این همان پستی است که به مناسبت ۴۰ سالگی انقلاب قصد تایپ کردنش را داشتم، اگر حوصله ندارید، اصلا نخوانیدش، چرا که بدون توجه تمام و کمال و بدون تمانینه خوانی، فایدهای ندارد.
انسان از نظر ساختار به گونهای است که اگر بخواهد نیازهایش به طور کامل برآورده شود، ناچار به زندگی اجتماعی است. و اجتماع هم تنها وقتی پاسخگوی کاملی برای نیازهای بشر است که دارای قانون باشد، و آن قانون باید دارای منشا قدسی باشد و از طرف خالق عالم و آدم فرستاده شده باشد تا پاسخگوی تمام ابعاد بشر گردد.
اما غرب جدید - تو بخوان مدرنیته خواست - بدون قانون قدسی زندگی اجتماعی خود را اداره کند، در نتیجه دچار بحران وضع کنونی شد.
عنایت دارید که فرهنگها و تمدنها مابازای خارجیِ اندیشهی انسانها هستند. لذا باید مواظب بود که تکنیک غرب ما را مقهور خود نکند، چرا که این غرب جدید که از عالم قدس بریده است، خود را پشت تکنیک پنهان کرده است. و از طرفی تکنیکِ موجود برخاسته از همان فرهنگی است که غرب برای خود انتخاب کرده است. فرهنگ بریده از قدس.
و هر تمدنی فرهنگ و ابزار مخصوص خود را میسازد و استفاده از آن ابزار ناخودآگاه فرهنگ مخصوص به خود را به همراه دارد. شما نمیتوانید ادعا کنید که از ابزار استفاده میکنید و فرهنگ نهفته در آن هیچ اثری در شما ندارد!
و تمدن غرب به خاطر وهمزدگیاش مقابل قداستهای الهی میایستد و به همین دلیل هم در نهایت نابود میشود. و آنچه در نهایت در تاریخ میماند تمدن دینی است با قرائت تشیع از اسلام. و انقلاب اسلامی شروع و طلوع آن تمدن است.
پس بدان این همه دشمنی و کینه غرب بیدلیل نیست، کودکی که در خواب میدیدند به دنیا آمده و موسی وار رشد میکند و آنها اطمینان دارند که به دست این موسی نابود میشوند.
لذا در این ۴۰ سالگی افت خیزهای اجرایی نباید ما را از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی غافل کند و از جهتگیری آن به سوی تمدن اسلامی ناامید نماید. تمدنی که با انکشاف ابعاد پنهان طبیعت باعث نابودی تمدن غرب میشود که فقط به سلطه برطبیعت میاندیشد.
و با این توصیفها تو خود فکرش را بکن وقتی یک انسان به ۴۰ سالگی میرسد، میگوید به پختگی نسبی رسیده است؛ حال این انقلاب کودکی که تولدش لرزه بر تمدن غرب انداخت اینبار به ۴۰ سالگی رسیده و از ترسی که هیبت ۴۰ سالگی در دل تمدن غرب انداخته، شلوارش کثیف شده است. و البته که به این راحتی دست از سر ما و انقلاب ما بر نخواهد داشت، بلاخره بحث فنا و نابودی است.
و حال که خواندید، خوشحال میشوم که نظر شما را بدانم؟