که خوب متاسفانه تا به امروز که حرکت ویژه‌ای نزده است. نمی‌دانم چه کسانی در اتاق برنامه‌ریزی صدا و سیما نشسته‌اند که توقع دارند مشارکت با پخش گل خداداد عزیزی بالا برود و یا مثلا با یک موسیقی انقلابی و یا یک آهنگ از سالار عقیلی مردم بیایند پای صندوق‌ها. یا واقعا نمی‌دانند و نمی‌فهمند که مشکل مردم چیست و دغدغه مردم کجاست که اینگونه کارهایی را برای افزایش مشارکت انجام می‌دهند یا اینکه برای‌شان مهم نیست چه اتفاقی قرار است رقم بخورد.

بهتر بود صدا و سیما از فرصت‌های قبلی استفاده می‌کرد و به دغدغه‌ای اصلی این مردم می‌پرداخت تا آنکه بخواهد با به هیجان آوردن این مردم رنج دیده آن‌ها را به پای صندوق‌های رای بکشاند. مردم از وضع موجود گله‌مند هستند.
آیا آنقدر که رسانه‌های غیر ملی برای عدم مشارکت مردم تلاش می‌کنند رسانه ملی تلاش می‌کند تا مردم را اقناع کند برای رای دادن؟


بعداً اضافه شده: یک کار از بچه‌های کبریت در اینستا (+)

گرم شدن تنور انتخابات سرعت گرفته است و نفرت پراکنی‌ها اوج. دروغ‌ها و تهمت‌ها و وعده‌های پوچ شروع شدند. کاش چشم‌مان را باز کنیم و این‌بار اشتباه را تکرار نکنیم. بدون قصد و نیت از واژه تکرار استفاده کردم، ناخواسته آمد؛ می‌دانم این واژه بی‌چاره هم خسته شده است و می‌دانم که عده‌ای از دوستان عزیز از آوردن این واژه ناراحت می‌شوند ولی چه کنم که آمد ... شما به دل نگیرید! انتخابات است می‌گذرد ... به امید روزی که یک انتخابات متمدن داشته باشیم؛ روزی که کاندیداها به جای تخریب یکدیگر، از خود و برنامه‌هایشان بگویند ... نه آنکه وعده دهند، برنامه‌ای که اجرایی باشد، حداقل قبلا کمی از آن را اجرا کرده باشند ... و نخواهند با دروغ و تهمت و تخریب دیگران رای بگیرند. روزی برسد که همه بفهمیم با فحش و فحش کاری کار درست نمی‌شود.


نمی‌دانم فیلم اخراجی‌ها۳ را دیده‌اید یا نه؟ اما الان وقت دیدنش است؛ الان که انتخابات گرم شده است باید آن را تماشا کرد و درس گرفت... اگر قبلا دیده‌اید دوباره وقت بگذارید و ببینید. ارزشش را دارد. و اگر ندیده‌اید حتما حتما ببینید. پشیمان نمی‌شوید.


در پایان بگویم مهم نیست که به چه کسی رای می‌دهی ولی مواظب باش به خاطر اختلاف انتخاب، دوستی با دوستت به دشمنی تبدیل نشود، ارزشش را ندارد.

انا لله و انا الیه راجعون؛ این مصیبتی که برتمامی ما وارد شده است را تسلیت می‌گویم. آری ما همه مصیبت زده‌ایم به خاطر تمام شدن ماه مبارک رمضان. و چه مصیبتی بزرگ‌تر از اینکه از میهمانی الهی بیرون بیاییم؟

و تنها دل‌خوشی ما عیدی است که در انتهای این مهمانی است. بعد از این تسلیت، لازم است عید را هم به شما تبریک بگویم؛ اسعد الله ایّامکم!

در مهمانی امسال توفیق شرکت در دورهمی  قرآنی  دوستان وبلاگنویس را نداشتم. و چقدر حسرت خوردم به خاطر این بی‌توفیقی. و چه بسیار شرایط و انتخاب‌های اشتباهم که باعث شدند کمتر توفیق استفاده از این ماه عزیز و مهمانی آن داشته باشم. امیدوارم سال آینده استفاده بهتری ببرم، البته اگر زنده باشم ... واقعا اصلا مشخص نیست که سال دیگر زنده باشیم که بتوانیم در این مهمانی شرکت کنیم.

طبق روال این چند سال باز هم هنگام ماه مبارک رمضان باید خداحافظی کنم تا عید فطر. هرچند مثل قبل فعال نبودم، ولی تلاش می‌کردم حداقل هر ماه یک پست بگذارم، ولی خوب ماه مبارک استثنا است. البته چه بسیار وقت‌ها که پست نمی‌گذارم ولی به این پنل سر می‌زنم و همچنین به وبلاگ‌های شما دوستان عزیز هم سر می‌زنم، هرچند خیلی کم نظر می‌دهم.

در سال‌های قبل دو کتاب را خدمت دوستان معرفی می‌کردم؛ نمی‌دانم چقدر موفق به مطالعه آن‌ دو شدید؛ امسال هم به همان دو کتاب ارجاعتان می‌دهم. حتی اگر آن‌ها را خوانده باشید هم ارزش دارد دوباره در حال و هوای این ماه عزیز مطالعه کنید. من خود هر سال این کار را می‌کنم. به ترتیب اول کتاب کوچک‌تر و بعد آن یکی که مفصل‌تر است.

من از دیروزهایِ رفته دانستم
  که در امروزِ ما تقدیرِ فرداآفرینی هست
خبر دارم
  بهار بهترینی هست!

امیدوارم سالی پر از خیر و برکت داشته باشید. 

-----------------------------------

سال‌های قبل در شب عید، سالی را که گذشته بود با خود مرور می‌کردم؛ مرور سال قبل را هم البته با حذف موارد شخصی در وبلاگ منتشر کردم (+)؛ امّا امسال اصلا حوصله آن نبود... حتی تبریک سال نو خورشیدی هم با تاخیر بود! برای من انگار هنوز سال تحویل نشده است، انگار هنوز بوی عید و عیدی به مشامم نخورده است ... نمی دانم عید را خراب کرده‌اند یا حس بویایی ما را ؟

تنها چیزی که حال و هوای عید را آورد، شعار و نام سالی بود که رهبر انقلاب انتخاب کردند؛‌ «تولید، پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها» و همچنین سخنرانی ۱ فرودین ایشان خطاب به مردم.

با تمام سختی‌هایی که در سال ۹۹ گذشت، سخنان محکم و امیدوار کننده رهبر، همان تواصی به صبر و ایجاد امیدی بود که ایشان توصیه کرده بودند.

امروز ۲۰ مهرماه، روزی است که در تقویم‌ها به نام بزرگ‌داشت حضرت حافظ ثبت شده است. از این بزرگداشت‌‌های اسمی که بگذریم؛ این پست مناسبتی شاید از اولین پست‌هایی باشد که بدون تاخیر است و در همان تاریخ نوشته و منتشر می‌شود و آن هم به عشق حافظ است. من شعر را با حافظ شروع کردم، از همان اواخر دوران کودکی، هرچند چیز زیادی نمی‌فهمیدم ولی نمی‌دانم چرا در آن دوران حافظ شدیدا به دلم نشسته بود و بعد هم که در نوجوانی علاقه به شعر نو پیدا کردم، هیچ گاه حافظ و اشعارش را رها نکردم. و حتی در ابتدای دوران جوانی که از شعر فاصله گرفتم، باز هم حافظ جایگاهش را داشت. بگذریم از خاطره گویی.

منِ ناچیز و نالایق نمی‌توانم در مورد بزرگی چون حافظ حرفی بزنم؛ پس نقل قولی از رهبر انقلاب در مورد حافظ برای‌تان می‌آورم:

بزرگداشت از حافظ، بزرگداشت از فرهنگ قرآنی و اسلامی و ایرانی است و بزرگداشت از آن اندیشه‌های نابی است که در این دیوان کوچک، گردآوری شده و به بهترین و شیواترین زبان، ادا شده است.(۲۸/ ۸ / ۶۷) منبع

منبعی که از آن این سخن رهبری را برای‌تان نقل کردم، خود خواندنی است؛ اگر حوصله داشتید حتما به آن سری بزنید!

کدام شعر از حافظ خیلی به دل‌تان نشسته و دوستش دارید؟ برای ما هم نقلش می‌کنید؟ اگر بیش از یک شعر باشد که چه بهتر!


ای حسین؛

حال که در سفر اربعینی جا مانده‌ایم،
بالی به ما بده، به هوای تو پر زنیم
حالی به ما بده، که صمیمانه در زنیم
هر سال اربعین دلِ ما رو به «راه» بود
ره بسته شد، دلیل کدامین گناه بود


این روزها حالم دست خودم نیست، دل و دماغ هیچ کاری را ندارم. هوای سفر دارم و ره بسته است. مدام با خود می‌گفتم دقیقه ۹۰ اعلام می‌کنند که راه باز است و باید آماده باشم ... امّا ...

 یادش بخیر سال‌های قبل وقتی بر می‌گشتم تا مدت‌ها خاطره برای گفتن داشتم و نقل مجلس‌هایم اربعین، پیاده‌روی، موکب، مبیت، عراق، کربلا، نجف، چای عراقی، قهوه، کباب ترکی، فلافل و ...
****
دوستی پرسید: امسال که راه بسته شده چی‌کار می‌کنی؟
 آهی کشیدم و گفتم : هییییچ  ... مگه دلشکسته جز حصرت و گریه کاری می‌تونه بکنه؟
دیدم بی تفاوت نگاه میکند ..
پرسیدم: شما اربعین  کربلا رفتی؟
گفت : نه
   با خود گفتم پس همین است که آرامی!

*****
امروز در خانه ماندن برایم خیلی سخت است؛‌ مگر می‌شود اربعین در خانه ماند؟  ... اما کجا را دارم برای رفتن؟ نمی‌دانم باید بیرون رفت تا دلم به سمتی کشیده شود؛ کوهی، دشتی، صحرایی و ...

گفتم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که بیایی برود غم ز  دل ما 


من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی


من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی
بگیر از دلم یه سراغی چه فراقی چه فراقی

****

دوری و دوستی سرم نمیشه
هیچ کجا واسم حرم نمیشه
از تو دورم باورم نمیشه 
دارم میمیرم

****

کربلا واسم ضروریه حسین
اربعین اوضاع چجوریه حسین
کار من امسال صبوریه حسین
دارم میمیرم

****

من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی
بگیر از دلم یه سراغی چه فراقی چه فراقی
جوونیم فدا سر ساقی چه فراقی چه فراقی

****

آرزومه راهی مشایه شم
کربلایی شم باهات همسایه شم
پرچم سرخت باشه آسایشم آروم جونم

****

این روزا عطر اقاقیا میخوام
تلخی چای عراقی رو میخوام
گریه تو صحن ساقی و میخوام آروم جونم

****

من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی
بگیر از دلم یه سراغی چه فراقی چه فراقی
من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی
رو قلبم گذاشته چه داغی چه فراقی چه فراقی


تماشا و دانلود نماهنگ در کیفیت‌های دیگر در آپارات

نهم مهر روز ناشنوایان است؛ هرچند که مخالف این نامگذاری‌های تقویمی هستم ولی به هر حال این روز را برای این عزیزان ثبت کرده‌اند. به مناسبت این روز شعری از رهبر انقلاب که متخلص به امین است برای‌تان می‌آورم.


ما خیل بندگانیم ما را تو می شناسی
هر چند بی زبانیم، ما را تو می شناسی
ویرانه ایم و در دل، گنجی ز راز داریم
با آن که  بی نشانیم،  ما را تو می شناسی
با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش
بیگانه با کسانیم، ما را تو می شناسی
آئینه ایم و هر چند لب بسته ایم از خلق
بس رازها که دانیم ما را تو می شناسی
از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو می شناسی
از ظن خویش هر کس، از ما فسانه ها گفت
چون نای بی زبانیم ما را تو می شناسی
در ما صفای طفلی، نفسرد از هیاهو
گلزار بی خزانیم ما را تو می شناسی
آئینه سان برابر گوییم هر چه گوییم
یکرو و یک زبانیم ما را تو می شناسی
خط نگه نویسد حال درون ما را
در چشم خود نهانیم ما را تو می شناسی
لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم
هم پیر و هم جوانیم ما را تو می شناسی
با دُرد و صاف گیتی، گه سرخوش است گه غم
ما دُرد غم کشانیم ما را تو می شناسی
از وادی خموشی راهی به نیکروزیست
ما روز به، از آنیم ما را تو می شناسی
کس راز غیر از ما نشنید بس «امینیم»
بهر کسان امانیم ما را تو می شناسی  

کرونا محرم امسال را خاص کرده است و به تبع آن تبلیغ دین. چرا که یکی از مهمترین عرصه ها و فرصت ها برای تبلیغ دین همین محرم و صفر و مجلس عزای سید الشهداء علیه السلام است که امسال شرایط آن تغییر کرده است. 

نمی گویم باید مجالس و عزاداری تعطیل شود و تنها در فضای مجازی عزاداری کنیم؛ ولی در کنار برپایی مجالس باید فضایی هم فراهم شود برای کسانی که امکان حضور در مجالس را ندارند. افرادی هستند که به هر دلیلی امکان حضور در مجالس را ندارند؛ ممکن است شخصی بیمار و مبتلا باشد و نمی تواند به مجلس عزا برود، ولی خوب این شخص هم دل دارد و حق دارد که برای اربابش گریه کند و معارفی از دین را بشنود. و یا گروه پرخطر که سیستم ایمنی بدنشان ضعیف است و یا بعضی افراد مسن و پیرغلامان حضرت که اصلا نباید در معرض ابتلا قرار گیرند و یا حتی پزشکان و پرستاران و دیگر زحمت کشان جبهه سلامت.  و چه خوب که این افراد بتوانند در فضای مجازی از معارف دین و جلسات عزا بهره ببرند. البته خوب واضح است که هیچگاه فضای مجازی مثل حضور در مجلس عزا نمی‌شود و تاثیری که فضای حقیقی دارد، فضای مجازی ذره‌ای از آن را ندارد؛ اما چه می‌شود کرد؟ ما هم از باب اکل میت از آن استفاده می‌کنیم. در شریعت اسلامی وقتی به اضطرار برسیم، خوردن گوشت گربه مرده هم جایز است بلکه اگر به مرحله‌ای برسیم که تنها راه حفظ جان خوردن آن گربه مرده است، خوردنش واجب می شود و اگر آن را نخوردیم و به خاطر نخوردن آن مُردیم، بعید نیست که حکم خودکشی داشته باشد.


☆ مشورتی که با شما دارم:

این مقدمه را گفتم تا با شما یک مشورتی داشته باشم؛ اگر قرار باشد یک کانال در شبکه‌های اجتماعی هوا کنم و در این ایام سوگواری به نحوی عزاداری مجازی داشته باشیم، پیشنهاد شما کدام یک از پیامرسان ها است؟؟   ایتا، سروش، روبیکا، بله، گپ، آی گپ، تلگرام‌ملعون؟

البته واتساپ هم هست ولی در آن نمی توان کانال تشکیل داد و به خاطر ابری نبودن این پیام رسان محتوا ماندگاری برای بعد ندارد، لذا از گردونه خارج شده است.  

و اینکه گزینه ها محدود به این موارد نیست، اگر شما جای دیگری را هم سراغ دارید بگوید.


لطفا در این امر مرا راهنمایی کنید و به راحتی از کنار این مشورتی که با شما دوستان عزیز کردم نگذرید. 

☆ البته در هنگام پاسخ گویی این را هم مدنظر داشته باشید که بعد از تشکیل کانال وقتی به شما گفتم عضو شوید، نگویید که من این پیام رسان را ندارم و اصلا و ابدا هم قصد نصب و استفاده از آن را ندارم :)


بعدا‌نوشت:

کانال فاتح کربلا:

خیلی ممنون از عزیزانی که منو راهنمایی کردند! در نهایت با جمع‌بندی مشورت‌ها و نظرات اینجا و غیر اینجا به این نتیجه رسیدم که توی ایتا و تلگرام کانال هوا کنم. آی‌دی هر دو کانال @fateh_karbala  هست. البته اگه به فارسی هم سرچ بزنید فاتح کربلا پیدا می‌کنید؛ ولی به هر حال لینک‌شون را هم اینجا قرار می‌دم. و البته توی واتساپ هم یه گروه تشکیل دادم برای خانواده و فامیل و دوستان بیرون از مجازی.

تلگرام: t.me/fateh_karbala

ایتا: eitaa.com/fateh_karbala

می‌خواستم در باب نمازی که در یکشنبه‌های ذی‌القعده وارد شده است مطلبی بنویسم هم یادآوری باشد برای آنان که اهلش هستند و هم ترقیبی خودم، که یادم آمد قبلا هم در موردش نوشته‌ام. به بایگانی وبلاگم نگاهی انداختم و دو پست پیدا کردم. این و این. هر دو مربوط به سال ۹۷ بود. وقتی آن دو پست را خواندم، دیدم برای این پست همان حرف‌ها را می‌خواستم بگویم که قبلا گفته بودم! هر چند تکرار خوب است و اینکه در اینجا درختی برای کاغذ‌های نوشته شده قطع نمی‌شود، ولی خوب وقت دیگران هم ارزش دارد. و همچنین وقت خودم. پس به این نتیجه رسیدم که به همان دو مطلب قبل لینک بدهم.

امّا چیزی که فکرم را مشغول کرد این بود که بعد از گذشت زمان من باز هم می‌خواستم همان حرف‌ها را بزنم و حرف دیگری نداشتم! و این ناشی از عدم مطالعه من در این زمینه است. مناسبت‌ها فرصت خوبی هستند برای مطالعه روی موضوعات مختلف که در غیر آن ایّام فرصت مطالعه پیدا نمی‌شود. مخصوصا اگر دست به نوشتن داشته باشید و بخواهید در وبلاگ‌تان مناسبت‌نگاری کرده باشید، بدون مطالعه نمی‌توانید چیز خوبی از آب دربیاورید. به ویژه وقتی یکی دوسال از مناسبت‌نگاری‌ها گذشته باشد و دیگر حرفی در باب آن مناسبت برای گفتن نداشته باشید.

مناسبت‌نگاری یا تقویم‌نگاری را مغتنم بشمارید؛ هم به عنوان یک فرصت مطالعه و هم یک ایده و موضوع برای نوشتن!

وقتی کاری را دسته جمعی انجام می‌دهیم، کار خیلی بهتر پیش می‌رود و تنبلی‌ها کم می‌شود و وقتی انگیزه‌مان کم می‌شود دیگر دوستانِ جمع  هُل‌مان می‌دهند. و اگر در میان راه کسی کم آورد ما به تلافی هُلی که دادند، دست‌شان را می‌گیریم و در مسیر هم قدم می‌شویم. مثل وقتی گروهی به کوه می‌رویم؛ حرفه‌ای‌ها باید گذشت کنند و مبتدی‌ها هم باید تلاش بیشتر، تا گروه یک دست باشد و با هم به قله برسیم.

یکی از مسائلی که شدیدا به آن نیاز داریم کار جمعی است که متاسفانه در میان ما بسیار ضعیف است و فرد‌گرایی به شدّت روبه‌ افزایش است؛ که البته این هم از سوغاتی‌های غرب است که به اصطلاح درس‌خوانده‌های آن‌ور آبی برای‌مان آورده‌اند. بُگذریم.

گرایش به جمع و اجتماع در دین‌مان هم مورد تاکید است. و از گذاره‌هایی است که شدیدا هم به آن سفارش شده است، نمونه‌ آن اهتمام ویژه دین عزیزمان به نماز جماعت است که به این صورت ثواب برای آن قرار داده است. و از این قبیل سفارشات ...

خلاصه این پرچانگی‌ها برای معرفی یک کار‌ِ گروهی در همین فضای وبلاگی است که چند سالی است در ماه مبارک رمضان دایر می‌شود. مجازی دور هم جمع می‌شوند و قرآن را ختم می‌کنند؛ هر کس به اندازه‌ی توان خودش. و این را بگویم که تا ۵ اردیبهشت مهلت ثیت‌نام دارید. من که ثبت‌نام کردم. می‌دانم که خیلی‌ از شما عزیزان در ماه مبارک رمضان قرآن می‌خوانید و با آن انس می‌گیرید؛ بیایید این‌بار با هم قرآن بخوانیم!

آیا لازم است از اهمیت تلاوت قرآن در بهار قرآن -ماه مبارک رمضان- بگویم و سرتان را درد بیاورم؟

از بیستم شعبان تا آخر ماه مبارک رمضان مناسب است که یک اربعین دعای عهد را بخوانید و ملتزم باشید.
این، یک نوع استقرار در محبت و ولایت می‌آورد. بعد از نماز صبح دعای عهد را انسان چهل روز ادامه بدهد، این دیگر می‌ماند. بعد هم اگر برایش ملکه شد، ادامه بدهد؛ ولی از هجدهم - بیستم ماه شعبان تا آخر ماه رمضان چهل روز بدون فاصله می توان دعای عهد را ادامه داد.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری

ماه شعبان برای خودش یک فصل از زندگی است. در زندگی معنوی ما فصل مناجات، ماه شعبان است. البته در دیگر فصل‌ها زندگی هم مناجات نقش پررنگی باید داشته باشد ولی فصل مناجات شعبان است.
چگونه به تابستان می‌گوییم فصل هندوانه؟ و یا مثلا فصل زولبیا و بامیه ماه مبارک رمضان است و یا فصل مرکبات زمستان است. در شعبان هم مناجات از لازمه‌های زندگی ما است و فصل آن است.

سال  ۹۸؛ سال رونق تولید؛ سالی که با سیل آغاز و با کرونا تمام شد. و بچه‌های جهادی هم در اولش بودند و هم در آخر؛ با جهاد شروع کردند و با جهاد به پایان رساندند.

 

مرور سالی که گذشت:

- شعار سال که توسط رهبر انقلاب انتخاب شد، خیلی از نظریه پردازان را از این همه بینش به تعجب واداشت.

- سفره‌ی اعتکاف این بار در کنار سفره هفت‌سین نوروزی پهن شده بود و معتکفینی که دعای تحویل سال را هنگام میهمانی در مساجد خواندند.

- سیلی خانه خراب کن.

- تلاش‌های مجدّانه جهادی‌ها و شعار تو دهنی به بعضی‌ها که: اول بیل بزن و بعد حرف بزن ... و حضور جالب طلاب و روحانیون در عرصه عمل.

- رفتن کارلس کیروش

- شهرداری که در دعوای خانوادگی با اسلحع همسرش را به قتل رساند و با خیال راحت در کلانتری نشست و اعتراف کرد.

- بچه‌های سپاه با کولاکی که در انداختن پهباد آمریکایی داشتند.

- قهرمانی جوانان والیبالیست که با بودجه کم از بزرگسالان جلو افتادند.

- کودک ۸ ساله‌ای که در ورزشگاه آزادی جان باخت.

- حمله به نفتکش ایرانی

- آبان و گرانی‌بنزینش و بی‌خبری رئیس جمهور و این بار فتنه بنزین.

- ۱۳ دی و داغی که از شهادت سردار مقامت بردل‌مان نشست که با موشک باران شدن پایگاه آمریکایی عین الاسد کمی از این داغ کم شد ولی انتقام سخت هنوز هم ادامه دارد.

- حضور میلیونی مردم دل‌بسته به این خاک و نظام؛ چه در تهران و چه در کرمان و دیگر شهر‌ها

- شهدای پرواز اکراین و شهدای کرمان

- کرونا و جهادگران در خط مقدم

 

 

اگر چیزی را از قلم انداختم شما بگویید؟

این فرصت را از دست ندهید.... برای روز اول هنوز چند ساعت وقت هست.

اگر روز اول را از دست دادید دیگر روز‌‌ها را مغتنم بشمارید...

 بعد از خواندن نماز دعا کنید شرّ این ویروس منحوس کم شود.

منبع عکس و توصیه

امروز روز مادر است و همچنین عید را هم باید تبریک گفت.

دیشب که به مادرم زنگ زدم و تبریک گفتم بعد از قطع کردن تلفن، فکرم رفت به سمت اون‌مادر‌هایی که تنها فرزندشون رو برای دفاع از این خاک و بوم به جبهه‌ها فرستادن و هنوز بعد از چندین سال برنگشتند. حتی یک مزار هم ندارند ... 

و شاید هم در خواب و یا عالم رویا فرزندشون روز مادر را تبریک گفته ...

حشن ۲۲ بهمن در مدارس به مسابقه ماست‌خوری می‌گذرد البته کار فرهنگی هنری هم می‌کنند منظورم تئاتر است؛ تئاتری که هیچ نمی‌آموزد و فقط به دنبال لوده‌گری و دلقک‌بازی هستند.
 بی‌انصافی هم نکنیم، گاهی گروه سرود هم اجرا دارد ... ان‌شاء الله که سرود انقلابی اجرا می‌کنند.

اگر یک مدیر مدرسه خیلی انقلابی باشد و به خواهد گذارش خوبی رد کند، به حاجاقا می‌گوید که برای بچه‌ها حرف بزند ... که شما تصور کنید دانش‌آموزان ابتدایی را که مجبورا حرف‌هایی را بشنود که هیچ درکش نمی‌کنند... حتی دبیرستانی‌هایش هم این‌‌روز‌ها حوصله گوش‌دادن ندارند!
 
یک روز مدرسه را برای جشن تعطیل می‌کنند و همه‌اش به لودگی می‌گذرد ... بدون هیچ کار هنری که با به نمایش گذاشتن باور‌های انقلاب، سطح شعور بچه‌ها را بالا ببرد... آیا نمی‌توان با یک کار فکر شده و هنری تاریخ معاصر را با زبان ساده برای کودکان روشن کرد؟ تا مجبور نباشیم مسابقه ماست‌خوری برگذار کنیم؟
 
این‌گونه است که وقتی از میانگین سنی اغتشاشگران و فریب خوردگان بنزینی آمار گرفته می‌شود بین ۱۸ تا ۲۲ سال هستند.(این‌را شاید بعدا بیشتر در موردش بنویسم)
وقتی از گفتمان انقلاب با جوانان‌تان صحبت نکنید و در فضای آکادمیک قبل از دانشگاه هم که هیچ برنامه‌ای برای آن نداشته باشید چه توقعی دارید؟
از آموزش دانشگاه‌ها که ناامیدم؛ وقتی مبنای علمی شدن، ملحد شدن است، چه توقعی دارید؟ مگر آنکه جوانان خود دست به کار شوند ... همانطور که در گوشه و کنار مجاهدت‌های‌شان به گوش می‌رسد.
 
 
پی‌نوشت بی‌ربط:
دوستانی که در این هوای سرد در راهپیمایی شرکت کردند، اجرکم عندالله.

اوج اخلاص را ببین!

چهلم شهادتش در ۲۲ بهمن است.

متن پیش‌رو، چند خط روضه است، اگر حال اشک و گریه ندارید نخوانید:


صدیقه کبری در آن حالی که نفس نفس زنان می رفت و قدرت ایستادن نداشت بعد از آن فشار در و دیوار، در آن حال این خطبه (فدکیه) را خوانده است. وقتی به امام‌حسن گفتند: تو چرا اینقدر گریه می کنی، فرمود: شما که در کوچه نبودید، من در کوچه بودم دیدم چه گذشت!! به من می گوئید گریه نکنم! ولی با آن وضع؛ جوان، فرزند سقط کرده، علی به آن وضع افتاده، در کوچه آن حال را دیده ... که بعدها هر چه خواستند امام حسن را ساکت کنند که چرا اینقدر گریه می کنی، فرمود: آخر شما که نبودید ببینید چه شد! با آن وضع رفت و مسجد را منقلب کرد.


 کلیک کنید: خطبه نماز جمعه قم  ۱۳۸۶/۰۳/۲۵

📌 به مناسبت ۹دی؛ برگرفته از سخنان آقای پناهیان

آیا این جناح‌بندیِ موجود در جامعۀ ما حقیقی است؟! مثلاً گفته می‌شود که یک جناح، ارزشی‌تر یا آرمان‌گراتر هستند و جناح دیگر، واقع‌بین‌تر و عقلانی‌تر هستند. دعوا از همین‌جا شکل می‌گیرد!

 اصلاً «ارزش» یعنی چه؟! چرا به انقلابی‌ها می‌گویند «نیروهای ارزشی»؟! «ارزش» به آن معنایی که برخی از فیلسوفان غربی می‌گویند، در مقابلِ عقلانیت قرار دارد. این مفهوم را ساختند و به دین‌داران نسبت دادند تا در مقابلش بگویند «ما واقع‌بین و عقلانی هستیم» درحالی‌که دین، یک امر به‌شدت عقلانی است؛ هم به‌معنای جلب منفعت فردی و گروهی و هم به‌معنای جلب منافع عالی انسانی و منافع اخروی.

حقیقت دین چیزی جز منفعت‌طلبی نیست و حقیقت انقلاب هم چیزی جز برخورد عقلانی با منافع بشری نیست. شما یک نمونه بیاورید که حضرت امام(ره) غیرعقلانی و به تعبیر اینها صرفاً «ارزشی» برخورد کرده باشد و خلاف واقع‌بینی عمل کرده باشد! نه‌فقط امام(ره)، بلکه در کل قرآن و تاریخ معصومین هم چنین نمونه‌ای نمی‌توانید پیدا کنید!

دوقطبیِ اصیل و حقیقی، دوقطبیِ «تعقل و توهم» است. یک طرفِ این دو قطبی اصیل، غرب‌گرایی است که ناشی از توهم است و طرف دیگرش، مقاومت و استقلال‌طلبی است که ناشی از تعقل است.

دعوای انقلابی و غیرانقلابی، دعوای عقلانیت و توهم است؛ از همان روز اول تا حالا! اختلاف بنی‌صدر با انقلابی‌ها چه بود؟ بنی‌صدر متوهم بود و می‌گفت: «زمین می‌دهیم، زمان می‌گیریم!»

امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری(یعنی نمایندۀ مذاکره‌کنندۀ خودش با معاویه) نامه نوشت ولی در این نامه، او را به «ارزش‌ها» دعوت نکرد، بلکه فرمود: عقل و تجربه را زیر پا نگذار. هرکسی عقل و تجربه را زیر پا بگذارد شقیّ است! (نهج‌البلاغه/نامه ۷۸)


مشکل این است که دیکتاتورهای رسانه‌ایِ جناحی، نمی‌گذارند گفتگوی درست صورت بگیرد! لذا طی این چهل‌سال، انقلاب «غیرعقلانی» ترجمه شده است! درحالی‌که انقلابی یعنی کسی که پدیده‌ها را عقلانی محاسبه می‌کند و مقدار اصرارش برای یک بایدِ عقلانی، به‌اندازۀ مقدار اهمیت و تأثیر آن است.

 ولایتمداری هم، نه یک ارزش، بلکه یک واقعیت پُرمنفعت برای جامعه است. طبق بیان اهل‌بیت(ع) بدون ولایت، کار جامعه سامان پیدا نمی‌کند. شما اگر ولایت را به‌عنوان یک ساز و کار برای ادارۀ جامعه و به‌عنوان مُدلی که پارادُکس دموکراسی را حل کرده، بیان کنید، خیلی‌ها راحت‌تر می‌پذیرند.


 اینکه 9دی نام «بصیرت» به خودش گرفته است، شاید یک معنای آن عقلانیت باشد. 9دی هم در واقع یک برخورد عقلانی با یک پدیدۀ اجتماعی بود. اساساً انقلابی‌گری یعنی عقلانیت! هرکسی پای عقل بایستد و واقع‌بینانه برخورد کند، او انقلابی است.

 چه کسی انقلابی‌تر است؟ هرکسی که عاقل‌تر و واقع‌بین‌تر باشد. ما چرا آقا را به‌عنوان رهبر انقلاب قبول داریم؟ چون رهنمودهای عاقلانه و واقع‌بینانه داده است. ما هرچه موضع‌گیری از ایشان دیده‌ایم، عاقلانه بوده است.


صوت و متن سخنرانی: 

 Panahian.ir/post/5232


♨️بیانات استاد فلاح شیروانی در کانال ایتا :

ما از فلسفه و امثال این آموزه‌ها توقعمان این است که جهان معنایی ما را تغییر بدهند. به خصوص اگر تغییر جهان معنایی را از زاویه‌ی یک فعل به او نگاه بکنیم در ناحیه‌ی افعال هم تقریباً کار بزرگی است و نظیر ندارد. یک مقدارصریح‌تر بگویم، فلسفه می‌خوانیم که روی رفتارمان هم تأثیر بگذارد.

من اگر واقعاً یک فهم متعالی پیدا بکنم، کاملاً رفتار من را به انضباط می‌کشد. این کاملاً واقعیت دارد. یعنی به تدریج دست و پای من را هم جمع می‌کند و می‌برد در دنیای جدید. به تعبیری انسان را از ناحیه سرش می‌شود به این طرف و آن طرف کشید. شما زمانی که او را از ناحیه‌ی سر و سینه بکشید، دست و پای او هم می‌آید، رفتار او هم کاملاً تغییر می‌کند و متناسب می‌شود.


نکته‌ی دوم اینکه در فلسفه غایت رشدی که به دست می‌آوریم، یک فهم الهی و توحیدی است. طبیعتاً رفتار مترقی که به دست می‌آید، رفتار توحیدی است. رفتار توحیدی اعم از جنبه‌های تنزیهی و تشبیهی است. 

یعنی اگر فلسفه خیلی خوب اتفاق بیفتد خیلی خوب هم اثر بگذارد، ما را باید شبیه آقا رسول اکرم(ص) بکند. شبیه آقا امیر المؤمنین(ع) بکند. ما مسیر دیگری که نمی‌خواهیم طی بکنیم. امیدمان این است که اگر این کارها را داریم می‌کنیم، شباهت‌هایمان به این حضرات بیشتر شود. فاصله‌هایمان با این حضرات کمتر بشود. 

شاید کسانی که به این معارف دسترسی ندارند باید مسیر دیگری را طی بکنند. ولی مسیر منتخب ما این است. ما نهایتاً باید مانند آقارسول اکرم(ص) بشویم، مانند آقا امیر المؤمنین(ع) بشویم. که چه کار کنیم؟ ایشان چه کار کرد؟

در اُفتادند و صف‌بندی‌هایی درست کردند، سمت و سوی اجتماعی درست کردند، همه برمبنای توحید بود. با طاغوت زمان خودش درافتاد، اساسی هم درافتاد. یک لحظه هم کوتاهی نکرد ایشان. هیچ کوتاهی و تردید در ایشان ندیدند. آقا امیر المؤنین(ع) هم همین طور، فرزندان ایشان هم همین طور، همسر ایشان هم همین طور بود، همه‌ی متعلقات ایشان، شیعیان ایشان هم همین طور بودند. هر جا هم[که شیعیان] تردید کردند، در روایتی نقدی به آن‌ها وارد شد که چرا اینجا کوتاه آمدی؟


نکته‌ی بعدی اینکه تلقی ما از انقلاب اسلامی ‌همین رفتار توحیدی است، همین رفتار توحیدی که از آقا امیر المؤمنین(ع) مشاهده کردیم و امید داریم از آقا امام زمان(عج) مشاهده بکنیم. تلقی ما این است که ایشان یک مصلح بزرگ جهانی است و همین درگیری‌ها را راه می‌اندازد. اگر ما به سمت ایشان هستیم، رفتار ما بایدیک شباهتی داشته باشد.


تلقی ما از انقلاب یک حیات توحیدی است. 

این انقلاب فهم شده، بعد القا شده و مورد استقبال قرار گرفته و الآن ما سر سفره‌ی این انقلاب هستیم. خیلی حادثه‌ی بزرگی است به خصوص در سمت‌و‌سویی که الآن بشر در جهان گرفته است. یعنی در جامعه‌ی بین‌المللی که ما الآن داریم مشاهده می‌کنیم، انقلاب اسلامی‌ با این جوهره و معنایی که دارد، خیلی حادثه‌ی بزرگی است. یعنی حتی با زاویه فیلسوفانه هم که نگاه بکنیم، فلاسفه همه باید غش بکنند که این حادثه اتفاق افتاده است.

عرض من این است که شما در این مسیر، وقتی قبله این باشد، اگر شروع کنید به معماری کردن، واقعاً در دنیای امروز چقدر موفق هستید؟ یک نمونه همین داستان سیزده آبان که روز مبارزه با استکبار است. همین را که کلی شعور در آن است، اگر بنا باشد بقیه چیزها را در ایران حذف کنید، هر چه که در ایران داریم را حذف کنید، اصلاً خود اسم ایران را هم حذف کنید، یک کشور جهان سومی‌که چندصد سال به او ظلم شده است. فقط این را در نظر بگیرید؛ فقط اگر بنا بود که ما بر اساس یک شعور مترقی و درک واقعیت‌های حیات بشر که کِی به کِی دارد ظلم می‌کند و... ما فقط یک رفتار ملی تولید بکنیم، واقعا چقدر موفق بوده‌ایم؟

همین قضیه[13 آبان] را شما بخواهید در یک کشور دیگر پدید بیاورید، چقدر موفق هستید؟ الآن همه‌ی ما می‌دانیم که در تمام شهرهای ایران این تظاهرات هست. حالا یک جایی سردتر است و جایی یک مقدار گرم‌تر. به این توجه کنید که چقدر هزینه شده و چقدر معنا به خورد این حادثه رفته است. ما که مفت و مجانی تظاهرات رفتیم و آمدیم! اصلا[این حرکت] نهادینه شده، یک عده زحمت هایش را کشیده اند. 


انصافاً جدی عرض می‌کنم و واقعا درخواست دارم نمی‌خواهم صرفاً انجام وظیفه کرده باشم. واقعا درخواست دارم که به این قضیه نگاه کنید، این واقعا خیلی نعمت است.

به این فکر کنید.

امروز اربعین شهدای کربلاست، آن آزادگانی که در برابر دهر و ابرقدرت‌های آن روز تسلیم نشدند، آزادانه زندگی کردند، و آزاد و پرافتخار به لقای پروردگار خود نایل آمدند.
در آن روزگار سلطه‌گران جبّار می‌خواستند همه‌ی نفس‌ها را در سینه خفه‌کنند، همه‌ی آدم‌ها را به زیر سلطه‌ی خود به اسارت بکشند، و با پول و تهدید به‌قتل و شکنجه، همه را وادار به سکوت و اطاعت‌کنند، آن‌جا حسین بن علی علیهما السلام وارث والای ولایت و نبوت، فرزند برومند علی و فاطمه علیهما السلام، رهبر انسانیت و تعیین کننده‌ی معیارهای خدایی در زمان خود، آزاد مردی که همه‌ی دهر قادر نبود تا او را به زانو درآورد، مظهر ایمان و عرفان، سمبل شجاعت و فداکاری، نماینده‌ی خدا بر زمین، و سید و مقتدای تمام شهیدان علیه یزیدیان و سلطه‌طلبان قیام کرد؛ و همه‌ی وجود خود و کسان خود را در راه خدا قربانی داد، و پرچم پرافتخار و خونین شهادت را بر قله ی بلند تکامل بشریت به اهتراز درآورد.
و آن را نشان هدایت انسان‌ها در راه پرپیچ و خم تکامل قرار داد، تا هر کس که جویای حق و حقیقت و عدل و عدالت است، به این پرچم خونین چشم داشته باشد و راه را از بی راهه تشخیص دهد.  (رقصی چنین میانه میدانم آرزوست / شهید چمران)

حسین جان!  در این دهه توفیق نداشتم از تو بنویسم.

هرچند قصد و نیتش را داشتم امّا من روسیاه‌تر از آن بودم که توفیق از تو نوشتن را پیدا کنم!

امّا آقا جان در این شب عاشورا ما را بخر؛ اشک چشم به ما بده، شور و شعور حسینی به ما بده، تا بتوانیم امشب خوب عزاداری کنیم.

 

 

در عاشورا به خاطر مصائب، قلب نازنین امام زمان ارواحنافداه در فشار است.

صدقه برای سلامتی ایشان فراموش نشود.

التماس دعا

یکی از عادت‌هایم این است که وقتی دنبال‌کننده‌ی جدیدی اضافه می‌شود، به وبلاگش سر بزنم. تا اولا هم مخاطبم را بشناسم و دوما فضای وبلاگش را ببینم و چند‌تایی از پست‌هایش را بخوانم، شاید پسندیدم و دنبالش کردم.

یکی از وبلاگ‌ها را  طبق همین عادت باز کردم که به این جمله برخوردم : ...خواهشا اینجا رو اینستا نکنید. (+)

این جمله باعث شد به فکر فرو بروم، مخصوصا که چند روز قبل را روز وبلاگنویسی نامیده‌اند و وبلاگ‌نویسان این روز را به یک دیگر تبریک می‌گویند و در مورد وبلاگنویسی پست می‌گذارند.

 

به نظرتان این خود ما وبلاگ‌نویسان نیستیم که باعث افول بلاگستان فارسی شده‌ایم؟ آیا خودمان نیستیم که ضربه زدیم؟ اصلا برای چه وبلاگ‌نویس شدیم؟ برای آنکه توجه دیگران را به خود جذب کنیم؟ برای جبران کمبود‌های عاطفی که ناشی از کم توجهی است؟ یا برای تفریح و بی‌کار نبودن؟ اگر غیر این است پس چرا وبلاگ را به اینستا و دیگر شبکه‌های اجتماعی تبدیل کردیم؟ چرا هر کاری می‌کنیم تا بازدید زیاد داشته باشیم؟ هر وبلاگی را دیدیم دنبال می‌کنیم، که او هم ما را دنبال کند؟ اصلا چرا به دنبال فالور هستیم؟  می‌خواهید سامانه‌ای راه بیندازیم که مثل اینستا فالور و لایک برای وبلاگ بفروشد؟ مگر هدفمند وبلاگنویسی نمی‌کنید؟

 

بیایید خودمان کمی به فکر خودمان باشیم. بیایید تنها کسانی را که می‌خوانیم، دنبال کنیم. و اگر قرار شد نظری ذیل پستی بگذاریم، نخواهیم خودخواهی و خودپسندی مان را نمایان کنیم و یا اینکه ذیل نظرات تبلیغ وبلاگ کنیم.

 

 

* رابطه این بیت از مولانا با پست رو فهمیدید؟

این پست به مناسبت روز وبلاگنویسی بود البته با تاخیر

تا به حال متن کامل شعر محتشم کاشانی در باره قیام کربلا ( باز این چه شورش است که در خلق عالم است) را خوانده‌اید؟ فکر نمی‌کردم اینقدر بلند باشد. هر چند وقتی می‌خواندمش احساس می‌کردم اکثر ابیاتش را در مداحی‌ها شنیده بودم. اگر مایل بودید که بخوانیدش به ادامه مطلب رجوع کنید!

 

از این غربی بازی‌هایی که یک روز را در تقویم برای بزرگ‌داشت اختصاص دهیم، خوشم نمی‌آید. بهانه‌ای می‌شود برای آنکه بگویند ما تمام حق را ادا کردیم. چرا طلب کار هستید؟ یک روز به نام‌تان زدیم دیگر چه  می‌خواهی؟

در تمام موارد آدم این چنین حسی را دارد. حتی وقتی که روز مادر می‌گیریم احساس می‌کنیم که با دادن یک گل تمام حقوق مادر را ادا کرده‌ایم و تنها باید در همان روز مادر به فکر مادر بود.

به هر حال یک روز در تقویم‌مان روز قلم نام گرفته است و ما ناچار هستیم که به شما دوستان عزیز تسلیت بگوییم. هم به شما دوستان و هم به تمام قلم به دستان و اهل قلم.

به خاطر ظلم‌ها که در حق‌شان روا شد. به خاطر حقوقی که پایمال شد. حلقوم‌ها را شاید بتوانند ببرند، ولی فریاد‌ها را هرگز!

فریضه‌ها و واجبات اسلام یا زمان دارند یا نه؛ از جمله آن‌ها که مقید به زمان نیستند اطعام فقیر است. و واجبات زمان دار هم به فوری و غیر فوری تقسیم می‌شود. واجب فوری مثل جواب سلام دادن و یا سجده واجب هنگام شنیدن آیات سجده‌ دار؛ که به تاخیر انداختن آن‌ها جایز نیست.

و قسم دیگر که واجب‌های وقت‌دار غیر فوری هستند؛ مانند نماز‌های پنچگانه یومیّة؛ که در محدوده زمانی خاصی باید ادا شود، و بهترین وقت آن اول وقت است؛ که البته بعضی‌ها آن را به تاخیر می‌اندازند و بعضی افراد هم بعد از وقت قضای آن را می‌خوانند و البته هم بعضی هستند که اصلا کاری به این کارها ندارند که اول وقت بخوانند یا آخر وقت و یا قضای آن را بجا بیاورند.

خوب واجبات که تنها به عبادات فردی اختصاص ندارد، واجبات اجتماعی هم داریم، ما که حداقلی به دین نگاه نمی‌کنیم و قائل به جدایی دین از سیاست نیستیم!

نمونه‌ای از واجب اجتماعی و سیاسی که در طول تاریخ داشتیم، کمک به قیام حضرت امام حسین علیه السلام است؛ که عده‌ای اول وقت از حرکت امام از مدینه همراه امام علیه السلام بودند و ایشان را یاری کردند، عده‌ای هم در وسط راه نه اول وقت به یاری امام شتافتند، همچون حر .

و البته که عده‌ای هم از مسلمانان اهمیتی به این موضوع ندادند و سرسری از این مسئله گذشتند و اصلا بنای یاری نداشتند، مانند آن‌هایی که اصلا بنای خواندن نماز را ندارند.

اما عده‌ای هم کارشان به بعد از وقت کشید، مانند توّابین؛ که الحمد الله به برکت سریال مختار فضای ذهنی آشنایی نسبت به آن‌ها وجود دارد. البته نمی‌گویم کارشان درست بود یا غلط، چون برای قضای نماز خارج از وقت ما امر دوباره از شارع داریم، امّا آیا قیام و حرکت توابین نشأت گرفته از امر امام‌شان بود یا می‌خواستند وجدان خود را راحت کنند؟ من تاریخ را بررسی نکرده‌ام!! کسی میداند به من هم بگوید؟؟


#قیام ۱۹ دی هم از این قبیل واجبات بود که مردم متدین قم این واجب را به موقع و اول وقت انجام دادند؛ که از جرقه‌های مهم برای پیروزی انقلاب بود.


پی‌نوشت: 

۱. و من هم آنچنان در ادای وظیفه وقت شناس نبودم و نوشتن این پست را به تاخیر انداختم.

۲. ۱۹ دی روز طلبه هم هست؛ این روز را گرامی می‌داریم!

خطاب به مسئولانی که هنوز هم که هنوز است فتنه را اعتراض مردمی می‌خوانند؛

حواس‌تان باشد!  روح این مردم درد دیده را جریحه دار نکنید، و الا خودتان می‌دانید!

قبلا گفته بودم که مهاجرتی در زندگی‌ام رقم خورده است؟ حال امّا تقریبا بعد از گذشت چند ماه با این شهر جدید اخت گرفته‌ام و هنگامی که از آن دور می‌شویم و برای دیدار خانواده به زادگاه خویش بازمی‌گردیم، برای این شهر نازنین دلتنگ می‌شوم و آرزوی تمام شدن سفر را می‌کنم!

چرا بوی کربلا گرفته؟ 
چون در این ایّام در اطراف حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، موکب‌های برپا شده است که زحمت همه‌ی آن‌های دوستان و برادران عزیز عراقی قبول کرده‌اند و مانند ایّام اربعین حسینی از زوار حضرت معصومه پذیرایی می‌کنند ... وقتی در صف نذری می‌ایستی حس‌ و حال عجیبی پیدا می‌کنی ... عجیب!  برای من که خیلی خوشایند و خاطر انگیز است، مخصوصا برای من بی‌توفیق که امسال اربعین نتوانستم به زیارت بروم. خیلی دلم تنگ غذای عراقی شده بود!  تنگ جمله‌ی حلبِ الزوار !
و با آن مداحی‌هایی که هر موکب پخش می‌کند حس پیاده روی بر تو غالب می‌شود و دلت می‌خواهد حرم تا حرمی را پیاده بروی؛ اینجا هم حرم تا حرم داریم؛ جمکران را می‌گویم. و مخصوصا چای‌های عراقی که آدمی را سر مست می‌کند، آنقدر انرژی می‌دهد که حرم تا جمکران را پیاده بروی و برگردی دو باره یک چای بنوشی.

خلاصه اینکه جای همه‌ شما دوستان خالی است؛ اینجا حسی زیبا در جریان است که من قبلا نمی‌دانستم و تجربه‌اش نکرده بودم؛ اینکه در غیر از اربعین و کربلا هم حس اربعین و کربلا برایت زنده شود. امیدوارم روزی‌تان شود.

برای نمازی که ما امسال به جای چهار بار فرصت، ۵ بار فرصت‌ خوندنش رو داریم، عرفا و بزرگان یک سال انتظار می‌کشیدند!

اگه این آخرین فرصت که امروز داریم رو از دست بدیم باید تا یک سال دیگه صبر کنیم! یک سالی که معلوم نیست زنده هستیم یا نه؟؟!!

توبه از گناهان با عملی ساده و راحت


سیّد ابن طاووس روایتی نقل کرده که ذو القعده به هنگام سختی شدید گاه استجابت دعاست؛ 

و برای روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) روایت کرده، مختصر آن فضیلت این است که،هرکه آن را بجا آورد، توبهاش پذیرفته حق و گناهش آمرزیده می شود، و طلبکاران او در قیامت از وی راضی گردند،و با ایمان از دنیا برود، وایمانش از او گرفته نشود، وقبرش وسیع و نورانی گردد، وپدر و مادرش از او راضی شوند، وآمرزش حق نصیب پدر و مادر وفرزندان و نژاد او گردد، و روزی او توسعه یابد، و فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا کند ، و جانش را به آسانی بستاند.


و کیفیت آن نماز چنین است: 

برای خواندن این نماز لازم است در یکی از یکشنبه‌های ماه ذی القعده غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد (یا قبل از غسل وضو بگیرد) و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذی القعده به جای آورد که در هر رکعت یک بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک بار سوره ناس و یک بار سوره فلق خوانده می‌شود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یک‌بار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله بگوید و در پایان چنین دعا کند: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»


منبع: مفاتیح 


امروز ۱۴ تیرماه روز بزرگداشت قلم است!

نیت کرده بودم پستی آتشین و جانانه بنویسم که خودم هم حظش را ببرم ولی وقتی این پست را خواندم نظرم عوض شد و شما را به آن ارجاع می‌دهم.

برای آن‌که حالم بهتر شود امروز را به کتاب‌فروشی می‌روم!


خداحافظ ای همه قرار 

خداحافظ ای همنشین ۳۰ شب پیش


من مانده‌ام مهجور از تو 

           در مانده‌ام و رنجور 

                بی‌چاره‌شدم از رفتنت

                  گویی که ز دوریت قرار است؛ 

                               نیشی در استخانم رود ...


اما نه تو نرفتی .... 

این من بودم که بعد از این ۳۰ شب رفاقتت و محبتت در حق من،  تو را ترک کردم و دیشب وقتی صدایم می‌زدی تنها پهلو عوض کردم ... 

و ای کاش کوفتم می‌شد این خواب تا این درد صبح را نداشته باشم... همه، صبح عید خوش‌حال هستند و اما من چی؟؟

به خاطر ناراحت کردنت بی‌چاره شدم ... 

هرچند می‌دانم که تو ناز آن‌چنانی نداری و دوباره خودت مرا می‌خوانی ... 

اما من به این‌ها راضی نمی‌شوم دلم می‌خواست بعد از این ۳۰ سحر انس با تو تنها با یک بار صدا زدن،  لبیکت را بگویم ... 

پیراهن سفید پوشیدن این را هم دارد ... لکه که بردارد حتی اگر کامل هم پاکش کنی دیگر خراب شده ...


۳۰ شبانه‌روز همه با دقت تمام حواس‌شان به تو بود؛ که قرار است ساعت چند بیایی ... اما از امروز کسی دیگر نمی‌داند تو چه ساعتی قرار است بانگ سر بدهی و عبد را به سوی مولا بخوانی و شاید اصلا دیگر برای‌شان چندان مهم نیست!!

شاید هم آن ۳۰ شبانه‌روز تنها به خاطر فرصت غذا خوردن بود که با تو رفاقت داشتم و این روز‌ها دیگر رهایت کردم ...

خداحافظ ای اذان

.......................................................................

پی‌نوشت شعری از سعدی :

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود ☆☆☆ وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او ☆☆☆ گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود


پی‌نوشت دوم: الهام گرفته از پست مهرجان


آه که چه خوب همنشینی بود ! و چه‌ها که برایم به ارمقان نیاورد!

امّا امان از آهنگ جدایی !!!!

همان ابتدای وصال هم از این جدایی بیم‌ناک بودم و این آهنگ گوش‌هایم را خراش می‌داد مانند ناخن بلندی که روی تخت سیاه کشیده شود.


هرچند دست‌تکان می‌دهم و خداحافظی می‌کنم؛ اما این جدایی سخت ناگوار است.

خداحافظ ای بهترین همدمم! چه غم‌انگیز است فراقت ... دلم را از جا می‌کند.


با آمدند دل ما را شاد کردی، و اکنون که می‌روی؛ رفتنت سخت دلخراش است.

قبل از آمدنت در آرزوی وصالت زندگی می‌کردم، 

و تو خود شاهدی که قبل از رفتنت در اندوه فراقت می‌میرم.


عید آمده و من نمی‌دانم خوش‌حال باشم از آمدنش یا ناراحت از رفتن تو ؟؟

« روز عید است و من امروز در آن تدبیرم☆☆☆که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم »



ای ماه عزیزم به امید وصال دوباره‌ات در سال دیگر زنده‌ام.

خدایا توفیق وصال او را از من نگیر !

.....................................................................

پی‌نوشت: الهام گرفته از دعای وداع امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه