درستنوسی همان زنگ املا و انشا در مدرسه است. وبعدها هم که بزرگتر شدیم، نامش شد دستور زبان.
مثل اکثر چیزهایی که در مدرسه به زور به خورد ما میدهند، این مورد هم یا یادنگرفتیم، و یا هم فراموش کردهایم. نادرا مثال نقض پیش میآید. شما که آن مثال نقض نیستید؟؟
و البته این قواعد و دستور زبانها هم در تطور تاریخی، تغییرات داشتند، مثلا در دورهای میگفتند خوشحال را سر هم بنویس، و در دورهای دیگر میگفتند که باید جدا نوشته شود. من خودم گرفتار این مسئله بودم، که در راهنمایی چیزی درس میدادند، که در دبیرستان خلاف آن را در سر ما فرو میکردند. ولی خوب در این بازهی زمانی که در آن گذران عمر میکنیم، تاحدی یک مجموعه از این قواعد مورد قبول همگان واقع شده، که در ابتدای نویسندگی بهتر است از مرز آنها تجاوز نکنیم، البته عامدا منظور است، وگرنه گاهی فراموش میکنیم، و گاهی اصلا جاهل هستیم و نمیدانیم. مثلا شما اگر همین چند خط من را برگردید شاید متوجه اشتباهات من هم بشوید. چراکه من هم مانند شما در حال آموختن هستم، و خیلی از قواعد را نمیدانم، و آنچه که میدانم یا فراموش کردهام و یا اینکه ملکه نشده است. و بهترین راه برای ملکه شدن و جلوگیری از فراموشی تکرار و تمرین است، همین. البته باید قبل از آن بدانیم و از جهل بیرون بیاییم. و بعد با تکرار و تمرین درست نویسی را برای قلممان ملکه کنیم، که ناخودآگاه صحیح و بدون غلط بنویسیم.
به نظرم این یک قله برای درستنویسی است که باید به عنوان هدف در مقابل ما خودنمایی کند، و ما به آن فکر کنیم و در رسیدن به آن تلاش کنیم. اینکه تو ناخوداگاه درست بنویسی.
به نظرتان این توقع زیادی است و باید کمی کوتاه آمد؟ و یا اصلا نه کم هم هست؟