اولین پستی که از وبلاگش خواندم در مورد فیلمبرداری و دوربین و مجلس عروسی بود، من هم آن موقعها به دوربین حساس و به او توپیدم که هنر را نباید در هرجایی .... و فلان و بهمان ...
ولی او محترمانه جواب داد من پشیمان از قضاوت زود هنگامم شدم ... ولی خوب آبی که ریخته بود را نمیشد جمع کرد ...
شاید خودش هم این جریان را یادش نباشد...
از آن زمان تا به حال پستهایش را می خواندم و گاها نظری هم ابراز میکردم و وقتی فهمیدم که او هم مطالب مرا میخواند خوشحال شدم.
مدتی هم به کل وبلاگش را تعطیل کرده بود وخبری از دست به تایپهایش نبود، و شاید هم من نداشتم. تازه بازگشته بود که اینبار برای همه و تا ابد خداحافظی کرد !!!
این وبلاگ تعطیل کردنها، اگر اغراق نکنم، قلب مرا به درد میآورد ... حال فرض کنید وبلاگنویس خوبی چون میرزا مهدی فعله گری وبلاگش را تعطیل کند.
امیدوارم که هرچه زودتر دست به وبلاگ شوی تا گسلی در پیوند رفاقت مجازی حاصل نشود.