ای حسین؛
حال که در سفر اربعینی جا ماندهایم،
بالی به ما بده، به هوای تو پر زنیم
حالی به ما بده، که صمیمانه در زنیم
هر سال اربعین دلِ ما رو به «راه» بود
ره بسته شد، دلیل کدامین گناه بود
این روزها حالم دست خودم نیست، دل و دماغ هیچ کاری را ندارم. هوای سفر دارم و ره بسته است. مدام با خود میگفتم دقیقه ۹۰ اعلام میکنند که راه باز است و باید آماده باشم ... امّا ...
یادش بخیر سالهای قبل وقتی بر میگشتم تا مدتها خاطره برای گفتن داشتم و نقل مجلسهایم اربعین، پیادهروی، موکب، مبیت، عراق، کربلا، نجف، چای عراقی، قهوه، کباب ترکی، فلافل و ...
****
دوستی پرسید: امسال که راه بسته شده چیکار میکنی؟
آهی کشیدم و گفتم : هییییچ ... مگه دلشکسته جز حصرت و گریه کاری میتونه بکنه؟
دیدم بی تفاوت نگاه میکند ..
پرسیدم: شما اربعین کربلا رفتی؟
گفت : نه
با خود گفتم پس همین است که آرامی!
*****
امروز در خانه ماندن برایم خیلی سخت است؛ مگر میشود اربعین در خانه ماند؟ ... اما کجا را دارم برای رفتن؟ نمیدانم باید بیرون رفت تا دلم به سمتی کشیده شود؛ کوهی، دشتی، صحرایی و ...
گفتم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که بیایی برود غم ز دل ما
ان شاءالله - التماس دعا
الّلهمّ عجّل لولیک الفرج...