فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است

امروز دوستی را از دست دادم که حکم برادر بزرگ‌ترم را داشت؛ او که رفت و راحت شد؛ او که میهمان اهل بیت شد؛ او که زائر حضرت رضا بود، در مسیر رضا جان فدا کرد، حال هم قطعا حضرت ثامن الحجج میزبانِ مهمان خودش است و او را در آغوش گرفته است؛ امّا دلم از چیز دیگری می‌سوزد؛ همراهان می‌گفتند هنگامی که تصادف کرده بودند و خون ریزی شدیدی داشته و هر چه در کنار جاده تقاضای کمک کردند هیچ ماشینی نایستاده است؛ هیچ کس به درخواست‌ها عاجزانه و ملتمسانه کنار جاده آن‌ها توجه نکرده؛ شاید اگر کسی می‌ایستاد و کمی زود‌تر به بیمارستان می‌رسید، او را از دست نمی‌دادیم ... شاید!

این انسانیتی که مرده است، از بین رفته است، بسیار دردآور و ناراحت کننده است؛ به خصوص در حق کسی این اتفاق رقم خورده است که تمام وجودش را وقف انسان‌ها کرده بود؛ وقف دین و انقلاب.

او یک مجاهد بزرگ بود، او پرتلاش و پرکار بود، و واقعا یک نخبه بود و نخبگی‌هایش واقعا در خدمت ایران و انقلاب و اسلام بود؛ و واقعا رفتنش خسارت بزرگی بود؛ وقتی الان به این فکر می‌کنم که نگذاریم کارهایی که پیش می‌برد زمین بماند، با خود می‌گویم که چگونه او یک تنه این همه کار را پیش می‌برد؟ و اگر نگویم که نمی‌توان کار او را ادامه داد، باید بگویم که ادامه دادن و تکمیل کردن کار‌هایش واقعا سخت است ...

نمی‌دانم چه چیزی باعث شده است که دیگر کمک به هم نوع برای‌مان مهم نباشد، چه چیزی باعث مرگ انسانیت شده است، نمی‌دانم چه چیزی بوده است که اینگونه انسانیت را پرپر کرده است ولی هر چه هست، ریشه‌اش برافتد؛

نمی‌دانم چرا از کنار این چنین حادثه‌ها با بی‌تفاوتی می‌گذرند، یا اینکه احساس خطر می‌کنند و یا ... نمی‌دانم چه‌مان شده است ولی امیدوارم درست شویم و الّا سخت باید پاسخگو باشیم؛

فکرش را بکنید اگر خدا قرار باشد جلو کسانی که بی‌تفاوت از کنار پر پر شده رفیق ما گذشته‌اند، بگیرد و حساب بکشد، چگونه خواهد بود؟
     همه‌ی نخبگی‌ها و تلاش‌ها و مجاهدت‌هایی که داشت به کنار، و همه‌ی استعداد‌هایی که داشت به کنار، و همه‌ی خدمت‌هایی که به ایران می‌توانست بکند و با بی‌تفاوتی یک عده از دست دادیم به کنار، اگر قرار باشد تنها برای اینکه جان یک انسان را نجات نداده‌اند بازخواست بشوند در درگاه الهی، چه می‌خواهند پاسخ دهند؟ در برابر خدایی که از نهان هم با خبر است.

امیدوارم که از این بی‌تفاوتی، از این روزمرگی نجات پیدا کنیم و دردمند بشویم.

 اگر فاتحه‌ای هم نثار روح این عزیز سفر کرده، بکنید ممنون می‌شود.

در ایّام آسمانی شدن سردار دلها هستیم ... ایشان بزرگوارانه رفتند، آنگونه که شایسته رفتن بزرگان بود.


این رفتن‌های بزرگ، شایسته انسان‌های بزرگ است ... و شاید این رفتن‌ها نیاز است تا دوباره بیدار شویم و صحنه را درست ببینیم؛ خدا می‌داند که این پرواز‌ها چقدر نیاز است...

┄┄┄┅•••==؛؛==•••┅┄┄┄

«مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نوی خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رها میکند و مثل نسیم بهاری و عطر گلها در همه جا میپیچد.»

(مقام معظم رهبری حفظه‌الله، 83/3/14)


دردناک‌ترین خبری که می‌توانی در روز عید بشنوی این است که یک نخبه تلاشگر، یک اندیشمند مجاهد، یک انقلابی به معنای واقع کلمه به همراه اعضای خانواده‌اش در یک سانحه رانندگی فوت کرده باشد. إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِهرگاه عالمی بمیرد رخنه ای جبران ناپذیر در اسلام ایجاد می شود که تا روز قیامت هیچ چیز آن را فرو نمى ‏پوشد. و واقعا ایشان یک عالم بوده است؛ کافی است نام مرحوم محمد حسین فرج‌نژاد را در گوگل سرچ کنید تا بفهمید چه سرمایه‌ای را از دست دادیم آن هم فقط به خاطر عدم حمایت از نخبگان. 

چنین شخصیتی که خود نخبه بوده و اهل تلاش و مجاهدت که قطعا برای پدید آمدن این چنین شخصیتی هزینه‌های مادی و معنوی صرف شده است، اگر حمایت نشود واقعا ظلم و جفا است بر تمامی مردم این مرز و بوم و تمامی مسلمانان و حتی می توان ادعا کرد بر تمام بشریت ظلم شده است. بعد از آن که در مورد ایشان کمی سرچ کردید، خود قضاوت کنید که آیا یک چنین شخصیتی نباید حداقل امکانات یک زندگی را می‌داشت؟ آیا این ظلم نیست که وسیله نقلیه یک خانواده ۵ نفره، یک موتور سیکلت باشد؟ من به شخصه وقتی خانواده‌هایی را می‌بینم که چند نفره با موتور سیکلت جا به جا می‌شوند از ته دل غمگین می‌شوم ولی وقتی این چنین سرمایه‌هایی را به خاطر عدم حمایت از دست می‌دهیم کار از غمگین شدن می‌گذرد و به عصبانیت می‌کشد. برای آنکه عمق حمایت نکردن را بفهمید قولی از یکی از دوستان درخصوص ایشان برای‌تان برای‌تان نقل می‌کنم: دوست ما می‌گفت ایشان مقداری پول کنار گذاشته بود برای خرید ماشین ولی این پول را هزینه‌‌ی چاپ و امور مربوط به کتابش کرد ... 

این پست را باید زود‌تر می‌نوشتم؛ ولی بهت فوت ایشان توان و حوصله نوشتن را از من گرفته بود.

این لینک را ببینید؛ پستی است در وبلاگ جواد انبارداران که مشتمل بر مجموعه‌ای از لینک‌ها در خصوص آن مرحوم.


مرگ از موضوعاتی است که به راحتی از ذهنم بیرون نمی‌رود؛ نه آن که بترسم؛ بلکه همیشه دلم می‌خواست از آن سردربیاورم. در فهمیدن همیشه لذتی وصف‌ناپذیر است، مخصوصا اگر از مفاهیم پیچیده و مجهول باشد. در آینده بیشتر در موردش می‌نویسم؛ امّا امروز به مناسبت چالشی که سید‌جواد (سکوت) راه انداخته است این پست را نوشتم.

از عنوان پست مشخص است که چالش چیست و از چه قرار است؛ قرار است ۱۰ کاری که می‌خواهیم حتما قبل از مرگ‌مان انجام دهیم در یک پست لیست کنیم و در پایان حداقل از ۵ نفر برای این چالش دعوت کنیم.

 

سیاهه من:

۱. مطالعه قرآن در سحر برایم شاکله شود
۲. یکباردیگر پیاده زیارت ابعین امام حسین علیه‌السلام بروم
۳. مکه و مدینه و قبرستان بقیع را زیارت کنم 
۴. و همچنین سوریه
۵. یک سفر به لبنان و بعد از آن به فلسطین بروم(ترجیحا با خانواده)
۶. حداقل یکی از فرزندانم را برای خدمت به این انقلاب تربیت کنم
۷.حکمت متعالیه صدرا و فصوص محی‌الدین را بفهمم
۸. یک دور المیزان را از استادی درس بگیرم
۹. صوتی‌های از مرحوم مهندسی که کتاب ۴۰‌حدیث امام را شرح داده است، گوش کنم
۱۰. یک دور مثنوی معنوی بخوانم

 

مدعوّین به این چالش:

آقای صفایی نژاد - وبلاگ دارالمجانین - میرزامهدی - مهدی (سفر نویسنده) - بلاگی از آن خود - وبلاگ انار - نقل بلاگ - رهام نوشت‌ها - Hard Time - آقا گل - الرّقیم  و همه‌ی دوستانی که نام‌مبارک‌شان از قلم افتاده

* می‌دانم بعضی از دوستان را دیگران هم دعوت کردند ولی من هم می‌خواستم از ایشان دعوت کنم تا انگیزه‌شان دوچندان شود. دوستانی که شرکت می‌کنند لینک مطلب رو برا سید‌جواد بفرستن