در میان اتوبان سوار ماشین در حال حرکت. به آن که آهستهتر از ما میراند، میگوییم: گاریچی برو کنار راه رو بند آوردی! و آن که پشت سرمان چراغ و بوق میزند که راه بدهیم و از ما سبقت بگیرد، میگوییم: چه خبرته سر آوردی! مگه میدون مسابقس؟! (البته چون خانواده درون ماشین است، از الفاظ رکیک و کاف دار استفاده نمیکنیم).
این یک نمونه از حق به جانبی ما است، اگر کمی دقت کنیم؛ نمونههای زیادی از این حق به جانبی پیدا میکنیم. نمیدانم چرا همیشه خودمان را حق و درست میدانیم؟ چرا همیشه باید حق با ما باشد؟
آنقدر خودمان را حق میدانیم، که تحمل شنیدن حرف مخالفمان را هم نداریم. چه برسد به پذیرفتنش! حتی محیط اطرافمان را هم به نحوی محیا میکنیم که بروفق حقمداری من و نظر من باشد! چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی. تنها با کسانی معاشرت میکنیم که موافق ما باشند و ما را تایید کنند و یا حتی در انتخاب روزنامه هم اول به دیدگاه خود نگاه میکنیم بعد روزنامه میخوانیم. با کسانی که نظری مخالف ما دارند، اصلا باب گفتگو را باز نمیکنیم که حداقل حرفشان به گوشمان خورده باشد. مخالفانمان را برچسب میزنیم و با کلماتی چون بیسواد، مرتد، متحجّر، کافر و ... از خود میرانیم و حتی حوصله شنیدن حرفهایشان را هم نداریم! در فضای مجازی تنها افراد و کانالهای موافق را دنبال میکنیم. هوش مصنوعی تکنولوژی هم که میفهمد از چه محتوایی خوشمان میآید و همانها را برایمان ردیف میکند.
بیایید کمی به خود بیاییم! گاهی، احتمال اشتباه کردن هم بدهیم کمی روی حرف طرفمان فکر کنیم،نگفتم همیشه، فقط گاهی!!! اصلا فکر کردن هم پیش کش، گاهی اجازه بدهیم کمی حرف مخالف هم به گوشمان بخورد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
* رابطه عنوان رو با مطلب فهمیدید؟! من که خودم احساس میکنم خیلی بیربط بود. شما میتونید ربطش بدید؟