فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

▫️ گودال قتلگاه

┄┄┅••=✧؛◾️؛✧=••┅┄┄

دارد دلم بهانه گودال قتلگاه، 

 داغ دلم نشانهٔ گودال قتلگاه.


 بی‌بال و پر دوباره به معراج می‌رود،

 تا عرش بی‌کرانهٔ گودال قتلگاه.


 دلتنگ حال روضهٔ گودال گشته باز،

 سر می‌نهد به شانهٔ گودال قتلگاه.


 گشته به پا، به شور و نوا، مجلس عزا،

 در بزم عاشقانهٔ گودال قتلگاه.


 زینب به نوحه خوانی و زهراست سینه زن،

 با دختری، میانهٔ گودال قتلگاه.


 می‌خواند او به ناله که: خنجر به دست، شد

 آن بی‌حیا روانهٔ گودال قتلگاه.


 آتش به جان عالم و آدم فتاده از

 غم‌های نازدانهٔ گودال قتلگاه.


 آورده در خروش همه کائنات را

 این «روضهٔ زنانه»ی گودال قتلگاه.


 حالا دگر زمین و زمان گریه می‌کند،

 در محفل شبانهٔ گودال قتلگاه.


 شد شعله ور دل و خاکسترش نماند،

 از سوز مادرانهٔ گودال قتلگاه.


 ذکر «غریب مادر» زهرا هنوز هست،

 محزون‌ترین ترانهٔ گودال قتلگاه.


رضا فراهانی

┄┅••؛••┅┄

عزا و مصیبت از عصر عاشورا شروع می‌شود و ما عصر را به خاطر گرمی هوا به خانه برمی‌گردیم و شب را که یتیمی و اسارت شروع می‌شود ما به استراحت می‌پردازیم.

وزیر بهداشت از رهبری معظم انقلاب مثالی را نقل کردند که:«مثل اینکه مثلا چیزی به مانند گروه های سرود در معابر راه بیاندازند» منبع

تلقی غلطی که از جایگاه فقیه و ولایت در جامعه هست، این احتمال را به ذهن می‌آورد که: مثال ها را اصالت دهند و غیر آن را نتوانند بفهمند و یا خلاقیت ایجاد آن را نداشته باشند!
رهبری انقلاب در همان نقل وزیر بهداشت که در چند خط بالا آدرس آن لینک شده است؛ فرموده اند: «بروید طرحی نو دراندازید که هم آسیب به کسی نرسد و هم یاد کربلا و مصائبش بشود». عمق سخن ایشان در همین قسمت است: بروید طرحی نو در اندازید!

در سال های قبل از کرونا نسبت به عزاداری دوگانگی و اختلاف بوده است. اینکه عده ای متعصبانه به عزاداری نگاه کنند و حتی موجب وهن مذهب بشوند و عده ای دیگر برای نشان دادن اوج روشنفکری و فرهیختگی خود بگویند چرا این همه سرمایه هزینه می کنید و چرا به فکر فقرا نیستید و خرافات را کنار بگذارید و این دل است که باید پاک باشد. امّا امسال به خاطر کرونا قطعا این دوگانگی شدیدت تر خواهد شد چنانچه می بینید در فضای مجازی و حتی رسانه های تصویری چه اینور آب و چه آن طرفش از چندی قبل شروع کرده اند در این باب سخن بگویند. و خیلی از معاندین قصد دارند با دامن زدن به این دوگانگی، تقابل دین و عقل و یا دین و علم ایجاد کنند. و در به وجود آمدن این تقابل سرمایه آمریکایی ها برای به اصطلاح فرهیختگان و روشنفکران است و انگلیسی ها هم زحمت آن دسته دیگر را متقبل می شوند. چرا که تقابل و دوگانگی جامعه برایشان منفعت دارد؛ همانطور که در تاریخ خوانده ایم که برای استمرار استعمارشان از این تقابل ها ایجاد می کردند و حال هم ایجاد می کنند تا آیندگان و فرزندان ما کتاب تاریخ برای امتحان دادن داشته باشند.

امّا راه چاره چیست؟  باید به سخن حکیمانه رهبر انقلاب رجوع کنیم! باید طرحی نو در انداخت و نباید در مثال ها خلاصه شویم و ذهن را منحصر در آن کنیم.

مجالس محرم تعطیلی بردار نیست؛ من به این باور و اعتقاد دارم. امّا جمع بین شکوه و تعظیم شعائر حسینی با تضمین سلامت مردم باید به چه شکلی باشد؟  در جواب باید گفت نه الزامی دارد که مثل سالهای قبل مجالس پرازدحام باشد؛ ونه فقط یک مثال دارد که گروه سرود در معابر یا عزاداری مجازی باشد و یا توزیع پرچم و...

محسن قنبریان در کانال ایتا می گوید : خلق این ابتکارات، کار «مهندسان فرهنگی» است؛ که بین دو ضرورت(شکوه محرم/تضمین سلامت) طراحی اش کنند. ابتکارات و این طرح نو درانداختن ها بالذات نه کار فقیه است نه کارشناس بهداشت. اما این طرح ها حتما باید مجوز فقهی و کارشناسی بهداشت را بگیرند تا آن دو ضرورت را تامین کنند. یعنی با یک سه ضلعی مواجه ایم: فقیه - مهندس فرهنگی - کارشناس بهداشت؛ نه دوضلع ایندو.(دقت شود). منبع

یکی از طرح های جالب و خلاقانه را یکی از بلاگران بیان ارائه کردند و حتی به خوبی هم از آن دفاع کردند. من به شخصی از این دفاع لذت بردم. بروید اینجا را بخوانید! همچنین آقای قنبریان در ادامه همان یادداشتی که در بالا لینک شده بود مثال خوبی از هماهنگی و تعامل فقیهان با نقاشان و معماران در تاریخ گذشته ما به عنوان نمونه ای از کار خلاقانه و تعامل که قرار است بین مهندسان فرهنگی و فقیهان باشد، می آورد که خواندنش خالی از لطف نیست. 

خلاصه کلام این که بیایید خودمان را گرفتار هیچ کدام از این دوگانگی نکنیم. و عوامانه همراه با عجله زود تصمیم نگیریم که باید مجالس عزا تعطیل شود و در خانه با تلویزون عزاداری کنیم یا اینکه حتما باید مانند سال های قبل و با همان تراکم جمعیت مجالس برگذار شود. بیایید کمی هم فکر کنیم و با تامل و درنگ طرحی نو در اندازیم. باید تفکر به جامعه برگردد البته اگر دنیای رسانه ها به خصوص از نوع شبکه های اجتماعی امان بدهد.


حسین جان!  در این دهه توفیق نداشتم از تو بنویسم.

هرچند قصد و نیتش را داشتم امّا من روسیاه‌تر از آن بودم که توفیق از تو نوشتن را پیدا کنم!

امّا آقا جان در این شب عاشورا ما را بخر؛ اشک چشم به ما بده، شور و شعور حسینی به ما بده، تا بتوانیم امشب خوب عزاداری کنیم.

 

 

در عاشورا به خاطر مصائب، قلب نازنین امام زمان ارواحنافداه در فشار است.

صدقه برای سلامتی ایشان فراموش نشود.

التماس دعا

تا به حال متن کامل شعر محتشم کاشانی در باره قیام کربلا ( باز این چه شورش است که در خلق عالم است) را خوانده‌اید؟ فکر نمی‌کردم اینقدر بلند باشد. هر چند وقتی می‌خواندمش احساس می‌کردم اکثر ابیاتش را در مداحی‌ها شنیده بودم. اگر مایل بودید که بخوانیدش به ادامه مطلب رجوع کنید!

 

رازی که زهیر بن قین از حضور تاریخی کربلا متوجه شد

کیفیت متوسط (حجم : 6.7 مگابایت)

کیفیت خوب ( حجم : 13.4 مگابایت)


باورتان می‌شود کسی هم بوده است که در عاشورا در انتهای کار فرار کرده است؟!؟
وقتی عبدالله پسر امام حسن علیه‌السلام در آغوش عمویش حضرت سیدالشهداء شهید شد، دید که وقت تنگ است و با وقاحت تمام و پررویی نزد امام می‌رود و می‌گوید که اجازه فرار به من می‌دهید؟

اسبش را هی میکند و با خود می‌گوید: برو! مگر همه باید شهید بشوند؟ من می‌خواهم زندگی کنم. مثلا اگر من نباشم چه اتفاقی می‌افتد؟ با یک گل که بهار نمی‌شود!

شخصیت اول داستان که وقایع را نقل می‌کند احساس همزاد پنداری عجیبی در تو ایجاد می‌کند که اصلا دوست نداری مانند او باشی ولی در عمل که به خودت نگاه می‌کنی، حتی بدتر از او هستی ... 

و این جمله چقدر آشنا است که من می‌خواهم زندگی‌ام را بکنم ... 

همه نوکرها روایت مظلومیت است، به سبک خاطره‌ای و البته چون روایات تاریخی چون انتهایش مشخص است برای جذابیت آن نویسنده باید خودش را به آب و آتش بزند.

کتاب همه نوکر‌ها را با کمی چاشنی سیاسی از حدادپور جهرمی بخوانید!


اهل رمان بودم، ولی کمتر رمان‌های ایرانی چشمم را می‌گرفت، تا آن‌که رمان نامیرا را برای اولین بار که چاپ شده بود در دست یکی از دوستانم دیدم، قسمتی از آن را خواندم و نفهمیدم چگونه زمان گذشت، که دوست مهربان من کتاب خود را از من گرفت، و من هم در خماری آن ماندم ... البته به هر نحوی بود کتاب را گیر‌ آوردم و به انتها رساندم، این که می‌گوییم گیر آوردم نه این که پیدا کردنش سخت بود، آخر قیمت‌ش بسیار زیاد بود... من هم به دنبال آن بودم که به رایگان بخوانمش‌؛ 

       البته بعدا که تحت پویش مطالعاتی روشنا شد و قمت آن تقریبا نسبت به چاپ اول‌ش رایگان و مجانی بود برای خودم خریدمش ... و خیلی‌ها از من آن را امانت گرفتند ...

این بود خلاصه‌ای از  من و نامیرا

اما کتاب :

     رمانی تاریخی و مستند به مقاتل، که قلم نویسنده عزیز آن بر جذابیت آن افزوده است؛

           شاید برای خیلی از ما سوال شده است که چرا به ناگهان امام حسین علیه السلام در صحنه کربلا تنها می‌مانند ؟ چرا آنانی که نامه التماس گونه خود را برای دعوت به ایشان فرستاده بودند، به‌جای بیعت دست به شمشیر شدند ؟

پاسخ این سوالات و بسیاری از معما‌های عاشورا و کربلا را می‌توانید در رمان تاریخی و تحلیلی نامیرا پیدا کنید، اگر اهل مطالعه هم نیستید و زیاد با کتاب رفاقت ندارید این کتاب را به عنوان شروع دوستی ورق بزنید .

           اثری عمیق و تکان دهنده از صادق کرم‌یار

رهبر انقلاب هم در مورد این کتاب سخنانی دارند من جمله این که : ... می‌خواهید فتنه 88 را بشناسید، نامیرا را بخوانید ...

البته این عکسی که ابتدا پست دید، مال چاپ اولش‌ هست، این روز‌ها با جلدی متفاوت‌تر به چاپ می‌رسد :


هو العشق

این کتاب را باید ورق زد و خون گریه کرد ... به این کتاب باید به عنوان یک مقتل نگاه کرد، آری مقتلی که از زبان اسب مقتول برای مادر مقتول بازگویی و شرح واقعه می‌کند .

پیشنهاد :

     این کتاب را در ایام سوگواری یا چه بهتر که محرم باشد بخوانید !

توصیه :

     اگر حال و هوای‌تان گریه نیست، فعلا به سراغ این کتاب نروید ... این کتاب نازنین را باید با اشک ورق زد .

بریده‌ای از کتاب :

      عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه ام. گاهی احساس می کردم که رابطه ی حسین با علی اکبر فقط رابطه ی یک پدر و پسر نیست؛ رابطه ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه ی عاشق و معشوق است، رابطه ی دو انیس و همدل جدایی ناپذیر است. احساس می کردم رابطه ی علی اکبر با حسین، فقط رابطه ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه ی مأموم و امام است، رابطه ی مردید و مراد است، رابطه ی عاشق و معشوق است، رابطه ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود می گفتم رابطه ی عابد و معبود است.

دانلود کتاب