با شنیدن کلمه «سلبریتی» چه چیزی به ذهنتان میآید؟
پاسخهای متفاوتی در اینجا وجود دارد از جمله:
نوکیسههای بیریشه.
تازه به دوران رسیدههای بیاصالت.
آنان که سخت تشنۀ "دیدهشدن" هستند.
شما هم هر آنچه واقعا به ذهنتان میآید بگویید!
سلبریتی نانش در تداوم نگاه و توجه ما است و در واقع این ما هستیم که از آنان سلبریتی ساختهایم و برای آنها اعتبار به ارمغان آوردهایم.
سلبریتی میخواهد همه چیزش دیده شود؛ از خانه و وسایل زندگی گرفته تا زن و شوهر و سفرها و جشنها و چهره و موی سر و سگ و حتی ... همه چیزشان هم همینها است چیز دیگری ندارند؛ در واقع فقیرترین آدمیان سلبریتیها هستند؛ کسی که این همه محتاج دیده شدن توسط دیگران است، آیا فقیر نیست؟ آیا کمبود ندارد؟ سلبریتی از نظر درونی هم بیچیز و ضعیف است؛ بیمایه و پرمدعا، سطحی و مغرور، و بدتر از همه بیاندیشه وفکر حرّاف ... در واقع باید گفت حرف مفت زن!
این جماعت در این چند روز فوت خانم مهسا امینی، فرصتی پیدا کردند برای بیشتر دیده شدن و جلب توجه بیشتر؛ برای جاهطلبی، برای شهرت بیشتر، برای به چشم آمدن بیشتر، برای خودنمایی و ... برای همهی اینها فرصت پیدا کردند؛ و شاید ته دلشان هم خوشحال هستند مانند براندازان که فرصتی پیدا کردند.
اینان کاری به حق و حقیقت ندارند، و دلشان برای هیچ بنی بشری نمیسوزد چه برسد برای یک مملکت؛ از لحظه وقوع حادثه فرصت را غنیمت شمردند و در آتش روایتهای دروغین و کج دمیدند؛ آنقدر دروغ بستند که خدایی نکرده از قافلهی سیاهنماییها و لجنپراکنیها عقب نمانند. حتی به جبهه رسانهای دشمن اعلام وفا داری کردند و به تکه استخوانی برایشان پارس کردند. حرف دشمن را تکرار کردند بدون آنکه شواهدی در دستشان باشد و اطلاعی داشته باشند؛ بدون ذرهای سواد رسانهای.
در این پست میخواهم از شما دعوت کنم که حداقل ما خودمان را بازیچه زندگی بیمایه اینان نکنیم؛ کسانی که درگیری روزانهشان «سگبازی» و «خودشیفتگی» و «اشرافیگری» و «خودنمایی» هست. بیایید دست کم ما پلههای پول پرستی و جاه طلبی این جماعت نباشیم.
به جهنم که فلان سلبریتی به خارج رفت ...
به جهنم که فلان سلبریتی ازواج کرد و یا طلاق گرفت ...
به درک اسفل و سافلین که چه نظری داده و چه چرتی گفته ...
به درک که چه پوشیده ...
به درک که کشف حجاب کرد ...
به جهنم که چه خرید ...
به جهنم که خانهاش کجاست ...
به جهنم که چه ماشینی سوار شده است ...
و ...
این جماعت نون به نرخ روز خور، هر روز خدایی را دارند و تابع جهت وزش باد هستند. به هر سمت که منفعت شخصیشان باشد میچرخند و این چند روز هم منفعتشان را در ابراز نظر در مورد فوت خانم امینی میبینند، در واقع سوژه خوبی برای جلب توجه پیدا کردهاند.
اینان از ساختن یک زندگی شخصی ساده و طبیعی، عاجز هستند، آنگاه میخواهند برای مردم سبک زندگی درست کنند؟!! اینان در ادارهی زندگی خود هم ماندهاند آنگاه میخواهند در مورد حوادث جامعه نظر بدهند و تحلیل کنند و اندیشه ورزی کنند؟ کسانی که سوادشان هم بیمایگی است، چگونه این توان را دارند؟
کسی که به خاطر رنگ چشمش وارد سینما شده است، فکر میکند بهرهای از هنر دارد و یا دیگری که تمام توانایی و اوج توانمندیاش بازی با توپ است، توهم زده است که عقل کلّ است و میتواند حوادث جامعه را تحلیل کند و دربارهی حقایق نظر بدهد!
سلبریتی میخواهد منطق ما را تغییر دهد، چشمان ما را تغییر دهد که جور دیگر ببینیم تا خودش در صدر بنشیند به فخر فروشی خود بپردازد.
شما بگویید: زیبایی در سادهزیستی، قناعت و زهد است یا در تجمل، اسراف و اشرافیگری؟ نجابت و عفت و پوشیدگی زیباتر است و یا ولنگاری و برهنگی؟ روح لطیف و محبت انسانی و قلب زلال زیباتر است یا بینی عمل شده و لبان پروتزی و پوست صیقل خورده؟ زیبایی در مروّت و جوانمردی است یا در بیناموسی و بیرگی و اباحهگری؟ (با دخل تصرف برگرفته از نوشته مهدی جمشیدی)
و در پایان شاید نیازی نباشد که بگویم در مورد فضای غالب جماعت سلبریتی حرف زدم؛ نه همه. هستند کسانی که به این فضا آلوده نشده باشند.
اخیرا مطلبی دیدم نوشته بود فلان کس خارجی از دوست دخترش جدا شد :|||
به جهنم :)
نه؟