فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

فانوس اندیشه

جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر ✿ خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

کفر متحرک به اسلام می‌رسد، ولی اسلام راکد، پدربزرگِ کفر است. سلمان‌ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آن‌ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آن‌ها را به کفر پیوند زد.
┄┅•••✧؛❁؛✧•••┅┄

☆ مراقب باشید وقت با ارزش‌تان تلف‌نشود؛
حتی با نوشته‌های من!
┄┅════┅┄

موقعیت نبود گناه نکردیم؛ توهم تقوا برمان داشت!

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درست‌نویسی» ثبت شده است

لغزش‌ها و خطاهای دستوری از دیگر غلط‌های انشایی است. شماری از این غلط‌ها رواج بیشتری یافته‌اند و به همین دلیل لازم است دربارهٔ آن‌ها بیشتر بدانیم:


۱. «را» پس از فعل

«را» علامت مفعول صریح یا بی‌واسطه است و قرارگرفتن آن پس از فعل یا هر کلمهٔ دیگری که نقش مفعولی ندارد، خطاست.

غلط: نباید خدایی که دوستمان دارد را معصیت کنیم.

درست: نباید خدایی را که دوستمان دارد، معصیت کنیم.


۲. جدایی میان «را» و مفعول

میان «را» و مفعول صریح نباید فاصله بیفتد؛ حتی متمم‌ها و وابسته‌های مفعول هم باید بعد از «را» بیایند.

غلط: استقلال پاکستان از هند را چگونه تفسیر می‌کنید؟

درست: استقلال پاکستان را از هند چگونه تفسیر می‌کنید؟ 


۳. «را» پس از فاعل

«کتابی که تازه خریده بودم، گم شد.»

در این جمله «کتاب» نهاد جملهٔ پایه است و نباید بعد از آن «را» بیاید. اما ممکن است کسی گمان کند «کتاب» جرء جملهٔ پیرو و مفعول «خریدم» است. در این صورت آن را این‌گونه خواهد نوشت: «کتابی را که تازه خریده بودم، گم شد.»


۴. تطابق اجزای جمله

برخی از قواعد مربوط به هماهنگی اجزای جمله به این شرح است:


یک. مطابقت: همسانی یا ناهمسانی فعل با نهاد از حیث مفرد و جمع، پیرو قاعدهٔ زیر است:

اگر نهاد مفرد باشد، فعلش را نیز مفرد می‌آوریم؛ مانند: «بهروز آمد.» گاهی از باب احترام، برای نهاد مفرد فعل جمع می‌آورند؛ مانند: «استاد گفتند… .»

اگر نهاد جمع جاندار بود، فعل را نیز جمع می‌آوریم؛ مانند: «دانشمندان معتقدند… .»

اگر نهاد جمع غیرجاندار بود، در فعل آن دو وجه جایز است: مفرد و جمع؛ یعنی هم می‌توان گفت: «فرش‌ها سوخت» و هم می‌توان گفت: «فرش‌ها سوختند.»

         اگر فاعل جمع غیرجاندار بود اما به‌مثابهٔ جاندار، فعلش را باید جمع آورد؛ مانند: «فرش‌ها مظلومانه سوختند.» نسبت‌دادن ظلم به آتش و مظلومیت به فرش‌ها نشان از آن دارد که آن دو را جاندار انگاشته‌ایم.

اسم جمع مانند ملت، حزب، لشکر، نسل، فرقه و قوم، حکم مفرد را دارد؛ مانند: «ملت ستم‌دیدهٔ ایران، بیشترین زیان را از خودکامگان دیده است.»


دو. تناسب: گاهی میان نهاد و گزارهٔ آن هیچ تناسبی نیست؛ به‌مثل کسی که می‌گوید: «زادگاه او ایران است؛ اما اکنون در خارج زندگی می‌کند.» گویا گوینده توجه ندارد که گزارهٔ دوم تناسبی با نهاد جمله ندارد؛ زیرا در این جمله یک نهاد (زادگاه) و دو گزاره (است و زندگی می‌کند) وجود دارد. درست آن است که بگوییم: «زادگاه او ایران است؛ اما وی اکنون در خارج زندگی می‌کند.»


سه. خطا در تشخیص فاعل: اگر فاعلِ مفرد به مضاف‌الیهِ جمع اضافه شود، فعل را باید مفرد آورد و نباید به جمع‌بودن مضاف‌الیه توجه کرد.



۵. ناهم‌زمانی افعال

زمان افعال یک جمله باید یکسان باشد. در جملهٔ زیر دو جمله وجود دارد و زمان هریک غیر از دیگری است: «انتظار مردم از مسئولان این است که پس از این حادثهٔ تلخ، بی‌درنگ آستین همت بالا می‌زدند.»

نیمهٔ اول جمله زمان حال دارد و نیمهٔ دوم زمان ماضی؛ در حالی ‌که باید برعکس باشد؛ این‌گونه: «انتظار مردم از مسئولان این بود که پس از این حادثهٔ تلخ، بی‌درنگ آستین همت بالا زنند.»



۶. عطف فعل وصفی

در زبان فارسی نوعی فعل وجود دارد که صرف نمی‌شود و برای همهٔ شخص‌ها و زمان‌ها به‌شکل «صفت مفعولی» می‌آید. شخص، زمان و وجه فعل وصفی، از فعلی معلوم می‌شود که پس از آن می‌آید؛ مانند:

«او به دانشگاه رفته، در رشتهٔ ریاضی تحصیل کرد.»

«من به دانشگاه رفته، در رشته ریاضی تحصیل کردم/ خواهم کرد/ می‌کنم.»


فعل وصفی احکامی ویژه دارد که برخی از آن‌ها به این قرار است:

یک. از فعل وصفی فقط در زبان نوشتاری استفاده می‌شود و استعمال آن در زبان گفتاری شایسته نیست؛ زیرا فعل وصفی عبارت را خشک و رسمی می‌کند.

دو. در زبان نوشتاری نیز باید از فعل وصفی بسیار کم استفاده کرد.

سه. بعد از فعل وصفی نباید «واو عطف» بیاید. مثلاً نمی‌توان نوشت: «او به دانشگاه رفته و در رشتهٔ ریاضی تحصیل کرد»؛ زیرا فعل «کرد» قابل عطف به فعل «رفته» نیست.


خلاصه شده از کتاب بهتر بنویسیم

توسط سید جواد

کلمات فارغ از معنایی که دارند، سه گونه‌اند: 

۱. دارای بار مثبت؛ ۲. دارای بار منفی؛ ۳.خنثی 

این باری که افزون بر معنای کلمات در دل‌ معانی آن‌ها خوابیده است، ما را مجبور می‌کند که این کلمات باردار را در هر جایی به کار نبریم.


به مثال‌های زیر توجه کنید:

انتظار: مثبت
پاداش: مثبت
جاودانه: مثبت
جعل: منفی
برخورداری: مثبت
توجیه: منفی
فراوان: مثبت
عجم: منفی
غلط‌کردن: منفی
درخور: مثبت
کله: منفی
شکنجه: منفی
قلم‌فرسایی: منفی
قصد: خنثی


شما هم مثال بزنید!



از جمله خطا‌های انشایی در هنگام نوشتن، ریختن کلمات فارسی در وزن‌ها یا قالب‌های بیگانه است؛ اما وارونهٔ آن، یعنی ریختن واژه‌های غیرفارسی در شکل‌ها و قالب‌های فارسی، درست و بلکه پسندیده است. بنابراین کلماتی مانند فرمایشات، پیشنهادات، گزارشات، داوطلبین و بازرسین نادرست است؛
 زیرا «ات» و «ین» از ادات جمع عربی است و تنها کلمات عربی را می‌توان با آن‌ها جمع بست. 

جمع مکسر نیز همین حکم را دارد. وقتی کلمه‌ای را که ریشهٔ فارسی دارد، به‌بهانهٔ جمع‌بستن می‌شکنیم، آن را از شکل فارسی درآورده‌ایم. بر این پایه جمع «دفتر» همان «دفترها» است، نه «دفاتر». جمع «ترک» «ترک‌ها» است، نه «اتراک» و جمع «بندر» «بندرها» است، نه «بنادر».

و همچنین افزودن علائم غیرفارسی، مانند تشدید و تنوین، بر کلمات فارسی جایز نیست؛ زیرا تحمیل قالب غیرفارسی بر واژهٔ فارسی است. مثلاً شکل صحیح کلمهٔ «دوم» و «سوم» بدون تشدید واو است؛ برخلاف «اوّل» که عربی است و تشدید می‌پذیرد. همچنین ورود تنوین بر همهٔ کلمات فارسی ممنوع است.

پس همانگونه که در فرهنگ باید اصالت خود را حفظ کنیم، و غرب زده نشویم، در نوشتن هم باید اصالت زبانی خود را حفظ کنیم و کلمات زیبای زبان شیرینمان را در قالب‌های خارجی نریزیم.


شما هم با این استفاده از قالب‌های بیگانه برخورد داشته‌اید؟

می‌توانید چند مثال بیاورید تا بهتر بتوانیم از این خطا دوری کنیم؟

غلط دوم انشایی گرته‌برداری یا گرده‌برداری یا عکس‌برداری است

معنای لغوی گرته‌برداری در فرهنگ لغت معین این چنین آمده است: طراحی چیزی به کمک گرده (یا خاکه)، زغال و ...

در اصطلاح یعنی برگرداندن جزءبه‌جزء ترکیب‌های غیرفارسی به فارسی؛ بدون اینکه ترکیب حاصل، مطابق دستور یا دیگر هنجارهای زبان فارسی باشد. 

ترجمه‌های مکانیکی و شتاب‌ز‌ده و تعاملات فرامرزی منشأ اصلی این‌گونه خام‌نویسی‌ها است. اکثرا مترجمان ناشی و تازه کار دچار این اشتباه می‌شوند و  زبان فارسی را پر از عبارات و آمیزه‌های فارسی‌نما و بدقواره می‌کنند. 

به مثال‌ها توجه کنید تا آشکار شود که زبان فارسی چه اندازه دچار این اشتباه شده است؛

روی کسی حساب‌‌کردن: به کسی امید بستن، چشم به یاری کسی داشتن.

روی کسی حساب‌‌کردن:  چشم به یاری کسی داشتن، به کسی امید بستن.

حمام‌گرفتن: حمام‌کردن.

نقطه‌نظر: دیدگاه


نکته: برخی از مصادیق گرته‌برداری را دیگر نمی‌توان از مجموعهٔ واژگانی زبان فارسی بیرون کرد؛ مانند «راه‌آهن» یا «سیب‌زمینی» که کوشش برای حذف آن‌ها بیهوده است. 


در نظر نویسنده کتاب بهتر بنویسیم از گرته‌برداری‌های زیر باید دست کشید:

فکرکردن به‌معنای گمان کردن؛
فهمیدن کسی؛
به‌تماشانشستن؛
دریافت‌کردن؛
نقش‌داشتن؛
درس‌گرفتن؛

زیرسؤال‌بردن.

به نظر شما چه کلماتی دچار اشتباه گرته‌برداری شده است؟

می‌توانید مثال بزنید؟

بر هیچ کس پوشیده نیست که قلم به دستان باید سلامت و بالندگی زبان فارسی را با راه ندادن به واژه‌های بیگانه، حفظ کنند. امّا این پرهیز از واژه‌های غیرفارسی تا چه حد مجار و ممکن است؟ آیا می‌توان به بهانه‌ی فارسی‌نویسی به جای «کتاب» از «نسک» استفاده کرد؟ و یا «دُشماد» را در معنای «تصادف» به کار برد؟ و یا اینکه کلمه‌ی «زاب» را در معنای «صفت» نشاند؟

آیا کسی به خود جرئت می‌دهد که ادعا کند برای کلماتی از قبیل «دین»،«انسان»،«شهادت»،«کلاس»،«سینما»،«قانون»،«لنگر» و ... معادل فارسی می‌آورد که با جای گذاری آن‌ها، همان معانی و بارمعنایی فهمیده شود؟

این پرهیز از واژه‌های بیگانه نباید دچار افراط شود که به نامانوسی بینجامد؛ بلکه جایگزینی واژگان فارسی باید طبیعی و بدون تکلّف باشد.

در جایگزینی باید دقت کنیم که کلمه‌ی جایگزین تمام معنای کلمه‌ی بیگانه را داشته باشد که البته گاهی دچار تکلفی می‌شویم که استفاده از همان واژه‌ی بیگانه بهتر است.

و این نکته را هم باید مدنظر داشت که بسیاری از واژه‌های بیگانه، امروزه آنقدر مانوس هستند که استفاده‌ی از آن‌ها بهتر از به کار بردن خودی‌های نامانوس است. به طور مثال چگونه کلمه‌ی «قفس» که ریشه رونانی دارد، را می‌توان بیگانه شمرد؟

نکته‌ی دیگر اینکه برخی از کلمات، وجهه‌ی بین المللی پیدا کرده‌اند و معادل فارسی ندارند؛ مانند : رادیو، ویتامین، فیلم، موتور، و ... که استعمال آن‌ها مانند حضور ماشین‌های خارجی در خیابان‌ها است.


و از طرفی شمار کلمات بیگانه در فارسی به قدری زیاد است که حذف همه‌ی آن‌ها ناممکن است. به طور مثال کلمات زیر همه‌ از فرانسه به فارسی آمده‌اند:

کت، کتلت، کراوات، لامپ، لاستیک، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماشین، مانتو، مدال، مرسی، موزه، نمره، هال، ویرگول، سرویس، سالاد، دکتر، سانسور، آسانسور، سیمان، تابلو، املت، بلیت، پالتو، خاویار، سلول، فامیل، فلش، کپسول، کلاس، کوپن، کادر، کابل، فیش، فیبر، شانس، رفوزه، دیکته، دوش، دلیجان، پوتین، پلاک، سری، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کنتور، کنسرو، کنکور،بیسکویت و ... این فهرست بسیار طولانی است و طولانی‌تر از آن فهرست کلمات انگلیسی وارداتی به زبان فارسی است. فقط من نمی‌دانم چرا بعضی از با بدخواهی تنها به واژه‌های عربی بخصوص کلماتی که مرتبط به دین باشد، گیر می‌دهند. و البته گاهی هم از روی نادانی است.

افزون بر این واژه‌های غیرفارسی در زبان فارسی استفاده می‌شوند که معنای دیگری یافته‌اند که در زبان مبدا چنین معنایی نمی‌دهند و به نحوی خودی حساب می‌شوند و به راحتی نمی‌توان به آن‌ها گفت بیگانه. مثلا به جای کلمه‌ی انقلاب در زبان مبدا، از کلمه‌ی ثور استفاده می‌شود.


به هر حال در نثر معیار، جایی برای کلمات نامانوس نیست، حتی اگر فارسی باشد. و در فارسی کردن نوشتار خود و پرهیز از بیگانه‌ها کمال دقت را به کار برد تا دچار کج روی و افراط نشویم.

قبلا هم گفته بودم که درست‌نویسی در دو عرصه‌ی املا و انشا، جامه‌ی معنا را به تن می‌کند. مهم‌ترین نکته در املا، چنانچه مهم‌ترین در نویسندگی نیز هست، تمرین و نوشتن است. بنویسید و خوش‌حال باشید که کسی غلط‌های شما را می‌گیرد!

همانگونه که در نویسندگی، درست‌نویسی مقدم بر ساده‌نویسی و زیبا نویسی است و باید ابتدا درست‌نویسی را بیاموزیم، در مقام یادگیری درست‌نویسی هم ابتدا به کلاس املا می‌رویم و سپس نوبت به زنگ انشا می‌رسد.
 دوستانی که کمی قلم روی کاغذ کشیده باشند متوجه هستند و می‌دانند که انشا چقدر ضرورت دارد. اصلا اگر حواسمان به غلط‌های انشایی نباشد، نیمی از درست‌نویسی‌مان لنگ می‌زند. و اگر به عنوان یک نویسنده درست‌ ننویسیم و یا در راه آموختنش تلاش نکنیم، کلاه‌مان پس معرکه‌ است. و اگر هنوز ضرورت درست‌نویسی را نیافته‌ای، به این مطلب مراجعه کن، شاید کمکت کند.

از مقدمات که بگذریم، سخن از انشا است. هنگامی که کلمه یا ترکیب چند کلمه را به نحوی استفاده کنیم که با یکی از قواعد دستوری ناسازگاری داشته باشد، و یا یکی از سنت‌های نوشتاری را زیر پا بگذاریم و یا با نوشته‌ی خود دست به تخریب طبیعت زبان فارسی بزنیم، دچار غلط انشایی شده‌ایم.
خطا‌های انشایی شدت و ضعف‌ دارد، یعنی بعضی از آن‌ها آنقدر فاحش است که مانند فحش ناموسی قابل چشم‌پوشی نیست، و برخی دیگر را می‌توان با آسان‌گیری از آن‌ها گذشت، ولی نباید به حدی برسد که منظور و مراد نوشته‌ را تغییر دهد و یا باعث اجمال و نامفهومی شود و درست‌نویسی را خدشه‌دار کند.
این خطا‌ها گاه در ساختار و ساختمان کلمه است و گاه در ساختار جمله و ترکیب. قصد جمع آوری همه‌ی این غلط‌ها را نداریم و اصلا ممکن هم نیست!
ولی مقداری اندک از آن‌ها را که هر دست به قلمی بدان نیازمند است را با هم مرور می‌کنیم؛ از جمله : استفاده از واژه‌های بی‌گانه، گرته‌بردای، استفاده از کلمات باردار، استفاده‌های بی‌معنا و نابجا و.... که به یاری خدا در پست‌های جداگانه به هریک پرداخته می‌شود و البته اگر حوصله خواندنِ کیبورد بازی‌های من را ندارید، می‌توانید به دو کتاب «بهتر بنویسیم» آقای رضا بابایی و «غلط ننویسیم» آقای نجفی رجوع کنید. و اگر کتاب دیگری هم می‌شناسید به من هم معرفی کنید!

اشتباهات املایی گاهی به خاطر عدم آشنایی با قوانین املای کلمات در ترکیب‌ها به وجود می‌آید.

به عنوان مثال و نمونه: « بیندازد » درست است؛ نه « بیاندازد » و یا « بیفتد » صحیح است؛ نه « بیافتد »؛ دلیل آن هم این قاعده است که هنگامی که الفِ مضموم و مفتوح، بین بای تاکید و فعل می‌آید، لازم است تبدیل به «ی» شود. برخلاف آن هنگامی است که الف مکسور است، که هیچ تغییری در املای کلمه رخ نمی‌دهد؛ مثل « بایست ».

غلط‌های املایی به شدت غلط‌های انشایی قلم را دچار اختلال نمی‌کند، و به شدت غلط‌های انشایی باعث کج فهمی یا سخت فهمی نمی‌شود. امّا برای وجه نویسنده بازتاب و عقبه‌ای ناگوار دارد. هرچند در بسیاری از موارد ممکن است اختلالی در فهم متن رخ ندهد، امّا مخاطب به شدت نسبت به نویسنده بدگمان می‌شود. 

خواننده با خود می‌گوید : «چگونه به حرف کسی که غلط املایی دارد، اطمینان کنم؟» هر چند این پرسش از سر دید عوامانه است، ولی خوب نمی‌توان هم از آن گذشت، چرا اکثر مواقع مخاطبین عوام و یا خواص عام‌زده هستند.


معمولا کلماتی که در املای آن‌ها اشتباه می‌کنیم زیاد نیست، مهم‌ترین آن‌ها در کتاب بهتر بنویسیم آقای رضا بابایی در صفحه ۷۶ آمده است، می‌توانید با رجوع به این قسمت املای صحیح این کلمات را برای قلم خود ملکه کنید.


برای آن که نمره املای‌مان ۲۰ شود لازم نیست اطلاعات وسیعی را به خورد مغزمان دهیم و زمان زیادی صرف کنیم! بهترین و مفید‌ترین راه برای بیمه کردن قلم از انواع غلط‌ها به خصوص غلط‌های املایی معاشرت با آثار بزرگان و نوشته‌های معتبر است؛ این انس با نوشته‌های پیشینیان باعث می‌شود که املای درست کلمه در جمله را ببینیم و ضمیر ناخودآگاه‌مان را اصلاح کند، و شیوه صحیح کلمه را در ذهن ما ثبت کند.

و راه دوم که راهی خودآگاه است مراجعه به فرهنگ‌نامه‌ها است؛ وقتی در صحّت کلمه‌ای شک کردی با مراجعه به لغتنامه از درستی اطمینان حاصل می‌کنی و با چند بار مراجعه ضبط صحیح آن کلمه در ذهنت نقش می‌بندد، و گاهی هم تنها با یک‌بار مراجعه این اتفاق رخ می‌دهد. البته این رجوع‌ها که گاهی هم ضرورت می‌یابد، باعث می‌شود که دامنه لغات‌مان هم زیاد شود.

و در باب شیوه‌ی خط فارسی در ابتدا امر می‌توان به مصوبات فرهنگستان اطمینان کرد.


شما برای تقویت املای خود از چه راهی استفاده می‌کنید؟


درست‌نویسی در دو زمینه معنا پیدا می‌کند: املا و انشا


املا: انتخاب درست حروف کلمات، با توجه به معنای مقصود

         نکته : مسئله "قطع و وصل" یا "فاصله و نیم‌فاصله" و موارد دیگر ویرایشی و تایپی، جزء مباحث درست‌نویسی املایی محسوب نمی‌شوند.

 این موارد به سلیقه و شیوه رسمی نویسندگان مربوط می‌شود، آن‌ هم در دوران‌های مختلف، متفاوت می‌شود. بنابراین مثل ترکیب ایخدا از لحاظ املایی کاملا صحیح است، اگرچه از نظر ویرایشی غلط است. ویا اینکه کلمه‌ی تحکیم را در معنای تثبیت به کار ببریم غلط املایی نیست، بلکه اشتباه ویرایشی است؛ چرا که تحکیم به معنای داوری است!

 

انشا: کلمه یا ترکیب را به نحوی به کار ببریم که با تمام قواعد دستوری سازگاری داشته باشد.


زیاده‌روی‌های بعضی از دوستان اهل ادب، از مهم‌ترین عوامل فرار نویسندگان جوان از درست‌نویسی است و آن را سخت و دشوار می‌پندارند.

با زیاده‌روی‌ها چنان دایره‌ی درست‌نویسی را تنگ می‌کنند که پرهیز از خطا را آنچنان سخت می‌کنند که اغلب عطایش به لقایش بخشیده می‌شود. پس بیایید با پاک کردن این تصور غلط از ذهن‌هایمان، با درست‌نویسی مهربان شویم. زبان‌شناسی نباید جایی برای افراط باشد، چنانچه نباید تفریط در آن راه یابد.

کتاب‌های بسیاری در زمینه‌ی درست‌نویسی منتشر شده است، اما به کدام می‌توانیم اعتماد کنیم؟

من تمام کتاب‌ها و مقالات را ندیده‌ام، ولی بنظرم دو کتاب‌ هستند که ظاهرا دچار این افراط و تفریط‌ها نشده‌اند و بیشتر سعی می‌کنم از این کتاب‌ها برای‌تان بنویسم؛ غلط ننویسیم / ابوالحسن نجفی - بهتر بنویسیم / رضا بابایی


شما چه کتاب‌هایی در زمینه درست‌نویسی می‌شناسید؟


بعضی‌ها معتقدند که درست‌نویسی نیاز به استدلال ندارد. و یا حداقل ترجیح درست‌نویسی نیازمند اثبات نیست. و بعضی هم برخلاف آن‌دیگری، می‌گویند که اگر اثبات شود و استدلال بر درست‌نویسی بیاوریم، دیگر این‌ همه عذاب برای دانش‌آموزان درست‌نویسی در آموختن نیست. و حداقل دشواری‌ها، راحت‌تر تحمل می‌شود! 

من نه این طرفی هستم و نه آن طرفی ! اما این را می‌فهمم که این ریاضت نگارشی فایده دارد و شاید ذکر چند فایده، بی‌فایده نباشد!

مهم‌ترین آن: شما به صورت صحیح منظورتان را به مخاطب می‌رسانید، و البته روان و واضح؛ مگر نه این است که از نوشته‌هایتان توقع دارید که آنچه در فکر شما جریان دارد را به فکر مخاطب‌تان هم برساند؟ خوب برای آنکه مخاطب‌تان منظور شما را اولا بفهمد و ثانیا صحیح و درست بفهمد، شما نیازمند آن هستید که درست بنویسید تا او هم درست بخواند و بفهمد.


فایده دیگر آنکه : به وحدت زبانی نزدیک می‌شویم؛ هرچند وحدت مطلق و آرمانی ممکن نیست و لازم هم نیست، امّا نباید اختلاف و پریشانی آنقدر زیاد باشد که فارسی‌نویس‌ها نسبت به یک دیگر بی‌گانه باشند، به نحوی که هرکدام متعلق به فرهنگ و زبانی جدا هستند. بله نمی‌توان از همه توقع داشت که یکسان بنویسند، امّا این که از محوری واحد دور نشوند هم توقع زیادی نیست!


فایده‌ای که دیگران گفته‌اند : حفظ و صیانت از مرز‌های زبانی و فرهنگی کهن ایران؛ همانگونه که باید میراث فرهنگی را حفظ کرد، باید نسبت به زبان  وفرهنگ‌مان هم غیرتمند باشیم.

شما چه فایده‌هایی برای درست‌نویسی قائل هستید؟

درست‌نویسی برخلاف زیبا‌نویسی نیاز به استعداد خاصی ندارد، بلکه با یادگیری قواعد عام و اصلی می‌توانی دست به کار شوی.

می‌توان با مطالعه یک کتاب جامع که البته زیاده روی نکرده باشد، از بیشتر خطا‌های زبانی و نگارشی در امان بود. البته واضح است که صرف مطالعه برای درست و استوار نوشتن کافی نیست، بلکه باید تمرین کرد تا ملکه شود. و البته این ملکه شدن با رجوع‌ها در هنگام نوشتن رخ می‌دهد؛ یعنی تو در حال نوشتن هستی، و شک می‌کنی که این قاعده را درست نوشتی یا نه؟ با یک رجوع نه تنها به صورت صحیح می‌نویسی، بلکه آن قاعده و نکته‌ی درست‌نویسی را در حافظه خود ذخیره می‌کنی. و  اگر هم از مطالعه قبلی نکات و دستور‌های نگارشی و زبانی در ذهنت حضور دارد که بهتر و بدون مراجعه می‌نویسی. 


پس با مطالعه یک کتاب جامع که زیاده روی نکرده باشد، می‌توانی اولین قدم را در درست نویسی برداری. و قدم آخر تمرین است. همین دو گام برای درست‌نویسی کافی است. بله قبول دارم که گام‌های بزرگی است ولی درست‌نویسی هم مهم است.


درست‌نوسی همان زنگ املا و انشا در مدرسه است. وبعد‌ها هم که بزرگ‌تر شدیم، نامش شد دستور زبان.

مثل اکثر چیز‌هایی که در مدرسه به زور به خورد ما می‌دهند، این مورد هم یا یادنگرفتیم، و یا هم فراموش کرده‌ایم. نادرا مثال نقض پیش می‌آید. شما که آن مثال نقض نیستید؟؟


و البته این قواعد و دستور زبان‌ها هم در تطور تاریخی، تغییرات داشتند، مثلا در دوره‌ای می‌گفتند خوشحال را سر هم بنویس، و در دوره‌ای دیگر می‌گفتند که باید جدا نوشته شود. من خودم گرفتار این مسئله بودم، که در راهنمایی چیزی درس می‌دادند، که در دبیرستان خلاف آن را در سر ما فرو می‌کردند. ولی خوب در این بازه‌ی زمانی که در آن گذران عمر می‌کنیم، تاحدی یک مجموعه از این قواعد مورد قبول همگان واقع شده، که در ابتدای نویسندگی بهتر است از مرز آن‌ها تجاوز نکنیم، البته  عامدا منظور است، وگرنه گاهی فراموش می‌کنیم، و گاهی اصلا جاهل هستیم و نمی‌دانیم. مثلا شما اگر همین چند خط من را برگردید شاید متوجه اشتباهات من هم بشوید. چراکه من هم مانند شما در حال آموختن هستم، و خیلی از قواعد را نمی‌دانم،‌ و آنچه که می‌دانم یا فراموش کرده‌ام و یا اینکه ملکه نشده است. و بهترین راه برای ملکه شدن و جلوگیری از فراموشی تکرار و تمرین است، همین. البته باید قبل از آن بدانیم و از جهل بیرون بیاییم. و بعد با تکرار و تمرین درست نویسی را برای قلم‌مان ملکه کنیم، که ناخودآگاه صحیح و بدون غلط بنویسیم.

به نظرم این یک قله برای درست‌نویسی است که باید به عنوان هدف در مقابل ما خودنمایی کند، و ما به آن فکر کنیم و در رسیدن به آن تلاش کنیم. اینکه تو ناخوداگاه درست بنویسی. 

به نظرتان این توقع زیادی است و باید کمی کوتاه آمد؟ و یا اصلا نه کم هم هست؟